به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، ایام حزن و اندوه اربعین فرا میرسد و همه جا حال و هوای عاشورایی به خود گرفته است که نشان میدهد عشق به امام حسین(ع) هیچ وقت از بین نمیرود، بلکه هر روز این حرارت، شعلهورتر میشود.
امام علی (ع) در حدیثی میفرماید: «در روز قیامت، تنها چیزی که ترازوی اعمال انسان را سنگین میکند و از بار گناهان میکاهد، گریه بر فرزندم حسین (ع) است»؛ این اشک آنچنان گرانبهاست که امام صادق (ع) فرمودند: «من ذکره فبکی فله الجنّه؛ کسی که به یاد امام حسین (ع) باشد و گریه کند، بهشت برای اوست» و فرمودند: «هر کس در عزای امام حسین (ع) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، خداوند او را میآمرزد و بهشت را برای او واجب میخواند».
این احادیث و روایات، اهمیت اشک بر امام حسین (ع) را نشان میدهد، «اشک بر امام حسین (ع) یک اشک عادی و زمینی نیست، بلکه یک گوهر آسمانی است و این هدیه خداوند به اهل زمین است؛ چون ظاهرش اشک است ولی یک دنیا تأثیر دارد»؛ اینها جملاتی از حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل سبزی، نویسنده و پژوهشگر دینی است که در این رابطه خبرنگار گزارش خبرگزاری شبستان در قم، گفتگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید:
همان طور که در احادیث اسلامی آمده است، اشک بر امام حسین (ع) دارای ارزش زیادی است، به طوری که خود امام حسین (ع) میفرماید: «أنا القتیل العبرات»؛ منظور حضرت از این حدیث چیست؟
ارزش این گریه آنچنان بالاست که امام حسین (ع) فرمودند: «أنا القتیل العبرات؛ من کشته اشکها هستم» و سپس فرمودند که: «هیچ مومنی نام مرا نمیشنود، مگر این که محزون و گریان میشود»؛ البته این روایت بدین معنا نیست که حضرت برای اشک کشته شده باشد، بلکه مقصود حضرت از این جمله این است که من زمانی که دیدم دیوی همچون یزید، دلها را فریفته و قلبهایی را که باید گلستان خدا باشد، به شورهزار شیطان مبدل کرده است.
امام حسین (ع) حاضر شد که کشته شود تا شاید قلبها بر مظلومیت آن حضرت بشکند و آسمان دلها بارانی شود و قطرات باران اشک بر این دلهای خفته ببارد تا این شورهزار به خواب رفته ترک بردارد و گلهای زیبای انسانیت را در خود جای دهد، امام حسین (ع) حاضر شد که جان دهد تا جان مردم و بلکه بندگان خدا از گمراهی نجات یافته و دل هایشان سبز شود.
سید بحرالعلوم برایش این سوال پیش آمده بود که چگونه ممکن است که یک قطره اشک، پیش خداوند آنچنان ارزش داشته باشد که خداوند به واسطه اشک گناهان را بیامرزد و بهشت را بر انسان واجب کند، شبی وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) را زیارت کرد که آن حضرت به سید بحرالعلوم فرمود که پادشاهی شب در بیابان گرفتار شد و مجبور شد که شب را در خانه پیرمرد و پیرزنی بیابانی سپری کند، آن خانواده تنها یک گوسفند داشتند که از شیر و پشم آن استفاده میکردند، اما وقتی که پادشاه به خانه آنها آمد، آن گوسفند را که همه دارایی آنها بود، کباب کردند و از پادشاه پذیرایی کردند، پس از مدتها که پیرمرد، به قصر پادشاه آمد، پادشاه از وزرا پرسید که من چگونه لطف پیرمرد را جبران کنم، هر کس نظری داد، یکی گفت: 10 گوسفند و دیگری گفت که 100 گوسفند و ...؛ اما پادشاه گفت که من اگر تمام پادشاهی و دارایی خود را به او بدهم، شاید محبتش جبران شود، چون او هرچه داشت، به من داد پس من نیز هر چه دارم باید به او بدهم؛ در اینجا حضرت به سید فرمود: امام حسین (ع) نیز هر چه داشت برای خدا داد، پس خدا هم هر چه به امام حسین (ع) و محبین آن حضرت عنایت کند، جا دارد.
این اشکها آسمانی است و حتی فرشتگان آسمان، موکل نگهداری از آن هستند، تا جایی که روایت داریم که ملائکه، این اشکها را گرفته و در بلوری خاص نگهداری میکنند و در هنگامی که ترازوی اعمال به پا میشود و انسان گرفتار مکافات عمل میشود، این بلور حسینی است که به فریاد انسان میرسد.
سلیمان اعمش فردی بود که منکر فضایل زیارت امام حسین (ع) بود، اما از شیفتگان زیارت و گریهکنندگان امام حسین (ع) شد، زیرا در عالم رویا دید که حضرت زهرا (س) امان نامه ای از جهنم را به زائران و گریه کنندگان حسینش هدیه میکند.
ما در روایت داریم که اگر قطره ای از این اشک در جهنم بیفتد، آتش و حرارت آن را خاموش میکند؛ کدام آتش جهنم، همان آتشی که قرآن کریم میفرماید: «لهم فیها زفیر و شهیق؛ چنین آتشی را که زبانه میکشد و خاموشی برای آن معنا ندارد»، این خیلی عجیب است و شوخی نیست، این آتش برای گریهکنندگان حسین سرد و خاموش است.
برخی اعتقاد دارند چون گفته میشود اشک بر امام حسین (ع) باعث آمرزش گناهان میشود، مجالس امام حسین (ع)، مجلس گناهپروری شده است، یعنی هر چه میخواهی گناه کن و بعد اگر در مجلس امام حسین گریه کنی، آمرزیده میشوی، برای این افراد چه پاسخی میتوان داد؟
البته باید با تمام این حرفها توجه داشت که اشک بر امام حسین (ع) مجوزی برای گناه نیست و این را هر عاشقی میفهمد؛ زیرا کسی که بیاید و فریاد بر بیداد و ظلم برآورد و بر مظلوم بگرید، در واقع از ظلم اعلام برائت و از مظلوم حمایت کرده است؛ پس چگونه ممکن است که در گیر و دار زندگی به خود اجازه دهد که به خود و یا به دیگران ظلم کند؟.
ما برای امام حسینی گریه میکنیم که از بیداد یزید برآشفت و حاضر شد که جان دهد تا انسانیت بماند؛ بنابراین کسی که بر جان دادن حسین (ع) گریان است، باید عَلَم انسانیت را هم بلند کند، باید عَلَم اخلاق را هم بلند کند، کسی که بر امام حسین (ع) میگرید، باید پشت سرش بگوید: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی ممات محمد و ال محمد»؛ یعنی خدایا زندگی و مردن من حسینی باشد، مرام، کلام، نیت، کاسبی و همه اعمال من حسینی باشد.
ما برای امام حسینی گریه میکنیم که فرمود: «شیعه من هرگز اهل غل و غش و فریبکاری نیست»؛ بنابراین ما با گریه بر امام حسین (ع) خود را به اقیانوس انسانیت و اخلاق متصل میکنیم، نه این که خدای ناکرده فکر کنیم که میشود گناه کرد و بعد رفت در مجالس روضه و خود را پاک نمود.
چو ریزی اشک بر سلطان خوبان؛ به بازار عمل بنما نمایان
مرامت را به اشکت شستشو ده؛ به آب بندگی جان را وضو ده
حسینی باش و زیبا زندگی کن؛ خدا را آشکارا بندگی کن
متأسفانه امروز، مجالس عزاداری امام حسین (ع) بیشتر شور حسینی دارد تا شعور حسینی؛ در این شرایط برخی افراد به شور حسینی توجه ویژه دارند و برخی افراد نیز با تصور این که باید به شعور حسینی رسید، عزاداری را رها کردهاند؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
این مطلب وجود دارد که شور حسینی باید با شعور حسینی تکمیل شود؛ این مسأله، حقیقتی است و هر دو هم لازم است، این طور نیست که عده ای بگویند که این عزاداریها و اشک و آه لازم نیست و فقط باید اعمال خود را حسینی کنیم و این هم صحیح نیست که ما فقط گریه کنیم و دل بسوزانیم، ولی در مسیر امام حسین (ع) حرکت نکنیم، به هر حال کوفیان نیز در همان زمان، بر امام حسین (ع) بسیار گریستند، اما به وظیفه خود عمل نکردند؛ پس هر دو باید در کنار هم باشد تا مکتب حسین (ع) شکل گیرد.
همان طور که دلیل و استدلال و برهان میتواند راه را نشان دهد و بیراهه را رسوا کند، شور و گریه و عاطفه و احساس هم میتواند دلهای خفته را بیدار کند و به سوی راه فراخواند؛ از اینجاست که اشک بر امام حسین (ع) و شعر گفتن برای امام حسین (ع) ارزش دارد و تحریم کردن عواطف و احساس مردم برای حرکت در مسیر حق گرانبهاست.
در پایان باید گفت این اشک بر امام حسین (ع) اکسیر اعظم است، وقتی که جان و تن را شفا دادن برای آن سهل است.
بگذار تا ببارد این دیدههای زیبا؛ بر آن شهید بی سر بر آن غریب تنها
بگذار تا بجوشد این چشمههای جوشان؛ تا جان رسد به جانان وین دل رسد به دریا
گر کعبه دل ما، شد کربلا پس این اشک؛ برتر ز زمزم آید در کعبه دل ما
نظر شما