به گزارش خبرگزاری شبستان، کتاب «روضة الشهداء»نوشته «ملاحسین واعظ کاشفی» از علما و وعاظ خراسانی سده نهم هجری و مشتمل بر 10 باب است و علاوه بر پرداختن به وقایع کربلا، شرحی اجمالی از زندگی 12 امام را نیز دربر دارد.
برخی از صاحبنظران علیرغم انتقادهای جدی برخی از علمای طراز اول، از جمله ویژگی تاثیرگذار کتاب روضه الشهداء را، جامعیت و سادگی متن آن می خوانند و بر این باورند که کتاب حاضر علارغم این که در اوایل قرن دهم هجری نوشته شده است اما ساده و همه فهم است. ویژگی دوم این کتاب جامعیت آن می باشد.کاشفی بیان می کند که من دیدم مجالس عزاداری امام حسین در هرات برگزار می شود، اما کتاب مناسبی وجود ندارد.اکثر کتاب هایی که نوشته شده است، خیلی مختصر است و کتابی که همه مطالب در آن موجود باشد، وجود ندارد و به همین دلیل وی کتاب حاضر را به گونه ای جامع نگاشته است. او می گوید:« تصمیم داشتم کتابی جامع در حالات اهل بلاء، یعنی از انبیاء و اصفیاء و شهدا و سایر ارباب ابتلاء و احوال آل عبا را بر سبیل توضیح و تفصیل بنویسم.» ازدیگر ویژگی های این کتاب، نگاه صوفیانه ی کاشفی به امام حسین(ع) می باشد.از دید وی امام حسین(ع) شخصی است که خداوند برای او ماجرایی را طراحی کرده است و او می بایست سخت ترین مصیبت ها را تحمل کند تا به آن مقامی که خداوند برای او در نظر گرفته است برسد و بدون تحمل این درد و رنج ها نمی تواند به آن مقام برسد.
به طور کل نثر قوی و سادگی بیان، استفاده از آیات و اشعار و... این کتاب را به یک اثر متداول و رایج تبدیل کرده است. و حتی امروزه به طور غیرمستقیم مورد توجه محافل عزاداری است و تاکنون به زبانهای مختلفی ترجمه شده است.
فهرست ابواب این کتاب عبارت است از:
«باب اول: در ابتلاى بعضى از انبيا على نبينا و عليهم الصلاة و السلام.»
«باب دوم: در جفاى قريش با حضرت رسالت صلی الله عليه و آله و سلم و شهادت حمزه و جعفر طيار.»
«باب سوم: در وفات حضرت سيد المرسلين عليه افضل صلوات المصلين.»
«باب چهارم: در حالات حضرت فاطمه زهرا از وقت ولادت تا زمان وفات.»
«باب پنجم: در اخبار على مرتضى عليه السلام از زمان ولادت تا شهادت.»
«باب ششم: در فضايل امام حسن عليه السلام و بعضى از احوال وى از ولادت تا شهادت.»
«باب هفتم: در مناقب امام حسين عليه السلام و ولادت وى و احوال آن سرور بعد از وفات برادر.»
«باب هشتم: در شهادت مسلم بن عقيل و قتل بعضى از فرزندان او.»
«باب نهم: دررسيدن امام حسين عليه السلام به كربلا و محاربه وى با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سايرشهدا.»
«باب دهم: در وقايعى كه بعد از حرب كربلا مر اهل بيت را واقع افتاد و عقوبت مخالفان كه مباشر آن حرب شدند.»
در بخشی ازباب نهم مقتل«روضة الشهداء» می خوانیم :
«حقا كه شرح اين حكايت مشتمل بر نكايت به مرتبه اى است كه به اعانت قوت تقرير در مكان امكان نگنجد و ثبت اين قصه منطوى بر غم و غصه به مثابه ايست كه به وسيله صورت تحرير به حيز ظهور در نيايد نه زبان قلم را طاقت اظهار است و نه قلم زبان را قوت و ياراى گفتار.
همى ترسم كه اندر وقت تقرير
وگر تحرير خواهم آن زمان هم
زبان از آتش بى حد بسوزد
قلم بشكافد و كاغذ بسوزد
نه سامع را قوت شنودن اخبار استعلاى نواير اين حكايات است و نه قائل را استطاعت بيان استيلاى شديد اين روايات.
فرياد كه ياراى سخن نيست زبان را
بربست غم و غصه ره نطق و بيان را
اعلام اين حادثه جانسوز كه يضيق صدرى نتيجه اوست و اخبار واقعه غم اندوز كه و لا ينطق لسانى خاصيتى متفرع بر او به چه وجه بر منصه تبيين و تفصيل ظاهر و هويداست تواند شد:
ز دست گريه كتابت نمی توانم كرد
ز آه و ناله حكايت نمی توانم كرد
كه مى نويسم و مغسول مى شود فى الحال
كه صد گره به زبان مي فتد به وقت مقال
آرى شهادت امام حسين عليه السلام اندك واقعه اى نيست و مصيبت اله بيت كم حادثه اى نیست. حضرت رسالت صل آله و سلم از آن صورت خبر داده بود قبل از وقوع اين مصيبت بر دل زهرا و مرتضى نهاده.
در «كنزالغرايب» آورده كه جبرئيل امين پنج نوبت حبيب رب العالمين را از شهادت امام حسين(ع) خبر داده بود اول در روزى كه متولد شد جبرئيل به تهنيت و تعزيت نزول نمود چنان چه شمه اى از آن سابقا سمت گزارش يافت دوم در چهارماهگى و آن چنان بود كه از ام الفضل بنت الحارث رضى االله عنها روايت كنند كه گفت: «شبى در خواب ديدم كه پارهاى از تن مبارك صلى االله عليه و آله و سلم ببريدند و در كنار من نهادند از خواب درآمدم ترسان و هراسان نزد سيد عالم حضرت رسول(ص)
رفتم و گفتم: يا رسول االله! خواب مهيب ديده ام و از هول و هراس آن آرام از دل من رفته است و صورت خواب تقريرکردم. آن حضرت صلى االله عليه و آله و سلم تبسم كنان گفت: يا ام الفضل! نيكو خوابى ديده اى فاطمه من حامله است به پسرى و آن پسر پاره اى است از من. چون متولد شود تو را دايه سازم و او را در كنار تو نهم. بعد از چند روز حسين متولد شد او را به ام الفضل سپردند و به رضاع او مشرف گشت ام الفضل گويد: روزى سيد عالم (ص) به خانه من در آمد و از مقدم او كلبه من خلد برين شد پس فرمود بيار جگرگوشه و نورد ديده مرا، من حسين را بر كنار پيغمبر نهادم حسين اراقه كرد و قطرهاى از آن بر جامه آن آن حضرت چكيد و آن حضرت روى بر حلق وى مى ماليد و بوسه بر روى وى مى داد و بعد از زمانى من او را به عنف از رسول خداى فرا ستدم چنان كه حسين بگريست رسول (ص) فرمود كه مهلا يا ام الفضل مهلا ، آهسته باش اى امالفضل كه اين قطره به آب پاك گردد و اين رنج كه به جگرگوشه من رسيد به چه چيز بر خيزد.
جبرئيل فرود آمد كه اى سيد تو طاقت گريستن حسين ندارى وقتى كه حلق تشنه او را به خنجر آبدار بريده باشند و جسد نازنين او را غرقه خون ساخته حال چون خواهد بود حضرت رسول صلوات االله وسلامه عليه ، از اين حال محزون شد و به غايت اندوهگين گرديد. هركه در اين مصيبت اندوهناك باشد مقرر است كه با او موافقت نموده و از اينجا گفته اند: كه ارواح انبيا على نبينا و عليهم السلام به جهت موافقت با آن حضرت همه در واقعه حسين محزون و مغموم گشته اند....»
در بخش دیگر از ین کتاب ودرباره ی شهادت حضرت "علی اصغر(ع) آمده است:
«گفتند: اى سيد و سرور زمانه ستمگر بر ما خوارى مى كند و على اصغر از تشنگى زارى مى كند و شير در پستان مادرش خشك شده و آن طفل شيرخواره به هلاكت نزديك گشته. امام حسين عليه السلام فرمود: كه او را نزد من آريد. حضرت زينب عليه السلام او را برداشته نزد امام حسين عليه السلام آورد، امام مظلوم او را فراستده در پيش قربوس زين گرفت و نزديك سپاه مخالف رفته بر روى دست آورده،آواز داد؛ كه اى قوم اگر به زعم شما من گناه كرده ام اين طفل بارى هيچ گناهى ندارد وى را يك جرعه آب دهيد كه از غايت تشنگى شير در پستان مادرش نمانده.
آن جفاكاران سنگين دل گفتند: محالست كه بى حكم پسر زياد يك قطره آب به تو و فرزندان تو دهيم و نامردى از قبيله ازد كه او را «حرملة بن كاهل» گفتندى تيرى كشيده به سوى امام حسين عليه السلام انداخت آن تير بر حلق على اصغر آمد و گذارده در بازوى امام حسين نشست. امام عليه السلام آن تير را از حلق آن معصوم زاده بى نظير بيرون كشيد و خونى كه از حلق او مى ريخت به دامن پاك مى كرد و نمى گذاشت كه قطرهاى بر زمين چكد پس روى به خيمه نهاده مادرش را طلبيد و گفت: بگير اين طفل شهيد را كه از حوض كوثرش سيراب گردانيدند. شهربانو خروش برآورد و خواتين اهل بيت فغان بركشيدند. امام حسين نيز بر حال آن طفل گريه مى فرمود:
تا جدا گشتى از كنار پدر
غمگسار پدر تو بودى و گشت
تيره شد بى تو روزگار پدر
درد دل ماند يادگار پدر
و مادرش در فراق نور ديده مضمون اين كلمات بر زبان مى راند:
رفتى و سير نديده رخ تو ديده هنوز
چيده دست اجل اى غنچه نورسته تو را
گوش يك نكته ز لبهاى تو نشنيده هنوز
نخلى از شاخ امل دست تو ناچيده هنوز
و ابوالمفاخر گفته:
اى دل و ديده و روان پدر
اى گل سرخ ناشكفته هنوز
به تو خرسند بود جان پدر
زود رفتى از بوستان پدر
راوى گويد: كه با على اصغر هفتاد و دو تن شربت شهادت چشيده رخت زندگانى به دارالملك بقا كشيد و با امام حسين (ع) هيچكس نماند غير از امام زين العابدين عليه السلام و اهل بيت چون امام را تنها ديدند آه سوزناك از جگر گرم بر كشيدند و از يتيمى فرزندان و غريبى و بى كسى ايشان برانديشدند خود را از گريه نگاه نتوانستند داشت...»
درباره منابع کتاب روضه الشهدا باید،گفت: اگرچه کاشفی به منابع روضه الشهدا تصریح نکرده، اما با تحلیل کتاب میتوان دریافت کتابهایی که او از آنها نقل کرده، عبارت اند از «فتوح ابن اعثم کوفی»، «روضة الاحباب»، «شواهد النبوة»،« عیون اخبار الرضا»، «کنز الغرائب»، «مصابیح القلوب»،« مقتل الشهداء و نور الائمة». او از بسیاری منابع شناخته نشده، مجهول و غیرمعتبر دیگر هم استفاده کرده است. کاشفی درباره این منابع هم مقید به نقل دقیق نبوده است.
همچنان که در ابتدا اشاره شد، این کتاب با وجود جلب توجه بسیاری از علاقمندان مقتل خوانی، انتقادات جدی را بر انگیخته است. عمده ترین انتقادی که به این اثر وارد می شود این است که گرایش به داستانسرایی و قصهگویی وی، بیش از وفاداری به لزوم نقل صحیح بوده است.
روضة الشهدا به رغم شهرت فراوان، در دورههای بعد به دلیل ضعفهای محتوایی، مورد مخالفت عالمان و محققان قرار گرفت و اعتراضات جدی به آن وارد شده است. از دیدگاه منتقدان، مهم ترین اشکالات روضة الشهدا نگاه صوفیانه، نقلهای نادرست و قصهگوییهای کاشفی است. منتقدان گفتهاند این کتاب فقط به ذکر مصائب پرداخته و تحلیل و برداشتی حماسی و سیاسی از واقعه کربلا بیان نمیکند و به عوامل و ماهیت آن نپرداخته است.
کسانی چون میرزا عبدالله افندی در «ریاض العلماء»، میرزا حسین نوری در «لؤلؤ و مرجان» و شهید مطهری در «حماسه حسینی»، انتقادات و اعتراضات شدیدی به این کتاب داشتهاند.
نظر شما