به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان مساله جدایی دین از سیاست همواره یکی از شعارهایی بوده که توسط افراد مختلف با اغراض گوناگون در طول تاریخ مطرح شده است؛ پیرامون همسویی یا عدم همسویی قیام عاشورا با این موضوع با حجت الاسلام والمسلمین جواد سلیمانی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و نویسنده کتاب " راز بازگشت جاهلیت در عصر عاشورا" گفتگویی انجام داده ایم؛ مشروح گفتگوی ما با این استاد حوزه و دانشگاه می خوانید:
جناب سلیمانی! با توجه به این که ماجرای کربلا و قیام امام حسین (ع) از ابعاد مختلف و در عرصه های گوناگون قابل بررسی و انطباق با شرایط دوره های مختلف تاریخی است، امروز چگونه می توان عبرت های عاشورا در مسئله همراهی دین و سیاست و تلاش امام حسین (ع) برای این مهم در نظر گرفت و بررسی کرد؟
اگر به هدف نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) با تامل بنگریم، مشاهده می کنیم آن حضرت (ع) می فرمایند: «انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى (ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر؛ جز اين نيست كه من به منظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا (ص) و پدرم على بن ابى طالب (ع) رفتار نمايم.»
در حقیقت ابا عبدالله الحسین (ع) همچنان که جد بزرگوارشان (ع) علیه فساد جامعه جاهلی قیام کرد، با تاسی به پیامبر (ص) در مقابل فساد و ظلم و زر و زور و تزویر ایستاد و زیر بار نرفت.
با مطالعه تاریخ و مرور سرگذشت امویان در می یابیم آنها تاجر فاجرِ اقتصادی یا افرادی که زمین های کشاورزی را در دست گرفته بودند، نبودند که در برابر تجارت فاسد آنها امام حسین (ع) قد علم کند، بلکه امویان افرادی بودند که در راس سیاست قرار گرفته و هم در زمان پیامبر (ص) ایجاد اخلال می کردند، هم در زمان امام حسین (ع).
اما از آنجا که امویان یعنی سیاستمداران آن روزگار، دشمن دین خدا بوده و در صدد برده کردن مردم بودند، در این مسیر سعی در وارونه کردن دین داشتند. از این رهگذر مشخص می شود وقتی در عرصه سیاست اتفاقاتی از این دست می افتد و نگاه مسوولان به مردم، نگاه برده داری باشد و برای آنها حرمت قائل نشوند و اموال بیت المال را دست به دست کرده و حقوق مردم را ضایع کنند و حرمت برای دین خدا قائل نباشند و عدالت را از بین بردند و ظلم اقتصادی کنند و حدود شرعی را رعایت نکنند، در این زمان باید علیه حکومت جور قیام کرد که در هر زمانی بنا به مقتضیات آن، شکل و ساختار خود را دارد. ماهیت قیام امام حسین (ع) نیز ماهیت قیام رسول خدا (ص) را داشت لذا به هیچ وجه نمی توان سیاست را از دین جدا کرد همان طور که برخی مکاتب این شعار را سر می دهند.
با این بیان ما می توانیم شاهد تجلی عینی عدم جدایی دین از سیاست در قیام عاشورا باشیم و این را جزو یکی از مهم ترین دلایل حرکت امام حسین (ع) بدانیم، این طور نیست؟
برای پاسخ به این سوال باید این سوال را مطرح کرد که آیا مقتدا و پیشوای ما برای چیزی جز دین و سیاست که سیاستمداران آن زمان دین را بازیچه قرار داده بودند، قیام کرد؟ آیا امام حسین (ع) اختلاف خانوادگی با بنی امیه داشت؟ آیا در جزیی از کلام ابا عبدالله الحسین (ع) به اختلاف خانوادگی اشاره شده است؟ اگر اختلافی هم وجود داشت، اختلاف در نگاه توحیدی اهل بیت علیهم السلام و نگاه شرک آمیز امویان به عالم بود.
بنابراین ما نمی توانیم دیندار باشیم و از سیاست فاصله بگیریم عقل و دین و سیره پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلام حکم می کند که این دو مقوله از یکدیگر جدا نیستند. لذا این عاقلانه نیست که نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج برویم و احکام عبادی دین را به جای آوریم اما سیاست را به گوشه ای وانهیم و به عده ای بسپاریم و نگاه تسامحی به آن داشته باشیم.
جامعه آن دوران نیز چنین شده بود یعنی حکومتی که پیامبر (ص) بر پایه دین و سیاست آرام آرام و با خون جگر بنا نهاده بود، با نگاه غلط و تسامح آمیز عده ای از صحابه که حالِ وارد شدن به عرصه سیاست را نداشتند، از بین رفت. در حقیقت طبع آدمی رفاه طلب بوده و با سرشت او وارد شدن در عرصه ای که زحمت دارد و از دست دادن جان و مال را می طلبد، سازگاری ندارد لذا گاه مشاهده می شود پس از انقلاب های ارزشی، ریزش هایی نیز در میان خواصی که حال مبارزه ندارند، وجود دارد.
گاه نیز مخالفان و دشمن می خواهند که مومنان دست از سیاست بردارند و به کنجی بنشینند و تنها به عبادت مشغول شوند به همین منظور از شیوه های مختلف همچون تهدید، تطمیع، تحریم و ... به ویژه تنگناهای اقتصادی استفاده می کنند اما سیره پیامبر اسلام (ص)در محاصره اقتصادی شعب ابی طالب نشان داد مسلمان در سرزمین خشک و سخت نیز باید فریاد خود را بزند. در حقیقت پیامبر (ص)به ما درس فعالیت بی منتها در عرصه دین و سیاست تا حد مرز جان را می دهند، سیاستی که حکومت الهی و ارزش ها را در جامعه حاکم می کند و وقتی این اتفاق افتاد، در پی آن رفاه نیز می آید هر چند رفاه هدف نیست.
اما جالب است با کمی دقت در می یابیم افراد و مکاتبی که شعار جدایی دین از سیاست را سر می دهند، خود بیشترین فعالیت را در عرصه سیاست دارند یا زد و بندهای سیاسی آن ها در درجه بالایی قرار داد و اتفاقا یزید و یزیدیان تاریخ و مستکبران و صاحبان زر و زور و تزویر این سیاست و شعار یعنی جدایی دین از سیاست را سر می دهند.
در حقیقت باید دقت کرد چه کسی از این شعار بهره می برد و خوشحال می شود؛ اگر این کار مرضی و مورد رضای دشمن و یزیدیان عالم و آمریکا و اسراییل و عربستان سعودی است که مومنان در عرصه سیاست دخالت نکرده و از ارزش های دینی در سیاست حمایت نکنند، آیا حسین (ع) و یاران او راضی به این امر می شوند؟
لذا مشاهده می کنیم امیرمومنان علی (ع) ابوموسی اشعری را که می گفت اختلاف علی (ع) و معاویه را رهاکنید که اختلاف دو گروه مسلمان است و با این کار خود سستی در سیاست را ترویج می کرد و بی تفاوتی را در میان مسلمانان جا می انداخت، لعن می کند. در حقیقت ابوموسی اشعری معتقد بود که نه معاویه و نه علی (ع)، بلکه ما باید به دنبال کارها و عبادات خود برویم و به این اختلافات کاری نداشته باشیم.
امروز نیز برخی افراد در میان امت اسلامی زمزمه های کمک نکردن به کشورهای اسلامی همچون لبنان و فلسطین را سر می دهند و می خواهند دین را از سیاست جدا جلوه دهند اما باید دانست این تفکر اولا با تفکر اهل بیت علیهم السلام سازگار نیست و دوما اگر امروز ما از غزه و لبنان دفاع نکنیم، فردا دشمن به خاک ما نیز نفوذ خواهد کرد و ایران نیز تجزیه خواهد شد و تنها در صورتی که مستعمره آن شویم دست از سر ما خواهد برداشت و البته در این حالت دیگر نه هویت ایرانی داریم نه اسلامی.
لذا سیره اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام حسین (ع) جدایی دین از سیاست نبود و اگر این گونه بود، قیام امام حسین (ع) در برابر سیاستمداران آن زمان و یزید معنایی نداشت.
نظر شما