رئیس نهادهای رهبری دانشگاهیان استان سیستان و بلوچستان در ابتدای گفتگو با خبرگزاری شبستان با اشاره به روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها که خداوند نماز را برای از بین بردن کبر و خودبرتربینی بر مردم واجب کرده است، گفت: از تأکید آیات و روایات بر نماز، این نکته قابل استفاده است که خطر وجود کبر و فسادهای مترتب بر آن، فوقالعاده در سرنوشت انسان تأثیرگذار است.
حجت الاسلام و المسلمین پورذهبی در ادامه به آیاتی از سوره معارج اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیات میفرماید: انسان حریص آفریده شده است. زمانی که خیر و برکتی از خدا به او میرسد، دیگران را از آن محروم میکند و نمیخواهد به آنها از این خیر و برکت چیزی برسد و بخل میورزد. در مقابل، زمانی که به او بدی و شر میرسد، بیتابی و جزع میکند و صبرش کم است. با این حال در آیه، نمازگزاران را استثنا میکند و بیان میدارد آنها این خصلت را ندارند.
وی افزود: از برخی آیات قرآن استفاده میشود که عامل سقوط انسانها همین ترک نماز است؛ چنانکه در آیات 40 تا 43 سوره مدثر آمده است که مؤمنان از اهل جهنم میپرسند: چه چیز باعث سقوط شما شد و شما در سقر جای گرفتید؟ آنها در جواب میگویند: ما اهل نماز نبودیم. آری، نماز چنین جایگاهی دارد.
رئیس نهادهای رهبری دانشگاهیان استان سیستان و بلوچستان افزود: البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که قرائت نماز با اقامه آن تفاوت دارد. آیتالله جوادی آملی نکته خوبی را تذکر میدادند و آن اینکه نماز ستون دین است، ستون، قرائت و خوانده نمیشود؛ ستون اقامه میشود. منظورشان از این مطلب این است که باید سعی کنیم مضامین نماز را در خود اقامه کنیم و صِرف قرائت نماز کافی نیست.
حجتالاسلام و المسلمین پورذهبی در ادامه سخنان خود به بررسی اهمیت نماز برای نسل جوان پرداخت و گفت: این فریضه الهی به قشر بزرگ و کوچک و پیر و جوان اختصاص ندارد؛ ولی یقینا تأثیر آن بر جوانان، بیش از دیگران است. بزرگان اهل سلوک مثل امام خمینی قدس سره الشرسف معتقد بودند راه رسیدن به خدا در جوانی آسانتر است و میفرمایند: «جوانان ننشينند كه گرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند. ما به پيرى رسيدهايم و به مصائب و مشكلات آن واقفيم. شما تا جوان هستيد مىتوانيد كارى انجام دهيد؛ تا نيرو و اراده جوانى داريد مىتوانيد هواهاى نفسانى، مشتهيات دنيايى و خواستههاى حيوانى را از خود دور سازيد. ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى كار از كار گذشته است. تا جوانيد فكرى كنيد؛ نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزههاى فساد در آن ضعيف ؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قويتر و محكمتر مىگردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست؛ چنانكه در روايت است: قلب انسان ابتدا مانند آينه صاف و نورانى است. هر گناهى كه از انسان سر بزند، يك نقطه سياه بر روى قلب فزونى مىيابد تا جايى كه قلب را سياه كرده، ممكن است شب و روزى بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد. به پيرى كه رسيد، مشكل است قلب را به صورت و حالت اول باز گرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلبهاى سياه، چشمها، گوشها، و زبانهاى آلوده به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت؟"
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که نیاز جوانان به نماز بیشتر در چه جنبههایی است، بیان داشت: نماز در روایات اصل و ریشه اسلام معرفی شده است. برای مثال در روایتی آمده: «تارک الصلاة کافر؛ ترککننده نماز کافر است». لذا از باب «تعرف الاشیاء باضدادها / اشیاء به وسیله ضد و نقیض خود شناخته میشوند»، مناسب است ببینیم کفر چیست.
وی اضافه کرد: در روایتی از حضرت صادق علیه السلام وارد شده است: «اصول الکفر ثلاثه الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ» یعنی ریشههای اصلی کفر سه چیز است: حرص و طمع ورزیدن، تکبر و حسد. با بررسی ابعاد هویتی نماز میتوان گفت که نماز سعی میکند ریشههای کفر را از بین ببرد؛ چراکه سه اصل دارد که مدام آنها را تکرار میکنیم و حتی بعد نماز نیز دستور داده شده که آنها را تکرار کنیم: «سبحان الله و الحمد الله و الله اکبر». رسیدن به فهم، معانی این سه عبارت و بروز و ظهور ان در مقام عمل ریشههای کفر را از بین میبرد، بنابراین
جوانان باید بدانند که آشتی با خدا ساده است. کسی که حمد و شکر خدا را به جا بیاورد و بفهمد که همة نعمتها از او است و ولیّ نعمت انسان، فقط خدا است، میتواند از مسیر کفر دورتر و دورتر شود. کسی که به مقام تسبیح برسد و تمام صفات رذیله را از خدا سلب کند و خداوند را ظالم نپندارد، دیگر حسد در او معنا ندارد؛ زیرا ریشه حسد این است که چرا باید فلانی این نعمت را داشته باشد؟ چه کسی این نعمت را به او داده است؟ وقتی ولیّ نعمت خدا شد، تمام نعمتها از او است. انسان حسود نمیخواهد کسی آن نعمت را داشته باشد و حق او را آنقدر نمیداند که آن نعمت را داشته باشد. این سخن به معنای ظالم بودن خداوند متعال است. کسی که به مقام «الله اکبر» برسد، خداوند را از همهچیز و همهکس بزرگتر میبیند و میداند. البته بزرگتر از آنکه وصف شود، نه بزرگتر از اشیاء و انسانها.
نظر شما