به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، با توجه به حمله گروه تروریستی داعش به فرانسه و کشته شدن بیش از 160 تن از شهروندان این کشور، با مصطفی نوروزی، مشاور سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در خصوص چرایی کشیده شدن دامنه جنایات داعش به قلب اروپا به گفت و گو نشسته ایم؛ گفت و گوی ما را با رییس اداره تشکل های اساتید دانشگاه ها می خوانید:
با توجه به اینکه داعش گروهی دست پرورده و طُفیلی غرب بوده و شواهد حاکی از حمایت غرب از این گروه تروریستی است، چرا اخیرا شاهد حمله این گروه تروریستی به فرانسه بودیم و این اقدام چه معنایی می تواند داشته باشد؟
جریان داعش از سال 2011 پدید آمده و به نظر می رسد جریانی است که تعریف و پایه ریزی شده برای ایجاد بحران در خاورمیانه و کشورهای اسلامی و نه در اروپا و فرانسه که هم حرکت ها و هم بنیان ها و هم شعارهای آنها این مساله را نشان می دهد به ویژه در تعریفی که از خود دارد یعنی دولت اسلامی عراق و شامات. بنابراین، طراحی داعش فقط و فقط برای کشورهای اسلامی است و آنها حرفی برای اروپا و غرب ندارند تا بخواهند قدرتی به غرب نشان دهند.
حتی اگر با نگاه استعماری به داعش نگاه نکنیم و نگوییم که این جریان، جریانی است که آمریکا و اسراییل و انگلیس ساخته اند، داعش را می توان پایین ترین، بی هویت ترین و نازل ترین جریانی دانست که در کشورهای اسلامی و در سده های 20 و 21 به وجود آمده تا به نوعی وجهه اسلام را خراب کرده و به صورت غیرمستقیم از غرب دفاع کند یعنی خروجی داعش می شود عملیات هایی به نفع ابتدا رژیم صهیونیستی و در گام بعد آمریکا و سپس اروپا!
بنابراین، داعش به نوعی توجیه کننده غرب بوده و جریانی است برای وجاهت دادن به آن که می خواهد اسلام را تضعیف و فلج کند.
اگر داعش را با گروه های همطراز خود همچون القاعده و طالبان مقایسه کنیم، متوجه می شویم از همه آنها نازل تر است، با این که این گروه ها، غیرعقلانی بوده و منطق در آنها جایگاهی ندارد اما این جریان ها غرب را به ظاهر هدف قرار داده و آن را دشمن خطاب می کنند اما در تفکر داعش مسلمانان نیز دشمن هستند که نزدیک تر بوده و باید از بین بروند.
یعنی جدای از تجاوز به مسلمانان و قتل و کشتار آنها، داعش قصد تقابل و رویایی با غرب را نیز در دستور کار و جنایات خود قرار داده است؟
مهم ترین مساله داعش، خلاء تئوریک است؛ جریانی که ادعای تمدن می کند باید مبانی ارائه دهد. حتی دولت هایی مانند بنی عباس و امپراطوری هایی که در جهان اسلام به وجود آمدند، بالاخره دستی در اندیشه و تئوری هر چند ضعیف، داشتند اما داعش بحران تئوریک داشته و هیچ دستی در مبانی اندیشه ای ندارد و هیچ چارچوب و تحلیلی ارائه نمی دهد و تئوری آن فقط و فقط توجیه خشم و اسلحه و کشتار و تولید نفرت است و چیز اضافه تری ندارد.
این بدترین اتفاقی است که برای جهان اسلام افتاد. در حقیقت داعش با ادعاها و حرف های قرون وسطایی نمی تواند جایگاهی در اروپا و غرب داشته باشد و اگر بخواهد با اروپا و فرانسه تقابل داشته باشد، باید در تقابل با لیبرالیسم، حرفی برای گفتن داشته و دستی بر مسائلی اندیشه داشته باشد و بتواند اندیشمندان آنها را تحت تاثیر آراء و اندیشه های خود قرار دهند. اما در واقع داعش تنها توجیه گر خشم است که پوشش های آنها، کلام، اقدامات، جنایات و بیانه هایی که صادر می کنند و می خواند، همگی برای آن است که به غلط نشان دهند اسلام یعنی خشم و فریاد و البته تمامی این حرکت ها به نفع اروپا تمام می شود.
داعش ظاهرا مدعی است که ادامه دهنده حرکت های اسلامی جهادی قرن بیستم کشورهای اسلامی است اما این ادعا پذیرفته نیست به دلیل آن که آن چه در اواسط قرن بیستم در جهان اسلام و در کشورهایی همچون مصر و پاکستان و سوریه اتفاق افتاد و به قرن بیست و یکم هم رسید.
لطفا این جریان را توضیح دهید.
با اتفاقاتی مبنی بر رویکردهای مبارزاتی و مسلحانه که در میان متفکران اهل سنت به وقوع پیوست و البته مثبت نیز بود، - جدا از قدرت تئوریک این ماجرا- عده ای از متفکران مسلمان به این نتیجه رسیدند که اسلام با غرب سازش ندارد به دلیل آن که غرب استعمارگر بوده و بنیان های فکری مسلمانان را هدف قرار داده بود لذا آن ها به این نتیجه رسیدند که باید با غرب با اسلحه مبارزه کنند. اما این جریان، جریان خامی نبود و مباحث فکری و اندیشه ای داشت و واقعا قصد داشت اسلام را نجات دهد و سخن آن ها این بود که غرب مانع و سد بوده و در حال فرو بردن انسانیت در منجلاب است.
لذا برای نجات بشریت، سید قطب و برخی دیگر از متفکران اسلامی مطرح شدند تا به فریاد همه انسان ها برسند. لذا آن ها به طور واقعی جریان جهادی بودند که در کشورهای اسلامی حرکت های مثبت به وجود آوردند هر چند انتقادهایی نیز به آن ها وارد شد. اما داعش هیچ ربطی به این جریان ندارد حتی اگر بخواهد خود را منتسب به آن ها کند.
بنابراین با این حساب داعش را می توان ساخته دست غرب دانست؛ این طور نیست؟
داعش محصول اقدامات ناشایست، تخریب گر و بی هویت کننده ای بود که از ناحیه غرب به جهان اسلام تحمیل شد. در حقیقت پس از فروپاشی دولت عثمانی و قراردادهای تحمیلی و تحقیر شدیدی که از سال 1920 به بعد به کشورهای اسلامی تحمیل شد، حرکت واکنشی داعش به غرب محصول آن شد که البته اگر نگوییم این جریان را غرب پایه ریزی کرده و در واقع خوش بینانه به آن بنگریم.
در هر حال از این حرکت ها، آن که سود می برد، غرب است و اقدامات این گروه ترویستی هم بحران عملی و عینی در کشورهای اسلامی ایجاد می کند و هم توجیه برای غرب.
به سوال نخست بازگردیم؛ چرا داعش به سمت غرب می رود و آن ها را نیز هدف قرار داده است؟
در حقیقت این حرکت یک نوع تهدید از ناحیه داعش برای غرب است به دلیل آن که آن ها در سوریه و عراق و لبنان آن انتظاراتی که داشتند برآورده نشد و این جریان تروریستی توقع داشت غرب جدی تر به حمایت از آن ها بپردازد. به ویژه اقدام ایران در یک حرکتی راهبردی همراه با روسیه و عراق و سوریه در ائتلافی مشترک، برخلاف انتظار داعش بود و فشار مضاعف بر این گروه تروریستی وارد کرده و فضا را برای آن ها تنگ تر و بسته کرد و عراق و سوریه را در محاصره قرار داد. بنابراین آن ها در یک حرکت تهدیدآمیز به غرب حمله کردند. در حقیقت این حرکتی نمایشی و هشدار برای غرب بود تا فشار از روی داعش برداشته شود. لذا نمی توان این حرکت داعش را تقابل با غرب قلمداد کرد به دلیل آن که اساسا این گروه تئوری ندارد که بخواهد خود را در برابر غرب قرار داده و بر آنها سیطره یافته و شکست شان دهد.
در حقیقت این رویکرد یعنی تقابل اندیشه ای با غرب، نیازمند چارچوب های اندیشه ای و مباحث تحلیلی است که داعش آن را ندارد و برعکس می تواند وزنه غرب را سنگین تر کند و آن ها بگویند ما کشورهای آزادی خواه و عقلانی هستیم اما اسلام، دینی متحجر و عقب مانده با لباس های سیاه و صورت های پوشیده و خشونت است.
بنابراین، جریانی که ذات و حاق و ماهیت آن در توجیه غرب است، نمی تواند ضد غربی عمل کند بلکه با این عمل خود یعنی حمله به فرانسه به غرب هشدار می دهد که اگر شما دست از حمایت ما بردارید یا بخواهید موضع خود را تغییر داده و به ما حمله کنید یا مقابل ائتلاف چهارگانه نایستید، ما به شما نیز حمله می کنیم.
لذا داعش جریانی بی محتوا و واکنشی است که دست به هر اقدامی برای ماندگاری می زند نه این که جریانی واقعی و اصیل باشد که بخواهد با غرب تقابل داشته باشد. در نتیجه این قبیل حرکات باز هم به نفع غرب تمام می شود و با این اتفاق، فشار بیشتری از جانب اروپا به مسلمانانی که مظلوم هستند و ثابت کرده اند از اصالت و کرامت و شان بزرگی برخوردار هستند، وارد می شود چرا که غرب نگران رشد اسلام در کشورهای خود بود و مسلمانان نیز توانسته بودند بسیاری از متفکران آن ها را تحت تاثیر قرار دهند. لذا غرب با ابزاری به نام داعش مقابل رشد اسلام ایستاد و مسلمان ها را تحت فشار قرار داد تا آن را نابود کند.
نظر شما