به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، بیست و چهارم آبان مصادف است با سالروز گرامیداشت علامه طباطبایی (ره)، مفسر بزرگ قرآن و اندیشمند معاصر که دامنه تاثیر آراء او در محیط های علمی گسترده است؛ از این رو و در بررسی تاثیر آراء فلسفی این عالم گرانسنگ بر تفسیری که از قرآن ارائه کرده است به گفت و گو با یک کارشناس پرداخته ایم که مشروح آن را می خوانید:
حجت الاسلام و المسلمین سید محمدرضا صفوی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پاسخ به این سوال که علامه طباطبایی تا چه میزان دیدگاه های فلسفی خود را در تفسیر قرآن دخالت می داد و آیا فلسفه بر تفسیر او اثری داشت یا خیر، اظهار کرد: تفسیر المیزان یکی از هنرهای برجسته علامه است و نه تنها دیدگاه های فلسفی استاد، بلکه هیچ یک از دیدگاه های مختلف خود را در تفسیر دخالت نداد به این معنا که علامه بخواهد آیات یا سوره های قرآن یا آن چه مربوط به معارف قرآن است، بر پایه قضایای فلسفی یا کلامی و ... تبیین کند.
وی ادامه داد: این مساله بر خلاف مفسران دیگر است که در بسیاری موارد قواعدی در زمینه های مختلف دارند یا در فقه، اصول، فلسفه، کلام و ... به باورهایی رسیده اند و وقتی با قرآن برخورد پیدا می کنند، می خواهند آن آراء و اندیشه ها را از قرآن استخراج کنند و به دلیل این که بسیار اتفاق می افتد که این باورها با آیات هماهنگ نیست، خواسته یا ناخواسته آیات را به سمت باورهای خود تفسیر می کنند.
مولف کتاب «ترجمه و تفسیر قرآنی بر اساس المیزان» تصریح کرد: اما اگر هم صد در صد نگوییم، علامه طباطبایی تا حد قابل قبولی دست به این اقدام نزده و می توان گفت تقریبا در هیچ جایی از المیزان نیست که علامه قرآن را بر اساس باورها و عقاید خود تفسیر کرده باشد به این معنا که آن قضایای فلسفی او را وادار کرده باشد، آیه ای را بر معنای مورد نظر خود حمل کند.
نویسنده کتاب «بازخوانی مبانی تفسیر» دخالت دادن مبانی و دیدگاه های فلسفی مورد قبول افراد در تفسیر قرآن را اقدام ناشایست و ناپسندی خواند و گفت: قرآن باید پیشوای ما باشد نه این که ما عقاید خود را در هر زمینه ای اعم از فقه، اصول، فلسفه، تاریخ و تمامی علومی که در قرآن مطرح است، را به صورت نظری بپذیریم و سپس اگر قرآن مطابق نظر ما بود آن را قبول کرده و اگر نبود، تاویل و توجیهی برای آن ذکر کنیم و این کاری است که در برخی تفاسیر قرآنی انجام می شود به طور مثال افرادی که قائل به جبر هستند، آیاتی که حاکی از اختیار انسان است را به نوعی توجیه می کنند یا در فقه و اصول این برخورد با قرآن می شود و همین اتفاق منجر به پیدایش مکاتب گوناگون می شود.
حجت الاسلام صفوی تاکید کرد: اگر پیش از آن که به سراغ قرآن برویم، عقاید خود را با علامت سوالی همراه کنیم نه این که با تعصب و پافشاری بر آنها اصرار داشته باشیم، می توانیم متوجه شویم این عقاید متناسب با نظر قرآن است یا خیر اما این که یک طرفه بیندیشیم، تنها به سمت آن باورهایی که پیدا کرده ایم، گرایش پیدا می کنیم و علامه طباطبایی (ره) نام این را به جای تفسیر «تطبیق» می گذارد که در همه زمینه های کلامی، فلسفی، فقهی و اصولیِ قرآن، این تطبیق قابل استنباط است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پاسخ به این سوال که مهم ترین ویژگی های تفسیر علامه طباطبایی را چه مواردی می توان عنوان کرد، به شبستان گفت: دو ویژگی مهم می توان برای تفسیر استاد معرفی کرد نخست تفسیر قرآن به قرآن به این معنا که علامه بر این باور بود قرآن از عهده تفهیم مطالبی که ارائه می کند، بر آمده و نیاز ندارد از بیرون قرآن کمکی گرفته شود.
مولف کتاب ترجمه و تفسیر قرآنی بر اساس المیزان در ادامه تاکید کرد: این مساله از ابتکارات علامه طباطبایی (ره) است وگرنه تفسیر آیه ای به وسیله آیه ای دیگر، موضوعی بوده که همیشه وجود داشته و روش یاد شده، از امور مخصوص به استاد است.
حجت الاسلام صفوی در پایان یادآور شد: اما ویژگی دوم تفسیر علامه، آن است که استاد تفسیر داشته اند نه تطبیق همان طور که ذکر شد یعنی در حقیقت قرآن پیشوای او بوده نه باورها و عقایدی که ناچار شود قرآن را حمل بر آن باورها کند.
نظر شما