/خبرگزاری شبستان: یزد/
همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) و سالروز شهادت شهدای هفتم تیر، پیکر پاک یک شهید گمنام بر دستان مردم قدرشناس و ولایی یزد تشییع و در دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی به خاک سپرده می شود.
این شهید گمنام 22 ساله در عملیات ایذایی والفجر 8 در منطقه عملیاتی شلمچه در بهمن 64 به فیض عظیم شهادت نائل شده است.
به همین مناسبت شعر بلند شهدای گمنام پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران، خادم قرآن زنده یاد استاد مهدی آذر یزدی به تمام شهدای گمنام ایران زمین به ویژه روح ملکوتی این شهید سرافراز تقدیم می شود.
مرد آزاده را بسی سهل است / کز همه چیز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخیزد / جان دهد نیز در ره اسلام
جان عزیز است و دین عزیزتر است / وانچه از جان گذشته جانان است
آن که آگاه از شهادت خویش / جان فدا میکند، شهید آن است
از شهیدان کریمتر کس نیست / در نظرگاه خلق و خالق نیز
بعد از آن هر که نیز در راه است / تا کند جان فدا هموست عزیز
آدمی لیک خوشدل از نام است / بی نشان جان سپردن آسان نیست
وانکه در بند نام نیز نبود / در دلش جز صفای ایمان نیست
گرچه فرجام کار یکسان است / دل مردم به یادگار خوش است
ماندن نام شخص آخر نیز / بر سر لوحه مزار خوش است
ای بسا کار باقیاتالخیر / در جهان هست بهر ماندن یاد
معبد و مرقد و کتاب و کلام / اثری از حضور بی فریاد
هر کسی نام خویش دارد دوست / نام هر کس نشان بودن اوست
نام نیک است آنچه میماند / یاد نیکو قرین نام نکوست
یاد نامآوران به نام کنند / نام اگر نیست، یاد چون باشد
دل ز گمنامی شهید سعید / گرچه سنگ است غرق خون باشد
آن که بینام میکند ایثار / هست نزدیکتر ز قرب اله
ای خوشا در گذشتن از همه چیز / بینشان خالصا لوجهالله
وقت ایثار جان به گمنامی / هست یکسر نشان حق جویان
رهروان طریقه اخلاص / وحدهلاشریکله گویان
در شگفتم آن چگونه دل است / دل در یافته پیام الست
دل در باخته به عشق وصال / دل پرداخته ز هر چه که هست
یک سر و صدهزار سر همراز / یک تن و صدهزار تن همراه
همه از بینشانی اش رنجور / همه از سرفرازیاش آگاه
یاد او زنده تا ابد بر جای / نام او رفته پیام او مانده
برتر از هر چه جهان هستند / درس جانبازی و شرف خوانده
ای شهید بزرگوار که کرد / همتت جان فدای دین و وطن
کشور از توست در امان از خصم / دوست از توست ایمن از دشمن
ای رها کرده هر چه دنیایی است / پدر و مادر و زن و فرزند
رفته تا عرش کبریا تنها / همه با حیرت و تو با لبخند
دم فرو بسته جان گرفته به دست / گشته بینام و بینشان مفقود
از تصلای دوستان محروم / با تولای خالق معبود
جان به قربان چون تو قربانی / دل فدای تو باد و همگامان
جان تو در جوار حضرت حق / اجر تو با خدای گمنامان
گر نداری مزار باکی نیست / جای آرامگاه تو دل ماست
تو در مشکلات حل کردی / آنچه رد جان ماست، مشکل ماست
ما ز روی تو تا ابد خجلیم / که تو واصل شدی و ما به رهیم
گر نداریم پاس همت تو / در دل از شرم خود چگونه رهیم
آفرین بر تو آفرین خدای / ای جوانمرد نام رفته ز یاد
آفرین خدای بر پدری / که تو پرورد و مادری که تو زاد
گرچه گمنام رفتی از دنیا / خود ز نامآوران شدی معدود
از من ای نیکنام بر تو سلام / از من ای زندهیاد بر تو درود
پایان پیام/
نظر شما