به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، آشیانهی اشراف دربارهی شخصیتهایی است که در سالهای قرن هجدهم و نوزدهم در روسیه به «آدم زیادی» معروف بودند؛ اشرافزادههایی تحصیلکرده و باسواد که سودی به جامعه نمیرسانند و کار و فعالیتی ندارند.
تورگنیف رمان آشیانهی اشراف را در چهلسالگی نوشت؛ رمانی کوتاه که افکار و احساسات او را در آغاز میانسالی بیان میکند. لاورتسکی، شخصیت اصلی داستان، صفات مشترکی با تورگنیف دارد. او نجیبزادهای است که برای تحصیل به مسکو رفت و همانجا هم، در یک سالن تئاتر، شیفتهی دختر جوان زیبایی شد و با او ازدواج کرد. اما در سفری به پاریس از فریب و خیانت همسرش آگاه شد و دلشکسته به روسیه بازگشت و در املاک خانوادگیاش ساکن شد. لاورتسکی پس از بازگشت نیز مجذوب دختر جوان دیگری میشود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :«تصمیمم را گرفته ام. همه چیز تمام شده. زندگی مشترک من با شما تمام شده. از همه چیز خبر دارم، از گناهان دیگران، از این که پدرجان چطور ما را ثروتمند کرد. کفاره ی همه ی این ها را باید با دعا داد. درمانده ام، دلم می خواهد خود را تا ابد جایی محبوس کنم. سد راهم نشوید، وگرنه تنها خواهم رفت.»
«ایوان تورگنیف» رمان نویس مشهور روسی در نهم نوامبر ۱۸۱۸ در «اورال» به دنیا آمد و در سوم سپتامبر ۱۸۸۳ در سن شصت و پنج سالگی درفرانسه درگذشت.او به یک خانواده اشرافی روسیه متعلق بود. اجدادش از شخصیت های معروف روس بودند. گفته شده سنگینترین مغز سالم جهان، متعلق به اوست که ۲۰۱۲ گرم وزن داشته است.
پدر وی در ارتش روس مقام سرهنگی داشت. این مرد در سال ۱۸۲۰ وقتی «ایوان» دو ساله بود زن و سه پسرش را به اروپا غربی برد و به گردش در کشورهای این منطقه پرداخت. در بازگشت به روسیه «تورگنیف» مانند دیگر مَلاک زادگان روس در نزد استادان و آموزگاران مجرب تعلیم و تربیت یافت. او زبان روسی را خیلی دوست می داشت و همیشه از این که استادان، زبان مادری اش را به او یاد نمیدادند متاسف بود، اما سرانجام به وسیله یکی از دهقانان املاک پدر توانست یک کتاب روسی به دست آورد و با شوق بسیار بخواند. ایوان در شانزده سالگی به دانشگاه مسکو رفت. اما در سال ۱۸۳۵ او را به دانشگاه «سن پترزبورگ» منتقل ساختند. آنجا در رشته زبان شناسی به تحصیل پرداخت ودر این زمان احساس کرد که می خواهد چیز بنویسد و به نویسندگی بپردازد. او نخست با تقلید از یکی از آثار «بایرون» شاعر بزرگ انگلیسی یک قطعه شعر خوب سرود اما استادش بدون آن که او را رسوا سازد به او گفت: «فکر می کنم تو می توانی چیزی شوی» او در این زمان تشجیع شد و در روزنامه ها آثار شعری خود از جمله «کاج کهن» را منتشر ساخت.
نشر ماهی آشیانه اشراف را در در پاییز 94 با ترجمه آبتین گلکار منتشر کرده است.
نظر شما