به گزارش خبرنگار کتاب شبستان به نقل از نشر چشمه، «فرار از اردوگاه 14» رمان نیست، قصهپردازی نیست، بلکه تلخترین تصویری است که میتوان از اردوگاههای مرگی که همچنان در گوشهای از دنیا برقرار است، به نمایش گذاشت. زندان بدون سقف کرهی شمالی، که تعداد آدمهایی که از اردوگاههای مرگش جان سالم به در بردهاند و توانستهاند به بیرون از مرزهای این سرزمین محبوس فرار کنند، به عدد انگشتان دو دست هم نمیرسد.
«فرار از اردوگاه 14» نوشتهی «بلین هاردن» روزنامهنگار ارشد «واشنگتنپست» به شرح این زندهماندن و نجات میپردازد. حالا اسم او «شین دونگ-هیوک»است، نامش را پس از رسیدن به کرهی جنوبی تغییر داده تا از این طریق خودش را دوباره و این بار به عنوان انسانی آزاد متولد کند.
کتاب «فراراز اردوگاه 14» روایت مرد جوانی است که نه سال پس از اینکه مادر و برادرش را جلوی چشمش به دار آویختند، موفق شد از یک حصار الکتریکی که دور اردوگاه بود عبور کند و راهش را در برف و سرما برای زندهماندن ادامه بدهد. روز دوم ژانویه 2005 بود، تا قبل از او، هیچکدام از متولدین در اردوگاههای زندانیان سیاسی موفق به فرار نشده بودند. او 23 سال داشت و هرگز آن سوی حصار را ندیده بود و کسی را هم آنطرف بیرون زندان نمیشناخت. یک ماه پیاده و پنهانی سفر کرد تا به چین رسید و حالا سفیر ارشد «آزادی در کره شمالی» شده و سعی دارد که دنیا را متوجه آنچه در سرزمین زندانها میگذرد، بکند.
کتاب «فرار از اردوگاه 14» نشان میدهد که در کرهی شمالی «مجازات دستهجمعی» برای بهدام انداختن اعضای سه نسل از یک خانواده مخالف حکومت نیز رایج است. افراد به خاطر هر نوع انتقادی از رِژیم در این نوع اردوگاهها زندانی میشوند، و علاوه بر اینکه اغلب خود باید تا آخر عمر در این اردوگاهها بمانند ممکن است افراد خانوادهشان نیز تا سه نسل محکوم به زندانی شدن در این اردوگاهها شوند. زندانیان این اردوگاهها مجبورند برای زنده ماند از موشها و دانههای ذرتی که در فضولات حیوانی پیدا میکنند تغذیه کنند.
فعالان حقوق بشر مدعی هستند که 40 درصد زندانیان در این اردوگاهها بر اثر سوءتغذیه جان خود را از دست میدهند، و مابقی با بیماری، خشونت جنسی، شکنجه و سوءاستفاده از سوی نگهبانان دستوپنجه نرم کرده یا تا سرحد مرگ به کار گماشته میشوند. مردان، زنان و بچهها روزانه تا شانزده ساعت باید در شرایط خطرناک، اغلب در معادن یا کمپهای چوببری، کار کنند.
اما زندگی شین تلختر از باقی روایتهایی است که از کرهی شمالی به بیرون درز میکند، او در این کتاب از خود تصویر یک قهرمان را نمیسازد، بلکه اعتراف میکند به دلیل آموزههایی که در اردوگاه به او داده شده بود، باور میکند که مادر و برادرش که نقشهی فرار از اردوگاه را در سر داشتند، خیانتکارند، او بعد از شکنجهای طولانی به این مساله اعتراف میکند، او میگوید:« میدانم که خودم مسئول اعدامشدن مادر و برادرم هستم.»
این کتاب در سه فصل نوشته شده است، همچنین «بلین هاردن» 14 قانون اصلی حاکم در اردوگاه را به همراه طراحیهایی از زندگی شین در اردوگاه 14 ضمیمه این کتاب کرده است.
این کتاب که با ترجمه «مسعود یوسف حصیرچین» منتشر شده، به فاصله یک ماه پس از انتشار به همت نشر چشمه به چاپ دوم رسیده است.
نظر شما