خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "در سلوک امام حسین (ع)، این مدیریت و تدبیر در عالی ترین سطح مشهود است و طبیعتا عنصر زمان را هم در بر می گیرد، یعنی در همان زمان کم، امام به بهترین وجه از ظرفیت هایشان بهره می برند، طوری که حتی از دشمن خودشان به عنوان ابزار برای پیشبرد اهداف استفاده می کنند. شما رفتار حضرت زینب کبری (س) را در مجلس شام ببینید. چگونه فضا به یک باره تغییر می کند. مجلسی که در آن یزید از موضع قدرت سخن می گفت و به حضرت زینب(س) طعنه می زد که دیدی خداوند با شما چه کرد؟ ولی به یک باره با خطبه حضرت زینب (س) فضا آنچنان تغییر می کند و کار به جایی می رسد که یزید آن طور عقب نشینی می کند و به قول امروزی ها توپ را به زمین ابن زیاد می اندازد که او افراط کرده است و قرار نبود آن فجایع اتفاق بیفتد. آیا این شیوه از زندگی یعنی مدیریت بر افکار آن هم زمانی که همه چیز علیه شماست، یک هنر بزرگ نیست؟ ما هم باید از خود بپرسیم که چقدر هنر مدیریت افکار را بلدیم آن هم در فضایی که پیش تر افکار را علیه شما شکل داده اند."
بخش دوم گفتگوی سرویس قران و معارف با دکتر حسین عرب اسدی، دانش آموخته مدیریت و استاد دانشگاه امام صادق (ع) را در ادامه می خوانید.
امروز وقتی ما به سلوک سازمان هایمان نگاه می کنیم به آدم ها بیشتر از زاویه هزینه و نان خور نگاه می کنند و تلاش نمی شود اولا به استعداد درونی آن فرد ایمان داشته باشند و در گام بعدی فضا و میدان کافی برای تبلور آن استعداد به آن فرد داده شود. قبول دارید؟
بله ما متأسفانه از سیره و سلوک ائمه در اداره سازمان هایمان چندان بهره نبرده ایم. خیلی ساده نیروهایمان را از دست می دهیم. ممکن است آن نیرو سال ها در سازمان باشد اما ما با نوع سیاست هایمان در واقع همراهی و همدلی آن نیرو را از دست داده ایم و او با تمام وجود برای آن سازمان کار نمی کند. ما خیلی راحت به نیروهایمان در سازمان ها توهین می کنیم به آن ها به چشم هزینه نگاه می کنیم، در صورتی که معصومین (ع) ما این گونه نبوده اند. ما در مقاتل می خوانیم که وقتی شمر در آخرین لحظات بر سینه مبارک امام می نشیند اباعبدالله می فرمایند من حاضرم با تو معامله کنم من بهشت را برای تو تضمین می کنم که تو سر از بدن من جدا نکنی. این رفتار سیدالشهدا (ع) نشان می دهد حتی با بدترین دشمن هم می توان مواجهه جذبی داشت و او را قابل هدایت دانست.
از دیگر علایم و نشانه های چنین رفتاری در روز عاشورا از جانب امام حسین (ع) می توانید مثال دیگری بزنید؟
امام روز عاشورا هفت بار خطبه خواند که تأیید و صحه ای بر رفتار جذبی سیدالشهدا (ع) است. توجه کنید که ما به دلیل غلبه فضای غم و اندوه و مصیبت عاشورا، کم تر از ناحیه تدبیر به حادثه عاشورا و کربلا نگاه می کنیم. کم تر در تدابیر و قدرت مدیریت اباعبدالله (ع) تأمل می کنیم. مباحث در سیره حضرت کم نیست. توجهی که حضرت به شیعیان دارد به ویژه بعد از صلح امام حسن (ع) و شهادت برادر که تا قیام عاشورا تقریبا 10 سال طول می کشد درس آموز است چرا که در این مدت تدبیر امور شیعیان با اباعبدالله (ع) است.
پیش بینی های حضرت در همین نهضت عاشورا بسیار جالب توجه است. حاکم مدینه وقتی حضرت را برای بیعت فراخواندند، اباعبدالله (ع) به بنی هاشم گفت فکر کنم این نابکار - معاویه - مرده است که پیش بینی امام کاملا درست است. نامه ای از طرف یزید به حاکم مدینه نوشته شده است با این مضمون که به هر قیمت شده از حسین بیعت بگیر و اگر حسین بیعت نکند او را بکش. حضرت با 30 نفر از جوانان بنی هاشم در حالی که مسلح بودند وارد دار الحکومه می شوند. امام به گونه ای این ورود را برنامه ریزی کردند که حاکم مدینه دید اگر تعدّی کند خودش آسیب خواهد دید. بعد هم حضرت به همراه یاران شان از مدینه خارج شدند و نامه ای به محمد ابن حنفیه دادند. پیش بینی های مدیریتی امام به گونه ای است که حتی برای پیام رسانی بعد از روزهای شهادت برنامه ریزی دارند. محمد ابن حنفیه به دلیل عارضه جسمی نمی تواند کاروان شهادت را همراهی کند. امام پیش بینی می کند که اگر حضرت زینب (س) را شهید کردند باز یکی دیگر- محمد ابن حنفیه- باشد که پیام عاشورا را به گوش ها برساند. در آن پیام، امام حتی پیش بینی تهمت خروج از مسلمانی را صورت داده بودند بنابراین امام شهادتین می گویند.
همچنان که می دانید یکی از نکاتی که در مدیریت بسیار شاخص و مهم است، رابطه ای است که میان مدیریت و زمان شکل می گیرد. ما در زمان غوطه ور هستیم و مدیر موفق کسی است که بتواند از این ذخیره زمانی که هر لحظه رو به کاستی است به درستی استفاده کند. تصور من این است که سیدالشهدا (ع) از فرصت زمانی محدودی که از زمان خروج از مدینه تا شهادت در کربلا در اختیار دارند به خوبی استفاده می کنند. درباره این بخش از مدیریت امام توضیح می دهید؟
اول از همه این را بگویم که امروز در مدیریت غربی به بحث زمان بسیار توجه می شود چه به صورت نظری و چه در حیطه عمل که نتایج آن را در سازمان هایشان می بینیم، یعنی دقیقا از همان لحظه ای که فردی مدیر عامل سازمانی می شود برنامه کاری اش را دقیق می داند و از همان لحظه با جدیت کارش را شروع می کند. حالا شما این شیوه را مقایسه کنید با وضعیت مدیریتی ما که زمان های بسیاری را در آزمون و خطاها از دست می دهیم و چه فرصت سوزی هایی که در این میان اتفاق می افتد.
اما همچنان که شما اشاره کردید در سلوک امام حسین (ع)، این مدیریت و تدبیر در عالی ترین سطح مشهود است و طبیعتا عنصر زمان را هم در بر می گیرد، یعنی در همان زمان کم، امام به بهترین وجه از ظرفیت هایشان بهره می برند، طوری که حتی از دشمن خودشان به عنوان ابزار برای پیشبرد اهداف استفاده می کنند. شما رفتار حضرت زینب کبری (س) را در مجلس شام ببینید. چگونه فضا به یک باره تغییر می کند. مجلسی که در آن یزید از موضع قدرت سخن می گفت و به حضرت زینب(س) طعنه می زد که دیدی خداوند با شما چه کرد؟ ولی به یک باره با خطبه حضرت زینب (س) فضا آنچنان تغییر می کند و کار به جایی می رسد که یزید آن طور عقب نشینی می کند و به قول امروزی ها توپ را به زمین ابن زیاد می اندازد که او افراط کرده است و قرار نبود آن فجایع اتفاق بیفتد. آیا این شیوه از زندگی یعنی مدیریت بر افکار آن هم زمانی که همه چیز علیه شماست، یک هنر بزرگ نیست؟ ما هم باید از خود بپرسیم که چقدر هنر مدیریت افکار را بلدیم آن هم در فضایی که پیش تر افکار را علیه شما شکل داده اند.
نظر شما