حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در تبیین و توضیح تفاوت دیدگاه ها میان اسلام و سایر مکاتب به موضوع خانواده و میزان اعتبار و اهمیت آن در هر یک از این مکاتب به خبرنگار قران و معارف خبرگزاری شبستان گفت: چنان که نگاشته های دانش اجتماعی و جامعه شناسی نوشته و تبیین کرده اند خانواده کوچکترین و بنیادی ترین نهاد اجتماعی است که جایگاه و تاثیر آن بر کسی پوشیده نیست. امروز خانواده را به دو گونه ی «خانواده های هسته ای» و «خانواده های گسترده» تقسیم می کنند و معمولا افراد ترجیح می دهند مدل هسته ای را دنبال کنند.
یعنی (به زعم دانش های امروزی) دختر و پسر در شرایطی قرار می گیرند که به بلوغ رسیده و صلاحیت ازدواج را پیدا می کنند. در این نگاه بیشتر معیارها و شاخص هایی که برای ازدواج مطرح می شود در سنین 27 یا 28 سالگی در جوانان بروز و ظهور پیدا می کند و تفاوتی هم میان دختر و پسر قایل نمی شود.
وی افزود: بر اساس به اصطلاح علم نوین، کارشناسان و روانشناسان خانواده معقدند خانواده موفق خانواده ای است که اعضای آن مجموعه ای از بلوغ های مختلف از جمله بلوغ جنسی، بلوغ عقلی، بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی و ... را طی کرده باشند و پس از طی این مراحل، نوبت به استقلال آنها و مستقل شدن دختر و پسر از پدر و مادر می رسد.
اما «خانواده های گسترده» درهم تنیده هستند، پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و ... اعضای این خانواده را تشکیل می دهند که حتی اگر از نظر محل سکونت استقلال داشته باشند، اما وجود بسیاری از اشتراکات آنها را به خانواده ای پیوسته تبدیل می کند.
با توجه به آموزه های دینی و حرمت و جایگاه ویژه ای که دین برای پدر و مادر و بزرگان قایل است به نظر می رسد زندگی و قالب «خانواده گسترده» به مدل اسلامی نزدیک تر بوده و با قوائد قرآن منطبق تر باشد. افزون بر این ما وقتی مدلی را انتخاب کرده و بر اساس آن زندگی را شکل می دهیم فرصت ارزیابی وجود دارد یعنی وقتی یک دهه گذشت می توان آن مدل را با سایر مدل ها مقایسه کرد.
مدیر گروه تفسیر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه تصریح کرد: اینکه منشاء اصلی آشفتگی و بهم ریختگی های امروز جامعه و طلاق های واقعا نگران کننده چیست؟ نمی توان عامل آن را به قطع و یقین رها شدن و جدا شدن از «خانواده های گسترده» دانست اما به هر حال این مسئله را نیز نمی توان نادیده گرفت. برخی روانشناسان معتقدند که پاره ای از کاستی های خانواده های امروز که به گسست و طلاق منجر می شود به دلیل فقدان تجربه لازم، فقدان ظرفیت ها و انعطاف پذیریهای لازم است که در گذشته به دلیل زندگی در خانواد های گسترده، این تجربه ها، انعطاف پذیریها و ظرفیت ها در افراد فراهم می شد.
خانواده طراز اسلامی با خانواده ای که ما می شناسیم متفاوت است
حجت الاسلام حسینی در ادامه با اشاره به برخی از ویژگی های خانواده طراز اسلامی، تفاوت های موجود بین دیدگاه اسلام به خانواده با دیدگاه سایر مکاتب را چنین توضیح داد که اگر بخواهیم تحلیلی جدی و بنیادی از ویژگی های زندگی و خانواده اسلامی داشته باشیم یکی از شاخص ترین مشخصات خانواده اسلامی آن است که در آن بر مدیریت مرد تکیه و تاکید شده است.
قرآن کریم تصریح می کند که «الرجال قوامون علی النساء» البته قرآن کاملا توضیح می دهد که چرا اینگونه است اما جدای از فلسفه ی این قاعده، اگر در نازل ترین حد نیز این اصل را بپذیریم نتیجه این می شود که در دیدگاه اسلامی و الهی مدیریت یک زندگی به شکل رسمی به مرد واگذار شده است. و این نقطه عزیمت در تفاوت این دو دیدگاه است.
یعنی وقتی نگاه و تعریف شما از خانواده یک تعریف لیبرالیستی و برگرفته از تمدن جدید است نمی توانید این اصل را جدی بگیرید. در تمدن جدید با تعبیر و تفسیرهایی که از انسان ارایه می شود، موضوع تساوی حقوق زن و مرد مطرح شده و سپس آن را به همه حوزه ها از جمله خانواده تعمیم می دهند. در این ادبیات و این نگاه زن و مرد در همه چیز مساوی هستند پس به این نتیجه نمی رسید که مرد باید مدیر خانواده باشد.
و یا مسئله تعامل میان والدین و فرزندان که در اسلام و سایر مکاتب بسیار متفاوت است، روابط عاطفی که در اسلام توصیه می شود و جایگاه و حریم های ویژه ای که اسلام برای پدر و مادر مطرح می کند از شگفت انگیزترین توصیه های اخلاقی قرآن است. به گونه ای که نمی توان برای آن واژه و تعبیری غیر از «توصیه های وحیانی» را به کار برد.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: خداوند می فرماید وقتی پدر و مادر به سن پیری می رسند در اوج ناشکیبایی هستند، ضعف بنیه و مشکلات جسمانی و .... آنها را به جایی می رساند که حتی ممکن است به حد عصیان برسند و تحمل کوچک ترین اعتراضی را ندارند اما در چنین شرایطی فرزند حق ندارد نسبت به پدر و مادر حتی از واژه «اف» استفاده کند! و عجیب تر اینکه امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه فرموده است اگر کلمه ای کوچک تر از «اف» هم وجود داشت خداوند آن را بیان می کرد.
حجت الاسلام حسینی خاطرنشان کرد: این میزان از حرمت قابل تصور نیست. چنین شرایطی را باید حس کرد، زمانی که پدر و مادر در این وضعیت قرار می گیرند که حتی ممکن است بدترین نوع رفتارها حتی تحقیر در جمع را با فرزند داشته باشند و فرزند نه تنها حق کوچکترین بی احترامی نسبت به آنها را ندارد بلکه باید با بهترین شکل ممکن برخورد کند.
به تصور ما چنین رفتاری شاید در توان یک انسان معمولی و عادی نباشد اما در منطق قرآنی هر رفتاری غیر از این جفا محسوب می شود و پاس نداشتن حرمت پدر و مادر مساوی است با رعایت نکردن حدود الهی و در نتیجه خشم خدا.
حال شما این را با نظام های کمونیستی و ... مقایسه کنید در نظام کمونیستی وقتی پدر و مادر به سن پیری می رسند یک مرگ آرام برای آنها توصیه می شود چرا که در این نظام، نگاه این است که پدر و مادر در این شرایط دیگر کارکردهای لازم را ندارند. حتی در نظام ها و مکاتب لیبرالیستی که «انسان محور» هستند نیز نهایت حرمتی که برای پدر و مادر در این سن مطرح می شود این است که آنها را به کانون های سرپرستی بسپارید.
بنابراین این دو نگاه را به هیچ عنوان نمی توان در کنار هم قرار داد. اما سوال اینجاست که از کجا باید شروع کرد که انسان در اثر یک تربیت قرآنی به این وسعت و ظرفیت برسد.
تربیت قرانی به معنای حفظ کلمات قران نیست
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تاکید کرد: این موضوع یک ماجرای گذرا نیست و این آیه به صورت اتفاقی مطرح نشده بلکه آیات فراوانی در قرآن در سوره های مختلف از جمله سور مبارکه اسراء ، فرقان و ... وجود دارد و هر جایی از قران که صحبت از عبودیت و بندگی شده می فرماید:« لا تشرک بالله و بالوالدین احسانا» یعنی احسان و نیکی به پدر و مادر در کنار توحید و عبودیت نشسته و بسیار مورد تاکید قرار گرفته که نمی توان راحت از کنار آن گذشت. واژه احسان در ادبیات دینی نه فقط به معنای خوبی کردن بلکه خوبی را به زیباترین و بهترین شکل ممکن انجام دادن است. اینکه خداوند واژه احسان را در رابطه میان فرزند و پدر و مادر انتخاب کرده به این معنا است که منظور و مقصود از توجه به پدر و مادر تنها تکفل مادی و تامین اقتصادی آنها نیست بلکه مرتبه ای متعالی برای انسان مدنظر است که به آن توصیه می شود.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: جامعه امروز ما فاصله زیادی با این معیارها دارد و شاید بسیاری از آنها برای ما قابل هضم نباشد. چرا که زمینه های آن را فراهم نکرده ایم. امروز ما وقتی این آیات را می خوانیم توقع داریم که فرزندان ما این مسایل را رعایت کنند در حالی که ما باید پیش از این بسترها و مقدمات این موضوع را فراهم می کردیم.
حضرت علی علیه السلام در بیانی درباره حقوق فرزندان بر والدین بیان می کنند که یکی از حقوق فرزند بر پدر آن است که « یعلمه القران» به او قرآن بیاموزد و او را با آداب قرآن مودب کند. ما در خوشبینانه ترین حالت قرآن آموختن را تنها در حفظ قرآن خلاصه می کنیم اما اصل تعلیم و تربیت قرآنی این نیست که ما واژه های قرآن را در ذهن کودکان ثبت و ضبط کنیم.ابتدا باید یک تلقی صحیح از مفاهیم قرآنی داشته باشیم.
در این مجموعه که یک نظام اجتماعی تربیتی است همه موارد می بایست در کنار هم قرار بگیرند یعنی نوع ارتباط پدر و مادر، نوع تعامل والدین با فرزندان و نوع رفتار همسران با یکدیگر که اصول و کلیات این مجموعه از زبان قرآن و جزییات آن از طریق روایات بیان شده است.
جامعه ما از جهت تربیتی کاملا سکولار است
حجت الاسلام حسینی افزود: نخستین گام در طراحی مدل تربیتی بر اساس مفاهیم قرآنی، باورمندی نسبت به این مسئله است که بدانیم تلقی دین نسبت به حیات و زندگی خانوادگی و اجتماعی با «مدل های رایج پذیرفته شده» بسیار متفاوت است و سپس فراهم کردن بسترها و زمینه ها برای اینکه این معارف و آگاهیهای قرآنی به صورت فرهنگ و آگاهی های تربیتی متناسب با دوره های مختلف و در قالب های جذاب و گوناگون به جامعه ارایه شود.
جامعه ما از جهت تربیتی کاملا سکولار است یعنی حوزه های تربیت را به دین گره نزده است. ممکن است ما به دلیل برخی درگیری ها و چالش هایی که با آنها مواجه شده ایم طرحی دینی و قرآنی در نظام سیاسی را ارایه کرده ایم و در این زمینه سکولار نیستیم. اما در مسایل اجتماعی اصلا اینگونه نیست ما همچنان پیرو اندیشه هایی هستیم که از طریق شبکه های ماهواره ای به ما دیکته می شود.
امروز در جامعه ما معیارهای انتخاب همسر بر اساس ترجمه هایی که از طریق همین شبکه ها عرضه می شود مورد طراحی می گردد؛ در شاخصه های بلوغ نیز به همان مواردی استناد می کنیم که اندیشه های اومانیستی و لیبرالیستی مطرح می کنند در حالی که هیچ یک از اینها برگرفته از آموزه های قرآن نیست و این در حالی است که احتمال قریب به یقین مدل مورد قبول اندیشه اسلامی در زندگی اجتماعی، همان مدل «خانواده گسترده است»که در آن اعضا با هم ارتباط و پیوندی عمیق دارند.
چرا ما در دهه های اخیر که بیشتر با ملاک های غربی زندگی خود را تنظیم کرده ایم آمار طلاق اینگونه است؟ اگر این مسایل کارگشا بود امروز نباید شاهد طلاق های گسترده در سطح جامعه می بودیم. وقتی فردی انواع و اقسام بلوغ های متعدد را که در مکاتب اومانیستی مطرح می شود کسب کرده چرا در زندگی مشترک باید به بن بست برسد؟ احتمالا باید در این نوع نگرش تجدیدنظر و بازبینی کرد.
در حالی که ما دوره هایی را در جامعه خود تجربه کرده ایم که فرد وقتی به حدی از بلوغ جنسی می رسید ازدواج می کرد و این ازدواج ها مستحکم و پایدار هم بود. بنابراین چنین نتیجه گیری می شود که یا معاذ الله در نگاه قرآن نسبت به این موضوع خبط و خطایی وجود دارد و یا ما فاصله زیادی با منطق الهی گرفته ایم. و البته پیش فرض ما این است که الگوی برتر برای زندگی، انطباق آن با شاخص های قرآنی است.
نظر شما