خبرگزاری شبستان- گرگان: نام و فاميلش «یوسف قوجُق» و از ترکمن های استان گلستان است که سال هاست پایتخت نشین شده است. وی در يکم خرداد سال 47 در روستای اوخلی بالا از توابع راميان به دنيا آمد. پيش از انقلاب، از روستا به گنبد رفته اند و ساکن آنجا شده اند. در سال 70 هم از دانشگاه علامه طباطبايی تهران در رشته ادبيات فارسی فارغالتحصيل شده و بعدها تحصیلات تکمیلی اش (کارشناسی ارشد) را در رشته مردم شناسی به پایان رسانده و تاکنون در نهادهای مختلفی فعالیت کرده که از جمله آنها میتوان به کارشناس انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (در تهران)، همکاری پاره وقت با نهادهایی همچون نشریات آینده سازان و امید آینده، انتشارات نیروی زمینی سپاه، «قصه ظهر جمعه» رادیو، مشاور و مترجم سفارت کشورمان در ترکمنستان و... اشاره کرد. قوجق در برخی جشنواره های ادبی استانی و سراسری، داور بخش داستان نیز بوده است. اما آنچه که ما را مهمان گفتگو با این نویسنده موفق در حوزه ادبیات پایداری کرده، فرا رسیدن روز پنجم آذر، سالروز حماسه خونین مردم گرگان در سال 57 است. قوجق یکی از به یادماندنی ترین آثار را در خصوص حماسه پنجم آذر به رشته تحریر درآورده که جوایز مختلفی را نیز دریافت کرده است. بخشی از گفتگوی ما را در ادامه می خوانید:
شبستان: آقاي قوجق از فعاليت هايتان در عرصه ادبي بگوييد. چه شد که به داستان نویسی روی آوردید؟
قوجق: من زاده روستایی در گلستان هستم به نام «اوخلی» از توابع رامیان، که حدوداً 20 کیلومتر با شهر گنبدکاووس فاصله دارد. بین مردمی بزرگ شدم که سلحشور و غیرتمندند و گذشته شان سرشار از افتخار و زندگی شان پر از روایت و داستان است. این مردم مهمان را بسیار عزیز می دارند و به دنبال تجمل دنیوی اصلاً نیستند و به یک تعبیر، دلی صحرایی و بی تکلف دارند. من بومی نویس هستم. از چیزی می نویسم که تجربه اش کرده ام و به آن عشق می ورزم. من و پسردایی ام حمید ـ که در جبهه شهید شد ـ علاقه شدیدی به مطالعه داستان و رمان داشتیم. هر کتابی که می خواندیم، در نشست های بین خودمان، با جزییات کامل برای هم تعریف می کردیم. گاهی در این کار، به قول معروف، دست به بومی سازی می زديم و روايت خودمان را از آن خط داستانی برای همدیگر شرح می داديم. این شد که کمکم نوشتن مشق های داستانی را آغاز کردم. در سال 65، با ورودم به دانشگاه علامه، ارتباطم با نهادهایی که در این زمینه فعالیت می کردند، بیشتر شد و رفته رفته، ضمن آشنایی با کسانی که در حال حاضر پیشکسوت هستند و حق استادی به گردن من و خیلی ها دارند، قالب زمخت داستان هایم تراش خورد و سال ها گذشت تا به شکلی درآمد که امروزه می بينيد.
شبستان: بیش از 30 جلد کتاب به رشته تحریر در آورده اید، مختصری درباره موضوعات کتاب هايتان بگوييد.
قوجق: تمام کتاب هايم در حوزه ادبيات داستانی، از سوی ناشرين تهرانی (حوزه هنری، برگ، کانون، قديانی، پيدايش، شهرستان ادب، دفتر نشر فرهنگ اسلامی و...) چاپ شده اند. نام نخستين کتابم «کجاوه» (مجموعه داستان) بود که سال 71 از انتشارات برگ چاپ شد و تازه ترين کتابم «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن» است که چند ماه پيش دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر کرد. زندگی مردم ترکمن، دفاع مقدس و انقلاب اسلامی موضوعاتی هستند که در غالب داستان هايم به آن ها پرداخته ام.
شبستان: از رمان «لحظه ها جا می مانند» بگوييد که موضوعش درباره انقلاب گرگان در پنجم آذر سال 57 است. آیا رُمان نخستين کتاب شما با موضوع انقلاب است؟
قوجق: در بين حدود سی اثری که تا به امروز به قلم من منتشر شده، حداقل دو کتاب درباره انقلاب و هشت کتاب درباره ادبيات پايداری است. اين رُمان دومين کتابی بود که موضوعش درباره انقلاب است.
شبستان: چه ضرورتی شما را برآن داشت که به سراغ نوشتن کتابی درباره حماسه پنجم آذر بروید؟
قوجق: موضوع مهمی همچون واقعه 5 آذر گرگان، موضوعی نیست که بشود به راحتی درباره آن نوشت. يک ضرورت مرا به اين کار کشاند. لابد همه ديده ايد، هربار که تقويم به 5 آذر می رسد، همه مسئولان استان درباره اش حرف می زنند و ضرورت های معرفی اين روز بزرگ برای ثبت در تقويم و شناساندن آن به نسل جوان را گوشزد می کنند، اما برگ های تقويم به دهم آذر نرسيده، همه چيز فراموش می شود و باز هم صحبت ها می ماند برای 5 آذر سال بعد، تا اين بحث ها دوباره تکرار شود. در يکي از روزهای اول آذر ماه، شاهد برنامه جالب و درعين حال دردناکی از سيمای گلستان بودم. خبرنگار سيما از برخی نمايندگان نسل جوان گرگان درباره 5 آذر می پرسيد و اينکه اين عبارت چه چيزی را به ذهن آن ها متبادر می کند. آن ها متاسفانه هيچ اطلاعی از این واقعه نداشتند و تنها چيزی که می شناختند، نام بيمارستان و بلواری بود که نام 5 آذر را روی خود داشت. اين يعنی فاجعه! يعنی زنگ خطری که مدت هاست به صدا درآمده ولی گوش مسئولان استان ـ مخصوصاً متوليان و مدعيان سکانداری فرهنگ ـ اصلاً اين صدا را نشنيده و نمی شنود. سوال مهم اين است که بايد چه بکنيم تا نسل جوان گرگانی و گلستانی درباره واقعه ای که نقطه عطفی در تاريخ سياسی اين منطقه بوده، آشنا شوند؟ آيا می شود با چاپ مقاله ها و کتاب های صرفاً تاريخی به اين مهم رسيد؟ کتاب های صرفاً تاريخی، هيچ جذابيتی برای مخاطبين بزرگسال ندارد، چه برسد به نوجوانان و جوانان. من منکر ضرورت انجام تحقيقات و پژوهش های تاريخی نيستم، اما اين نوع کتاب ها به خاطر طرز بيان و قالب خشک و علمی که دارد، معمولاً مخاطبگريز هستند، مگر برای مخاطبينی که علاقه خاصی به دانستن مستندات دارند. پس چه بايد کرد؟ تجربه نشان داده که در اين گونه مواقع، استفاده از زبان و قالب ادب و هنر، هميشه راهگشاست. اگر به کسی کتاب هايی با موضوع تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه را بدهی تا بخواند، مطمئناً يا نخواهد پذيرفت و يا با اکراه خواهد خواند، اما اگر رُمان «جنگ و صلح» اثر تولستوی را بدهی، با رغبت بيشتری آن را خواهد خواند و در خلال مطالعه آن، با تاريخ سياسی و اجتماعی روسيه در قرن نوزدهم و با جنگ بين روسيه و فرانسه کاملاً آشنا خواهد شد و اين اعجاز ادبيات داستانی است.
شبستان: پس، به نظر شما برای آشنايی نسل جوان با وقايع انقلاب، بايد از زبان هنر وادب استفاده کرد؟
قوجق: بر اين نظرم که هیچ انقلابی در هيچ جای جهان بدون استفاده از ابزار و توانمندی های ادبیات و هنر نمی تواند اندیشه هایش ماندگار شود. هيچ دقت کرده ايد که رهبر فرزانه ما، وقتی صحبت از ضرورت های توجه به ادبيات انقلاب پيش می آيد، چرا از آثار نويسندگانی مثل تولستوی صحبت به ميان می آورد؟ کتاب «گذر از رنج ها» را من چندين بار از زبان ايشان شنيده ام. اين نشان می دهد که بايد برای معرفی انقلاب اسلامی، از ابزار هنر و ادبيات استفاده کرد. راه تعامل و گفتگو با سایر ملت ها در هر کشور هنر وادبیات است. نگارش رمان و داستان در حوزه ادبيات، بهترین قالب های بيانی هستند که می توانند در جریان سازی انقلاب موثر باشند که متاسفانه متوليان فرهنگی استان در استفاده از این ابزار مهم برای تثبيت واقعه 5 آذر غفلت کرده اند.
شبستان: طی یکسال اخیر در خبرگزاری ها آمده بود، رمان «لحظه ها جا می مانند» برخی از عناوين مهم جوايز ادبی کشور از جمله جايزه کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قلم زرين را کسب کرد. پس چرا در استان شاهد برخورد نسبتاً بدی درباره شما و اين رمان بوديم؟
قوجق: وقتی هر کس با هر تخصصی به خودش اجازه میدهد که درباره اثر داستانی اظهار نظر کند، نتيجه اش همين می شود. مثل اين می ماند که يک مورخ (که حوزه کارش تاريخ است) از حافظ ايراد بگيرد که چرا سمرقند و بخارا را به يک خال هندوی ترک شيرازی بخشيده است! يا يک مهندس معمار يا يک عکاس، از يک نقاش که سبکش انتزاعی و آبستراکت هست، ايراد بگيرد که چرا در تابلوی نقاشی اش ساختمان ها را اينجوری کج و محو کشيده! يا يک کسی که اصلاً جنس ادبيات را نمی شناسد و نمی داند که اغراق و تشبيه و صور خيال لازمه ادبيات است، از ظهيرالدين فاريابی ايراد بگيرد و بگويد «انديشه» چه شباهتی به انسان دارد و چرا در شعرش آورده که 9 کرسی فلک را زير پايش قرار داده تا برسد به رکاب اسب قزل ارسلان و يک بوسه از زير رکابش بگيرد! ادبیات داستانی کاری خلاقه است و جنس کارش با کار تاريخ نويس متفاوت است. در گرگان، هجمه های ناجوانمردانه زيادی به من و رمانم شد اما سنجه و معيار ارزيابی يک اثر داستانی، نظر متخصصين حوزه ادبيات داستانی است که بحمدالله تاکنون به خاطر همين در بسیاری از جشنواره های معتبر ادبی کشور مورد تقدیر قرار گرفته است.
شبستان: آیا بعد از اين رمان، رمان جديدی نوشته ايد؟
قوجق: بله. رمان «نردبانی رو به آسمان» که درباره جنگ تحميلی و نقش قوم ترکمن در پاسداری از تماميت ارضی کشور است، سال پيش از کانون پرورش فکری منتشر شد و امسال هم رمان «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن» از دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ شد.
شبستان: از همه این ها که بگذریم جایگاه ادبیات داستانی استان را چگونه ارزیابی می كنید؟
قوجق: به طور کلی دو جريان کلی در ادبيات داستانی استان قابل اشاره است. یكی از این جریان ها، نسل نویسندگان متقدمی است که نوشتن را پیش از انقلاب آغاز کرده بودند. برخی از آن ها كماكان در كار آفرینش آثار خود هستند که معروف ترين آنها حسين ميرکاظمی است. گروه دیگر نویسندگانی هستند كه كار خود را پس از انقلاب آغاز كردند و در بررسی آثارشان، شاهديم که موضوع انقلاب و جنگ حضوری برجسته در آثارشان دارد. اين افراد هر چند كارشان را پس از انقلاب آغاز كردند اما رفته رفته به موضوعات و مضامین متفاوتی نيز پرداختند. بدیهی است كه هر كدام از این گروه ها به ویژه نویسندگان متقدم پیش از انقلاب و نویسندگان چند دهه اخیر، در درون خود نیز از تنوع و تفاوت های فرمی و محتوایی برخوردارند و همين نيز باعث شده تا به اين نظر برسيم که استان به لحاظ وضعيت ادبيات داستانی در حال حاضر وضعيت نسبتاً خوبی دارد. از نويسندگان مهم استان که مربوط به اين چند دهه می شوند و در سطح کشور خوش هم درخشيده اند، میتوان به کسانی نظير ابراهيم حسن بيگی، داريوش عابدی و برخی ديگر اشاره کرد.
شبستان: اين نظر شما مربوط به وضعيت کنونی است. چه افقی برای آينده ادبيات داستانی استان متصور هستيد؟
قوجق: پاسخ به اين سوال، اساساً دشوار است. هر گونه پيش داوری نسبت به آينده ادبيات داستانی باید با توجه به امكانات، ظرفیت ها، توانایی ها و توجه به زيرساخت های آن زمينه صورت گیرد. بر این باورم كه رسيدن به نگاه مثبت در اين زمينه، مستلزم فراهم شدن چند شرط اساسی است. یکی از عناصر تقویت ادبیات داستانی در استان، تقويت زيرساخت های فرهنگی و ادبی و فراهم نمودن بستری برای نقد مستمر و توانمند توليدات ادبی استان است. هر چند به صورت تک صدايی در قالب چند جشنواره کارهايی صورت گرفته و می گيرد، اما ظاهراً متولیان فرهنگی استان هنوز دغدغه ای مهمتر ديگری غير از ادبيات داستانی و پرورش و کشف استعدادهای اين زمينه دارند. هنوز بستری مناسب فراهم نشده تا پای منتقدان ادبی به عرصه بررسی ادبیات داستانی استان با دیدی کاملاً علمی و فنی باز شود. داستان يکی از ژانرهای مهم ادبیات است، اما به نظرم ژانر شعر و تا حدی ادبيات نمايشی در استان بيشتر از داستان از سوی متوليان فرهنگی اقبال پویاتر و بهتری پيدا کرده است.
شبستان: منظورتان از بسترسازی مناسب، چه هست؟ برای رسيدن به سطحی مناسب در عرصه ادبيات داستانی استان، چه راهکاری پيشنهاد می کنيد؟
قوجق: پيش از انقلاب و حتی تا دهه 70، امکان چاپ و نشر کتاب در استان فراهم نبود. در اين دو دهه اخير و مخصوصاً پس از جدا شدن از مازندران، شاهد رشد فعاليت ناشرين و چاپخانه های متعددی بوده ايم و متعاقب آن، چاپ و نشر کتاب های داستان به شکلی فزاينده آغاز شد، اما دريغ از کيفيت و توجه به نکات فنی داستان نويسی در همان آثار. به نظرم اين اهمال بيش از همه متوجه ناشران استان است تا نويسنده آثار. ناشرين استان غالباً به جای استفاده از کارشناسان خبره در تعيين سطح فنی و کيفی داستان، تنها به محتوای اثر آن هم صرفاً برای اخذ مجوز و پيشگيری از تبعات عدم همخوانی محتوای اثر با مقولات اخلاقی و ارزش های جامعه توجه کردند و با اخذ هزينه چاپ از نويسنده، به چاپ آن آثار مبادرت کردند. متوليان فرهنگی استان نيز تنها به آمار چاپ اين گونه آثار توجه نمودند و از طرفی صاحب اثر نيز با چاپ کتابش به اين شکل موصوف، خود را در رديف نويسندگان ادبيات داستانی قرار داد و هر چه بعد از آن نوشت، فقط در سطح استان ديده شد و راه به جايی نبرد. به نظرم اين وضعيت، بزرگترين خيانت در حق نويسندگان صاحب ذوقی بود که علاقه وافری به نوشتن داستان داشته اند و می شد با کمی سخت گيری ها در حيطه نکات فنی داستان نويسی از سوی ناشران و متوليان امر، به سمت و سويی سوق بدهند که تأمل بيشتری در رعايت نکات فنی و ساختار آثارشان داشته باشند.
به نظرم ناشران اين گونه آثار در سطح استان، به خاطر نفع مادی، بی تجربگی و عدم استفاده از کارشناسان خبره، تقریباً هرگز نتوانستند موجد جریانی اصیل و سازنده و سالم در عرصه ادبیات داستانی در استان شوند، بلکه مولفينی را به جامعه عرضه نمودند که با داشتن کتابی نه چندان پخته و بعضاً ضعيف، پديد آورنده شدند و به اشتباه در جايگاه و کسوت قصه نويس نشستند. غافل از اينکه «ادبیات داستانی» از وادیهایی است که استعداد، ذوق و تخصص وافری را طلب می کند و می بايد برای يدک کشيدن عنوان «قصه نويس» خون دل بخورند و کارهايشان بارها و بارها چکش بخورد. اين که می گويم بسترسازی مناسب لازم است، يکي همين است که گفتم. همچنين جایگاه نقد ادبی درست و بجا در استان خالیست و دلیل آن نيز عدم تخصص کافی در بين منتقدان ادبی استان و غرور کاذب اين گونه پديدآورندگان است.
شبستان: به نظر شما، راهکار برون رفت از اين وضعيت چیست؟
قوجق: باید روش های متفاوتی انجام داد. يکی از آن ها، برگزاری جشنواره های مختص ادبيات داستانی در سطح استان است. از طريق اين جشنواره، می توان تمامی آثار داستانی چاپ شده از سوی متخصصان زبده و کارآمد مورد ارزيابی فنی قرار گيرد و با انتخاب بهترين ها و تقديری مناسب از آن ها، شاهد ايجاد رقابتی سالم در نگارش بر اساس اصول فنی و تکنيکی باشيم و نيز با تقدير از ناشرانی که توجه به اين امور دارند، بين ناشران استان نيز در چاپ آثار کيفی رقابتی سالم ايجاد کرد.
البته یکی از مشکلات در اين زمینه، دیربازده بودن این گونه برنامه هاست، اما اگر متوليان فرهنگی و ادبی استان توجه بيشتری به تداوم برگزاری اين گونه جشنواره ها کنند، تاثیر آن را می توان بعد از گذشت سال ها بر روی یک جامعه ارزیابی کرد، اما از این لحاظ که اين گونه برنامه ها و سياستگذاری ها می توانند قصه نويسان استان را به سوی کمال مطلوب هدایت کند، هیچ تردیدی وجود ندارد.
شبستان: آرزوی توفیق و تشکر از جنابعالی برای شرکت در این گفتگو، اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
قوجق: من هم از شما که این مصاحبه را ترتیب داده اید، کمال تشکر دارم.
نظر شما