خبرگزاری شبستان: از صدر اسلام مسجد همیشه به عنوان پایگاهی برای رفع اختلافات و شبهات از طرف گروههای مختلف بوده است، و این طور نبوده است که مسجد فقط جایی برای عبادت باشد؛ بلکه یک فضای کامل از حیث عبادی، سیاسی، علمی و فرهنگی است. خصوصا در فضای فعلی که از هر سری صدایی میآید و انواع شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی و ... مشعول شبهه پراکنی بر علیه دین و مدهب ما میباشند، این وظیفه مسجد است تا در حل این شبهات قدمی برداشته و پاسخگوی شبهات معاندین باشد؛ خصوصا که در خیلی از موارد جوانان جرأت پرسیدن اینگونه شبهات را در بین خانواده ندارند.
به همین دلیل ضرورت برگزاری اینگونه جلسات الزامی است. اما اداره و کنترل اینگونه مجالس نیاز به مدیریتی قوی داشته و باید بعضی نکات حتما رعایت شود، که به نکات مهم در برگزاری این جلسات اشاره مینمایم:
١ .رصد موضوعات و شبهات مبتلا به در بین جوانان مسجد: اولین نکتهای که در برپایی این جلسات باید مورد مطالعه قرار گیرد این است که در فضای فکری جوانان آن مسجد چه شبهاتی رواج دارد و ذهن آنها درگیر چه شبهاتی است. باید روحانی محترم این شبهات را استخراج نموده و در همان راستا این جلسات را برپا نماید. در عیر اینصورت اثر معکوس داشته، زیرا به عنوان مثال اگر در مسجدی جوانان آن هیچ دغدغهای نسبت به فرقهی احمد الحسن بصری نداشته باشند روحانی محترم بخواهد به جواب از شبهات این گروه بپردازد این خود یک نوع تبلیغ برای او محسوب میشود تا نقد و سرکوب آن باشد. در این موارد باید به این ضرب المثل عمل نمود که «الباطل یموت بترک ذکره».
٢.استفاده از کارشناسان زبده در آن حوزه: بعد از جمعآوری شبهاتِ مبتلا به، نوبت به این میرسد که برای برگزاری اینگونه جلسات باید از کارشناسان مجرب در همان حوزه استفاده نمود؛ اگر روحانی محترم در این زمینه تخصص کافی را ندارند، حتما از کارشناسان مربوطه استفاده نمایند، زیرا در بسیاری از موارد این گونه جلسات به جای اینکه شبههای را برطرف نماید، به عکس باعث بروز شبهات متعدد در ذهن جوانان شده است، چون آن شخصی که برای پاسخگویی به این شبهات انتخاب شده توان پاسخگویی را نداشته و بعد از تقریر شبهات در جواب به آنها درمانده و این باعث بروز مشکلات متعددی از جمله پاگرفتن شبهه در ذهن جوان، عدم توان پاسخ به اینگونه شبهات توسط دین، و از بین رفتن جایگاه مسجد و روحانی محترم در بین جوانان از تبعات آن میباشد. و جلسهای که برای برظرف نمودن شبهات برگزار شده نتیجه معکوس به همراه خواهد داشت. به تعبیر جناب سعدی که میفرمایند:
شد غلامی که آب جوی آرد آب جـوی آمـد و غـلـام بــبــرد
دام هــر بــار مـــــاهـی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
(سعدی شیرازی،١٣٩٢،ص,١٠٤). به همین دلیل است که اهل بیت علیهم السلام جلساتی را که در جوابگویی از شبهات برگزار میشد خودشان مدیریت مینمودند، هرچند که در بعضی جلسات شاگردان آنها به مناظره میپرداختند، اما خود ایشان ناظر بحث بودند و هر کسی را هم برای مناظره نمیفرستادند به عنوان نمونه روایتی را یونس بن یعقوب از یاران امام صادق علیه السلام نقل میکند: «عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَوَرَدَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ لَهُ إِنِّی رَجُلٌ صَاحِبُ کَلَامٍ وَ فِقْهٍ وَ فَرَائِضَ وَ قَدْ جِئْتُ لِمُنَاظَرَةِ أَصْحَابِکَ ... قَالَ ع یَا یُونُسُ لَوْ کُنْتَ تُحْسِنُ الْکَلَامَ لَکَلَّمْتَهُ قَالَ یُونُسُ فَیَا لَهَا مِنْ َسْرَة»(مجلسی،١٤٠٣،ج٤٨،ص,٢٠٣) که روزی مردی از اهل شام برای مناظره خدمت امام رسید و خواست با اصحاب امام بحث نماید، امام به یونس فرمود اگر تو علم کلام میدانستی تو را مامور به مناظره میکردم.
این نشان از این دارد که امام نیز هر کدام از یارانشان را برای پاسخگویی هر سوالی اذن نمیدادند. به عنوان نمونه هشام بن سالم داستان مرد شامیای را نقل میکند که برای مناظره خدمت امام آمده بود: «عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِهِ فَوَرَدَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَاسْتَأْذَنَ فَأُذِنَ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ سَلَّمَ فَأَمَرَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْجُلُوسِ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا حَاجَتُکَ أَیُّهَا الرَّجُلُ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّکَ عَالِمٌ بِکُلِّ مَا تُسْأَلُ عَنْهُ فَصِرْتُ إِلَیْکَ لِأُنَاظِرَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِیمَا ذَا قَالَ فِی الْقُرْآنِ وَ قَطْعِهِ وَ إِسْکَانِهِ وَ خَفْضِهِ وَ نَصْبِهِ وَ رَفْعِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا حُمْرَانُ دُونَکَ الرَّجُلَ ... فَقَالَ الشَّامِیُّ أَ رَأَیْتَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أُنَاظِرُکَ فِی الْعَرَبِیَّةِ فَالْتَفَتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یَا أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ نَاظِرْهُ فَنَاظَرَهُ فَمَا تَرَکَ الشَّامِیُّ یَکْشِرُ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أُنَاظِرَکَ فِی الْفِقْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا زُرَارَةُ نَاظِرْهُ فَمَا تَرَکَ الشَّامِیُّ یَکْشِرُ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أُنَاظِرَکَ فِی الْکَلَامِ فَقَالَ یَا مُؤْمِنَ الطَّاقِ نَاظِرْهُ فَنَاظَرَهُ فَسُجِلَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا ثُمَّ تَکَلَّمَ مُؤْمِنُ الطَّاقِ بِکَلَامِهِ فَغَلَبَهُ بِهِ فَقَالَ أُرِیدُ أَنْ أُنَاظِرَکَ فِی الِاسْتِطَاعَةِ فَقَالَ لِلطَّیَّارِ کَلِّمْهُ فِیهَا قَالَ فَکَلَّمَهُ فَمَا تَرَکَ یَکْشِرُ فَقَالَ أُرِیدُ أُنَاظِرُکَ فِی التَّوْحِیدِ فَقَالَ لِهِشَامِ بْنِ سَالِمٍ کَلِّمْهُ فَسُجِلَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا ثُمَّ خَصَمَهُ هِشَامٌ فَقَالَ أُرِیدُ أَنْ أَتَکَلَّمَ فِی الْإِمَامَةِ فَقَالَ- لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ کَلِّمْهُ یَا أَبَا الْحَکَم»(کشی،١٤٠٩،ص,٢٧٥؛مجلسی،١٤٠٣، ج٤٧،ص.٤٠٧) در اینجا امام برای بحث در قرآن و قطع و وصل آن، به حمران فرمود تا با او مناظره کند؛ در ادبیات عرب به ابان بن تغلب، فقه به زراره، کلام به مومن الطاق، و ... چون هر یک از اصحاب در یک زمینه تخصص داشته به همین دلیل هر کدام را در همان حوزه تخصص امر به مناظره فرمودند.
۳.رعایت تواضع و دوری از غرور: یکی از آفتهای بزرگ در حوزهی مباحث علمی، همین غرور و تکبر است. برای برگزاری نشستهای علمی و شبهه زدایی بهتر است از بزرگ کردن آن کارشناس، هم از زبان خودش و هم از زبان دیگران جلوگیری شود. در خیلی از موارد این خود ستایی اثر منفی داشته، خصوصا وقتی شخص در یک یا دو سوال کمی ضعیف عمل نماید. زیرا مخاطب وقتی این بزرگنمایی را مشاهده میکند نمیتواند حتی کوچکترین ضعف را تحمل کند، هر چند بقیه سوالات را به خوبی جواب بدهد، خاطره بد آن سوال در ذهن مخاطب جای میگیرد.
بهتر است که کارشناس قوت و بزرگی خود را در صحبتها و جوابهایی که میدهد به مخاطب بفهماند، در اینصورت خیلی جایگاهش در بین مخاطبان بالاتر میرود. اهل بیت علیهم السلام با آنکه علم لدنی داشند ولی باز در عین تواضع رفتار میکردند، به عنوان نمونه امام موسی کاظم علیه السلام به طور ناشناس وارد جمعی از نصرانیها شدند که در غاری راهبی فقط سالی یکبار برای هم کیشان خود موعظه میکرد. شخص راهب به محض ورود به جمع، متوجه امام شد و از ایشان پرسید « فَقَالَ یَا هَذَا أَنْتَ غَرِیبٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ مِنَّا أَوْ عَلَیْنَا قَالَ لَسْتُ مِنْکُمْ قَالَ أَنْتَ مِنَ الْأُمَّةِ الْمَرْحُومَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَ فَمِنْ عُلَمَائِهِمْ أَنْتَ أَمْ مِنْ جُهَّالِهِمْ قَالَ لَسْتُ مِنْ جُهَّالِهِمْ ...» (مجلسی،١٤٠٣،ج٤٨،ص,١٠٥) آیا از امت مرحومه(امت اسلام) هستی؟ امام فرمود بله، بعد پرسید از علماء آنها هستی یا از نادانانشان؟ ایشان در عین تواضع فرمودند از نادانانشان نیستم. بعد شخص شروع به سوال از حضرت نمود و حضرت به تمام سوالات جواب دادند راهب گفت: « قَالَ صَدَقْتَ وَ أَسْلَمَ وَ الْجَمَاعَةَ مَعَهُ»(همان) بعد با تمام همراهانش اسلام آورد، این منطق اهل بیت است با آن همه علم و عظمت.
فهرست منابع:
محمد باقر، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، تهران، اسلامیة، ١٣٦٣.
سعدی، مصلح بن عبدالله، گلستان سعدی، به کوشش: کاظم عابدینی مطلق، چهارم،تهران، محراب دانش، ١٣٩٢.باب سوم، حکایت٢٣.
کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، تحقیق و تصحیح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، اول، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، سال چاپ: ١٤٠٩ ق، ص
نویسنده: حجت الاسلام حسن آخوند قرقی
نظر شما