به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، نام پدر را در کنار همسر بودن یدک می کشد. فرزندش چند ماهی بیشتر ندارد و مسئولیتش نسبت به گذشته چندین برابر شده است. فرزندش را دوست دارد و به او عشق می ورزد. اما اگر این گوشی اندروید بگذارد؛ تیکه کلامش این است که من و دخترم با هم اتک می زنیم؛ اندکی عشق ورزیدن و اندکی اتک در بازی کلش آو کلنز.
گوشی را یک لحظه از دستش جدا نمی کند، یا در حال اتک زدن است یا خواندن جک ها و دیدن عکس هایی که از زندگیش دردی دعوا نمی کند. از نظر خودش هیچ مشکلی وجود ندارد چون او از دنیای مجازی تنها بازی اینترنتی و خواندنِ جُک در گروه های مختلف تلگرامی و واتساپی را برگزیده و به دنبال چت و گفتگو با دیگران نمیرود که مبادا به زندگیاش خدشه ای وارد شود.
همسرش باید چندین بار برای او یک حرف را تکرار کند تا او متوجه شود. برای انجام هر کار کوچکی چندین بار باید به او تلنگر بزند تا شاید با تعلل بسیار متوجه منظور همسرش شود. در نهایت زن مجبور میشود به تنهایی کار را انجام دهد.
مهمانی است؛ سکوت همه اتاق را فراگرفته، همه سر در گریبان دارند و به سختی مشغول کارند. اندام صورتشان گاهی آنچنان در هم طنیده میشود که گویی کاری بس دشوار را انجام میدهند؛ البته حمله به دیگران با سواره نظام و پیاده نظام خود کاری ساده نیست. کارشان بازی در کلش آو کلنز و دور دور کردن در گروه های مختلف شبکه های اجتماعی است. همه سردر جیبِ مراقبت البته در گوشیهایشان فرو بردهاند و تنها کلمه ای که رد و بدل شود دربارهی نکات تکنیکی درباره چگونگی اتک زدن، کلن و یا جکها و عکسهای این شبکههای اجتماعی است.
در گوشهای از همان مهمانیِ شلوغ اما سوت و کور، پسر بچهای 12 ساله در تبلتش فرو رفته است. دوست و دشمنش تبلتش است. سرگرم بازهای اینترنتی و گاهی گشت و گذار در شبکه های اجتماعی است که اغلب هم مناسب سن او نیست. پدر و مادرش نگران هستند اما در عین حال خیالشان راحت است. نگران از اینکه فرزندانش غرق در دنیای مجازی است و در یک گوشه کز می کند و در مقابل خیالشان راحت که جلوی چشم خودشان است و تنها بازی اینترنتی می کند یا در شبکه های اجتماعی چرخ می زند.
شاید به پیامد هایش فکر نمی کنند و از آن سوی ماجرا بیخبرند. البته گاهی با تشری میخواهند فرزندشان را از تبلت دور کنند اما «رطب خوره منع رطب چون کند»؛ آنان خود هم گرفتار همین دنیای مجازی هستند و خیلی زود از تهدید کردنِ فرزندشان دست میکشند.
_ آقــــــــــا داماد چیکاره هست؟
_ نظامیه.
_ چه خوب... سپاه یا ارتش؟
_ کلش آف کلنز
_جان؟
_کلش دیگه کلش، اتک میزنه؟
پدر عروس: آقا داماد چیکارس؟
مادر داماد: مامور پست
پدرعروس: عجب کدوم قسمت؟
مادر داماد: توی فیسبوک پست میزاره هر5 دقیقه!
مطالبی که در بالا گفته شد؛ چند نمونه از اتفاق هایی است که در زندگی روزمره خود یا آشنایان می بینیم و با وجود اینکه تاثیر معایب زندگی مجازی را در زندگی واقعی می بینیم اما دل کندن از دنیا و افراد مجازی سخت است. روزانه مطالب بسیاری که اغلب جُک هستند دست به دست در دنیای مجازی می چرخد و ما به آن ها می خندیم، غافل این که همه این جُکها واقعیت دارد و بخشی از واقعیت تلخ زندگی ماست.
دیدارها و گفتگوها هم این روزها بوی تلگرام و وات ساپ و فیسبوک می دهد. حتی ترجیحمان برای رفت و آمد با عزیزترینهایمان رنگ و بوی مجازی گرفته است. قربون صدقه ها و دلتنگی های بسیاری را روزانه از طریق دنیای مجازی برای همدیگر روانه میکنیم اما به خود زحمتِ دیداری رودررو و چهره به چهره را نمیدهیم.
یادمان رفته که دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی قرار بود برای اطلاع رسانی و خبرهای ضروری به ما یاری رساند. قرار بود شبکههای مجازی به ما کمک کنند تا از حالِ عزیزانمان که فرسنگها از ما دورند با خبر شویم. اما غافل شدیم و دنیای مجازی جای دنیای واقعی را برایمان گرفته است.
بسیاری از ما دیگر به سراغ بهترین نوع ارتباط یعنی ارتباط «چهره به چهره» نمیرویم. به همان سلامی و وسلام در شبکههای مجازی بسنده میکنیم.
خانواده ها نیز در عین با هم بودن از یکدیگر دور هستند و در دنیایی غیر از دنیای واقعی زندگی می کنند و به جای صحبت کردن و مشورت گرفتن و با هم بودن بر سر یک سفره، غرق در دنیای وایبری و واتس آپی هستند و به قول علی شریعتی «من از نزدیک بودن های دور می ترسم».
کاش می شد ما آدم های واقعی زندگی واقعیمان را بیشتر دریابیم واز لحظه های واقعی زندگی لذت ببریم.
"معصومه بدخشان"
نظر شما