به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر خم، با حجت الاسلام محمدعلی قمی، پژوهشگر پژوهشگاه بین المللی المصطفی (ص) در خصوص شبهات وهابیت پیرامون مساله غدیر گفتگویی انجام داده ایم؛ گفتگوی ما را با این استاد حوزه و دانشگاه می خوانید:
وهابیت معتقد است پیامبر اکرم (ص) برای پس از رحلت کسی را به عنوان خلیفه معین نکرده و امر خلافت را به مردم واگذار کرده است، چه پاسخ مستدل و متقنی برای این شبهه وجود دارد؟
متاسفانه، وهابیت به شیوه های گوناگونی در پی از بین بردن نقش امامت و رهبری ائمه اطهار علیهم السلام و عادی جلوه دادن ولایت الهی و جایگزینی آن به خلافت اموی بوده و است و در پی مشروعیت بخشیدن به حکومت افرادی همانند حکومت آل سعود و ابوبکر بغدادی است.
برای توضیح مساله یاد شده باید گفت اولین سوالی که در این رابطه می توان مطرح کرد این است که آیا پیامبر (ص) از اختلاف و حوادثی که بعد از وفاتش در مورد خلافت پدید آمد، اطلاع داشته اند یا خیر؟
در این مورد قرآن کریم تصریح می کند رسولان الهی از غیب خبر داشته اند: خداوند در آیه 26 و 27 سوره مبارکه جن می فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً؛ داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، (26) مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد.»
در این آیه تصریح شده علم غیب به تمام انواعش تنها مخصوص خداوند است اما به هر کسی که پروردگار اراده کرده باشد، عنایت می کند و همین طور با مراجعه به روایات نیز پی می بریم پیامبر (ص) کاملا نسبت به فتنه و نزاعی که در مساله خلافت و جانشینی ایشان پدید آمد، آگاهی داشته اند.
از جمله آن که در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: «امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند، یک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه از آنها در آتش اند.» (سنن ابن ماجه، جلد دوم، ص 1322 و سنن ترمذی، جلد چهارم، ص 134)
با این توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله قطعا تدابیری برای جلوگیری از این اختلاف اندیشیده بودند!
سه احتمال در اینجا متصور است که پیامبر (ص) برای مقابله با آن فتنه احساس مسوولیت کرده و طبیعتا راه حلی را در نظر گرفته باشند. الف) روش سلبی: یعنی پیامبر (ص) وظیفه ای را احساس نکرده است.
ب) روش ایجابی با واگذاری به شورا: به این صورت که برای رفع اختلاف و نزاع مردم را به شورا دعوت نموده تا طبق نظر شورا عمل کنند.
ج) روش ایجابی با تعیین: یعنی پیامبر (ص) برای رفع فتنه و اختلاف مردم کسی را به جانشینی خود معرفی کنند.
در رابطه با گزینه نخست، اینکه ما معتقدیم اسلام دین جامعی است که در تمام ابعاد زندگی، دستورات کاملی داشته و می تواند سعادت آفرین باشد حال چگونه ممکن است پیامبر اسلام (ص) نسبت به این وظیفه مهم جانشینی بی توجه باشند. در حقیقت این روش سیره رسول خدا (ص) بوده و حتی در غزوات و جنگ ها برای خود جانشین معرفی می کردند لذا چگونه ممکن است برای پس از رحلت خود جانشینی برای امت اسلامی معرفی نکنند.
اشکال راه دوم نیز این است اگر پیامبر (ص) این راه را برای خلافت برگزیده بودند، باید مردم را در این باره توجیه کرده و برای فرد انتخاب شده و افراد انتخاب کننده شرایطی بیان می کردند، در حالی که می بینیم چنین اتفاقی نیفتاده است و بلکه مردم نیز صلاحیت و آمادگی چنین نظامی را نداشتند به دلیل این که این مردم همان کسانی بودند که در قضیه بنای حجرالاسود با یگدیگر نزاع کرده و هر قبیله ای می خواست خود آن را نصب کند و این افتخار نصیب آنها شود تا جایی که نزدیک بود این موضوع به نزاع و جنگی تبدیل شود.
اما از آنجا که مسلمین بعد از رسول خدا (ص) به کسی نیاز داشتند که خلاء رحلت و فقدان پیامبر (ص) را جبران کند، رسول اکرم (ص) در روز غدیر اقدام به انتخاب جانشین خود کردند و در حقیقت راه سوم را برگزیدند.
واقعه غدیر از منظر و ابعاد مختلف قابل بررسی است و البته سرسخت ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام یعنی وهابیون، نیز هر گاه با طرح شبهه ای بازنده میدان شده و نقشه آن ها نقش بر آب می شود، از در دیگری وارد شده و مساله ای جدیدی مطرح می کنند که یکی از آنها ایجاد خلل و اشکال در حدیث غدیر است؛ نظر علمای اهل سنت درباره این حدیث چیست؟
حدیث غدیر از قوی ترین ادله بر امامت و ولایت علی (ع) است و در این خصوص رییس وهابیت ابن تیمیه می گوید: و اما حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه، در صحاح اهل سنت وجود ندارد اما علما آن را نقل کرده اند و مردم در صحت آن نزاع دارند. (کتاب منهاج السنه، جلد هفتم، صفحه 319)
در جواب این ادعا باید گفت اولا ترمذی (از علمای اهل سنت) این حدیث (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) را در صحیح خود نقل کرده و تصریح به صحت آن کرده است.(صحیح ترمذی، جلد دوم، صفحه 288)
ثانیا کسی را نمی شناسیم در این حدیث نزاع کرده باشد بلکه حدیث غدیر به طور عام مورد قبول علمای اهل سنت قرار گرفته و اگر کسی از علمای اهل سنت آن را رد کرده بود، ابن تیمیه از او نام می برد.
سوما البانی که از اتباع و پیروان ابن تیمیه در مسائل اعتقادی است، این سخن را صحیح نداسته و تصریح می کند که ابن تیمیه در تضعیف احادیث عجله به خرج داده بدون آن که طُرُق و سند آن ها را مورد بررسی قرار دهد. (سلسله الاحادیث الصحیحه، حدیث 1750)
آلوسی نیز در تفسیر خود می گوید: نزد ما ثابت شده است پیامبر(ص) در حق علی (ع) در غدیر خم فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (روح المعانی، جلد ششم، صفحه 61)
همچنین، حلبی پس از نقل حدیث غدیر می گوید: این حدیثی است صحیح، با سندهای صحیح و حسن و هرگز به کسی که در صحت آن شک کرده، التفات نمی شود.
تواتر چطور؟ آیا در منابع اهل سنت به متواتر بودن این حدیث – با توجه به این که در سند حدیث متواتر هرگز نمی توان شک کرد- اشاره ای شده است؟
بله؛ عده ای زیادی از علمای اهل سنت به تواتر این حدیث تصریح کرده اند؛ افرادی از قبیل جلال الدین سیوطی در کتاب الفوائد المتکاثره فی الاخبار متواتره؛ علامه مناوی، التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، جلد دوم، صفحه 442؛ علامه عزیزی در شرح جامع الصغیر، جلد سوم، صفحه 360؛ مولا علی قالی حنفی، محمد صدر عالم، شیخ عبدالله شافعی، ابن کثیر دمشقی، شیخ حسام الدین متقی و ... .
لذا در صدور این حدیث از ناحیه پیامبر (ص) و اطلاق آن بر امیرمومنان علی (ع) و جهت صدور، هیچ شکی نیست اما وهابیت به جهت خصومت با شیعه و با اهل بیت علیهم السلام، در صدد تضعیفِ بدون دلیل تمام احادیث فضایل و مقامات اهل بیت علیهم السلام برآمده است.
به طور کلی وهابیت در صدد القای این مطلب است که پیامبر اکرم (ص) برای خود جانشینی معرفی نکرده و امر خلافت را به مردم واگذار کرده است. در حقیقت این جریان با صرف هزینه های هنگفت، مروج تفکر اموی در جهان اسلام است و برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و این ادعا که حکومت ما برگرفته از دین الهی و اسلامی است، در صدد تضعیف حادثه غدیر بوده و به هر نحوی از انحاء این واقعه مهم را مورد تشکیک قرار می دهند. اما نباید فراموش کرد که بر هر مسلمانی واجب است در این باره تحقیق کرده و حقیقت را برای خود و دیگران روشن کند.
نظر شما