خبرگزاری شبستان: دکتر مهدی گلشنی، در اواخرسال 1317هجری شمسی در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی را در همان جا سپری کرد. در سال 1339 مدرک کارشناسی را در رشته فیزیک از دانشگاه تهران گرفت. بعد از آن عازم آمریکا شده و در سال 1348 موفق به اخذ دکترا در حوزه ذرات بنیادی از دانشگاه برکلی آمریکا شد.
یک سال بعد به ایران بازگشت و به استخدام دانشگاه صنعتی شریف در آمد. و هم اکنون بیش از سه دهه است که برای هدایت و پیشرفت سیستم آموزشی و پژوهشی دانشکده فیزیک آن دانشگاه تلاش می کند.
وی در دوره ای بین سال های 1354 ـ 1352 و 1368 – 1366 رئیس دانشکده فیزیک و بین سال های 1359- 1357 معاون آموزشی و دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف بوده است. در سال 1364 به مقام استادی رسید و تقریباً از همان زمان شروع به پایه ریزی رشته ای به نام فلسفه علم نمود که در سال 1374 افتتاح شد و ریاست آن نیز در حال حاضر به عهده خود ایشان است. در همان سال بود که جایزه علم و دین بنیاد تمپلتون را به خاطر تلاش در این زمینه دریافت کرد و چند سالی هم عضو هیئت داوران جایزه پیشرفت در دین این بنیاد بود.
دکتر گلشنی عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را از سال 1375 بر عهده داشته است. همچنین عضو آکادمی علوم جمهوری اسلامی ایران، عضو آکادمی اسلامی علوم، عضو جامعه مدرسان فیزیک آمریکا، عضو جامعه فلسفه علم میشیگان و عضو انجمن اروپایی علم والهیات نیز می باشد و از سال 1369 تا 1374 عضو وابسته ارشد مرکز بین المللی فیزیک نظری در تریستtriest ایتالیا بوده است. علاوه بر این تعداد زیادی مقاله و کتاب در فیزیک، فلسفه، علم و دین و علم و الهیات در کارنامه خود دارد. متن زیر یادداشت ایشان در باب علم دینی و نقش جهان بینی در جهت گیری ها و کاربردهای علم است که در شبستان انتشار می یابد.
علمای غرب غالبا بحث دین شان از حیات علمی شان جداست
موضوع این نوشتار، علم دینی است و این موضوع از این جهت انتخاب شده که مسئله علم دینی، اسلامی کردن علم و اسلامی کردن دانشگاه ها در سال های اخیر، به شدت مورد مناقشه و تشکیک قرار گرفته و گاهی کسانی از اهل علم را می بینیم که این موضوع را مورد مناقشه قرار داده اند.
اسلامی کردن علم و دانشگاه، سابقه ای بس دراز دارد و از ساخته های جمهوری اسلامی نیست حتی مسئله علم دینی فقط در جهان اسلام مطرح نبوده است در جهان مسیحیت نیز در دو دهه اخیر این مسئله با قوت مورد بحث قرار گرفته است و کنفرانس های زیادی در این زمینه برگزار شده است که آخرین آنها کنفرانس علم در یک زمینه خداباورانه بود که در تابستان (1988 م) در کانادا برگزار شد.
در جهان اسلامی تا قبل از تکون علم جدید، علوم طبیعت بخشی از فلسفه را تشکیل می داد و همراه با الهیات و ریاضیات یک جا عرضه می شد و همگی در یک چارچوب متافیزیکی قرار می گرفتند. متفکران مسلمان برای علم مراتبی قائل بودند که از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم کشفی را دربرمی گرفت و وحی در منتهی الیه آن قرار داشت اما آنها در عین اعتقاد به اختلاف مراتب علوم، به همبستگی میان آنها اعتقاد داشتند. با پیدایش علوم جدید و توفیقاتی که این علوم در زمینه توصیف پدیده ها و در حوزه عمل کسب کردند علوم از فلسفه جدا شد و راه خود را پیش گرفت.
در قرن نوزدهم مکتب پوزتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. الان به طور غالب یک عالم غربی، چه در زندگی علمی و چه در زندگی روزمره، کاری به دین ندارد البته در غرب هم علماء متدینی هستند که دین بر همه چیزشان حاکم است ولی به طور غالب در زندگی روزمره علمای آن دیار، دین شان از حیات علمی شان جداست، اگر همه به کلیسا بروند و مراسمی را به صورت سنتی انجام دهند در محیط های علمی کاری به امور دینی ندارند.
متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد، بینشی که علوم را از متافیزیک خداگرا جدا می کرد، بدین جهت در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و در محیط های علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا اینکه کاملاً از آن مستقل است و مطالب علمی را باید کاملاً از مطالب دینی جدا کرد.
مسئله اسلامی کردن علم یا اسلامی کردن دانشگاه ها بد تعبیر شده است
این روزها وقتی صحبت از اسلامی شدن علم می شود عده ای سوالات، انتقادات و شبهات زیر را مطرح می کنند:
مگر فیزیک یا جامعه شناسی و غیره اسلامی و غیر اسلامی دارد؟
علم می خواهد به عقب برگردد!
علم و دین ارتباط موضوعی ندارند، پس آنها نمی توانند اثری بر هم داشته باشند.
غرض از اسلامی شدن دانشگاه ها این است که همه افکار دانشگاهیان را در قالب های از پیش ساخته شده بریزند.
منظور از اسلامی کردن مقابله با اندیشه های متباین با اسلام و ایجاد خفقان فکری است!
این ناقدان، طرفداران اسلامی شدن دانشگاه ها یا اسلامی کردن علم را به قشری گری و انحصارطلبی متهم کرده اند.
از طرف دیگر عده ای از طرفداران یا مبلغان اسلامی کردن دانشگاه ها، اسلامی کردن محیط های آموزشی را به صورت های زیر تعبیر کرده اند.
منظور از اسلامی کردن علم، پرداختن به معجزات علمی قرآن و سنت است.
منظور این است که کتاب های درسی علوم، حاوی براهین اثبات وجود خدا باشند.
منظور این است که تعالیم دینی را در بحث های علوم بگنجانند.
منظور این است که منشاء علوم به دانشمندان اسلامی نسبت داده شود.
از نظر ما این شبهات یا اظهارنظرها ناشی از سوءبرداشت است و مسئله اسلامی کردن علم یا اسلامی کردن دانشگاه ها بد تعبیر شده است بسیاری از دانش پژوهان ما از این نکته غافلند که انتخاب این نظریه های علمی متاثر از پیش فرض های متافیزیکی پژوهشگر است.
یک تجربه را می توان در پرتوی جهان بینی های مختلف به صورت های متفاوت تعبیر کرد
آنها می گویند تجربه ما تجربه است، آمریکایی و ایرانی ندارد، اما غافلند از اینکه نتایج یک تجربه را می توان در پرتوی جهان بینی های مختلف به صورت های متفاوت تعبیر کرد البته اگر فیزیک در حد تجربه باقی می ماند، اسلامی و غیراسلامی نداشت اما نتیجه گیری های عام از آزمایش ها، همواره در چارچوب متافیزیک (مرئی یا نامرئی) حاکم بر علم صورت می گیرد.
تجارب سال های اخیر نشان داده که عقاید دینی در پیشنهاد نظریه ها، ارزیابی آنها و گزینش آنها موثر بوده است ولی غالب فارغ التحصیلان امروزی دانشگاه های ما از این نکته مهم غافلند که آنهایی که در آموزش علوم طبیعت بینش دینی را ذیربط نمی دانند، دانسته یا ندانسته یک پیش فرض فلسفی را پذیرفته اند و آن این است که هستی منحصر در هستی مادی است و شناخت طبیعت راهی سوای علم تجربی ندارد و بنابراین هرگونه ادعای معرفتی که از طریق علم متداول به دست نیامده باشد واجد ارزش نیست، بدیهی است اگر طالب علم، به تحویل گرایی هستی شناختی و تحویل گرایی معرفت شناختی تن در ندهد، در این صورت می تواند برای انواع معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجا است که پای وحی و جهان بینی دینی در کار می آید.
جایگاه علم دینی
ما در اینجا در مقام آن هستیم که برداشت خود از مسئله اسلامی کردن علم و دانشگاه اسلامی را توضیح دهیم. ابتدا بیان می کنیم که چرا علمی دینی، معنادار و واجد اهمیت است.
علم دینی از دو لحاظ قابل طرح است:
پیش فرض های متافیزیکی علم می تواند متاثر از جهان بینی دینی باشد.
بینش دینی در جهت گیری های کاربردی علم موثر است.
اکنون به بحث درباره این دو مقوله می پردازیم علم فارغ از پیش فرض های متافیزیکی نیست، آنهایی که در آموزش علوم طبیعت بینش دینی را ذیربط نمی دانند، دانسته یا ندانسته یک پیش فرض فلسفی را پذیرفته اند و آن این است که هستی منحصر در هستی مادی است، علوم تجربی، با آزمایش ها و مشاهدات آغاز می شود و در انتخاب آزمایش ها و مشاهدات، پیش فرض های پژوهشگر تاثیر دارند مثلاً هایزنبرگ روی زمینه های فلسفی با ایده تجزیه پذیری نامحدود و اشیاء اتمی مخالف بود و لذا با ساختن دستگاه های شتاب دهنده قوی تر مخالفت می کرد.
هر ایدئولوژی، دانش و علم را مطابق دیدگاه خودش شکل می دهد
آن چیزی را که آزمایش گر در آزمایشگاه انجام می دهد یا مشاهده می کند، می تواند در تمام دنیا یکی باشد، فنری را حرارت می دهیم، طولش زیاد می شود، رابطه ای که این مطالب را توصیف می کند در شرایط آزمایشی یکسان در همه جای دنیا یکی است اما وقتی سراغ نظریه های فراگیر می رویم و می خواهیم این نظریه را به کل جهان تعمیم دهیم پای پیش فرض های فلسفی زیادی در کار می آید. به قول ابوالاعلی مودودی: در تمام علوم دو جنبه داریم یک جنبه متشکل از واقعیات طبیعت یا حقایق است جنبه دیگر دیدگاه انسانی است که این حقایق را طبقه بندی می کند و آنها را در قالب نظریه ها می ریزد و بعضی مفاهیم را تدوین می کند، این دو جنبه را باید از هم تمیز داد تا آنجا که به حقایق مربوط می شود، آنها جهان شمول هستند، آنها نه هندی هستند نه پاکستانی، نه روسی و نه ژاپنی، آنها صرفاً حقایق هستند اما مثلاً ذهنیت مارکسیستی، آنها را بر طبق دیدگاه مارکس تنظیم می کند، شما عباراتی نظیر فلسفه کمونیستی را می شنوید. کمونیسم، دیدگاه خاصی درباره جهان و انسان دارد شبیه این وضعیت در مورد علما غربی صادق است، آنها تصویر خاص خودشان از جهان، خدا و انسان را دارند آنها مطابق دیدگاهشان می خواهند کار سیستم جهان را بدون خدا ببینند، بر طبق نظر آنها مسئله نقش خدا در سیستم جهان اصلاً مطرح نیست از این مثال ها درمی یابیم که هر ایدئولوژی، دانش و علم را مطابق دیدگاه خودش شکل می دهد.
مسئله وحدت نیروهای طبیعت را که از اهم مسائل فیزیک نظری معاصر است در نظر بگیرید. در مورد وحدت دو تا از این نیروها (نیروی ضعیف هسته ای و نیروی الکترومغناطیسی) سه فیزیک دان نظریه پرداز، جایزه نوبل را مشترکاً دریافت کردند (عبدالسلام، واینبرگ و گلاشو) اما انگیزه اینها از رفتن دنبال مسئله وحدت نیروها متفاوت بود از نظر عبدالسلام، وحدت قوای طبیعت دلیل بر وحدت تدبیر و در نتیجه وحدت مدبر است و جاذبه این نظریه برای وی همین نتیجه گیری است، گلاشو، ایده وحدت بخشی نیروها را به دلیل مفید واقع شدن آن در عمل می پسندد، اما واینبرگ آن را به دلیل ساده شدن قضایا دنبال می کند و الا جهان از نظر وی چیزی جز نقاط پراکنده نیست.
به مثال دیگر توجه کنید در سال های اخیر کشف شده که رابطه بین ثابت های طبیعت (از قبیل بار الکترون، جرم عدد ثابت پلانک و غیره ) و به زبان دیگر قوت نسبی نیروهای طبیعت، طوری تنظیم شده که اجازه بروز حیات را در زمین داده است، مثلاً اگر شدت نیروی ثقل کمی قوی تر از مقدار فعلی آن می بود، انبساط جهان خیلی زودتر متوقف شده بود و در اثر انقباض، جهان به صورت یک سیاه چال درآمده بود، قبل از آنکه فرصتی برای تشکیل کهکشان ها باشد از طرف دیگر اگر شدت نیروی ثقل کمی ضعیف تر از مقدار فعلی آن می بود، جهان سریع تر از آن منبسط می شد که ماده جهان به صورت ستارگان جمع شود، در هر دو حالت امکان فراهم شدن شرایط بروز حیات (از جمله تشکیل اتم های کربن) نمی بود به عبارت دیگر قوانین فیزیک چنان هستند که گویی تعبیه شده اند تا تکون حیات را ممکن سازند.
برای این مطلب، که به اصل آنژوپیک موسوم شده دو نوع توضیح عرضه گشته است:
الف) تعداد زیادی جهان وجود دارد و بنابراین تعجبی نیست که یکی از آنها شرایط لازم برای حیات را دارا باشد.
ب) فقط یک جهان داریم و آن، طراحی داشته است.
فیزیکدانان خداباور، آن را حاکی از طراحی الهی دانسته اند اما فیزیکدانان ملحد برای توجیه آن به جهان های متعددی متوسل شده اند که در هر یک از آنها ثابت های طبیعی متفاوتند و در بین تریلیون ها تریلیون جهان یک (یا چند) جهان، ثابت های مناسب برای بروز حیات را دارند.
یا مثلاً دلیل اینکه بعضی از فیزیک دانان در چند دهه اخیر سراغ جهان های نوسانی یا ماندگار رفته اند و از نظریه انفجار بزرگ، که برای جهان یک آغاز زمانی قائل است، گریخته اند فرار از در کار آوردن خدا بوده است چرا که آغاز زمانی داشتن جهان، مستلزم «وجود ندارند» می باشد.
منظور از اسلامی کردن علم این است که کلیت قضایا در چارچوب جهان بینی اسلامی دیده شود
غرض از این مثال ها این است که وقتی بحث در علوم به مسائل بنیادی کشانده می شود، تصمیم گیری در محدوده خود علوم مشکل و گاهی غیرممکن می شود و لذا دانشمندان با توجه به سوابق ذهنی شان سراغ مفروضات فلسفی مختلف می روند، در واقع می توان گفت که هیچ دانشی فارغ از قضاوت های ارزشی نیست و تفاوت بین علوم انسانی و علوم طبیعی در شدت و ضعف قضیه است.
دانشمندان در تعبیر داده های علمی همواره از فرضیه ها استفاده می کنند و این ها مملو از ارزش ها و جهات غیرعلمی است، یک دانش پژوه مسلمان که مقید به جهان بینی اسلامی است باید مفروضات نهفته ای را که ظاهر علمی دارد ولی در واقع کاری به علم ندارد، تشخیص دهد و با آنها هشیارانه برخورد کند.
بنابراین وقتی صحبت از اسلامی کردن علم می شود منظور این است که از چیزهایی که از خارج علم به آن افزوده می شود، غفلت نشود و کلیت قضایا در چارچوب جهان بینی اسلامی دیده شود.
اگر پژوهشگر با این چارچوب آشنا باشد، مهم نیست که فیزیک را مطالعه کند یا روانشناسی را. برماست که برویم و ببینیم در جهان و در عالم انسان ها چه می گذرد، در طبیعت چه عواملی حاکم اند و هکذا. ولی ضمناً یک چارچوب هست که مشخص می کند فرد الهی است یا مادی؟ پس معنای علم دینی این نیست که آزمایشگاه و نظریه های فیزیکی کنار گذاشته شوند یا به طریقی جدید دنبال شوند و این نیست که فرمول های شیمی و فیزیک یا کشفیات زیست شناسی را از قرآن استخراج کنیم، بلکه منظور قراردادن کلیت قضایا در یک متن متافیزیکی دینی است.
نقش جهان بینی در جهت گیری ها و کاربردهای علم
همانطور که دیدیم پژوهش های علمی را با هر مبنای متافیزیکی می توان انجام داد، هم یک فرد لائیک می تواند یک کار مشخص علمی انجام دهد و هم یک فرد مومن به خدا. تفاوت اساسی در اهداف و نتایج ظاهر می شود اگر کار علمی در پرتو جهان بینی الهی انجام شود، نتیجه اش در جهت تامین نیازهای مادی و معنوی بشر خواهد بود ولی اگر در پرتو جهان بینی سکولار انجام شود، تضمینی بر مهذب نبودن آن نخواهد بود.
باید از ابزارهای علم در پرتوی جهان بینی دینی استفاده کرد، شرکت دانشمندان در طرح هایی که منجر به تخریب محیط زیست یا نابودی انسان ها شده است، نشانه خوبی از علمی است که جهت گیری درست نداشته است، الان طبق ادعای «موریس ویلکینز» برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962 در حدود نیمی از دانشمندان و مهندسان در سطح جهان، درگیر برنامه های مرتبط با جنگ تسلیحات هستند.
با امکانات فوق العاده ای که پیشرفت علم در اختیار دانشمندان گذاشته است نظیر بعضی امکانات ژنتیکی احساس مسئولیت در دانشمندان بیشتر ضروری به نظر می رسد و یکی از موثرترین راههای تامین آن تقویت نگرش و تهعد دینی است.
علم اسلامی
همانطور که قبلاً متذکر شدیم سالهاست که صحبت از علم دینی یا علم اسلامی می شود در مورد معنای این اصطلاح برداشت های مختلفی شده است. عده ای منظور از علم اسلامی را علمی دانسته اند که در فضای فرهنگ و تمدن اسلامی تکون و توسعه یافته باشد.
بعضی منظور از علم اسلامی را علومی دانسته اند که هدف آن تبیین کتاب و سنت است، مثل فقه و اصول و تفسیر قرآن و فلسفه و کلام و مقدمات آن بعضی گفته اند که مهم نیست منشاء یک علم کجا باشد اگر مسائل آن علم در چارچوب جهان بینی اسلامی تفسیر شوند می توان آنرا علم اسلامی تلقی کرد.
بعضی اسلامی کردن علم را به معنای پرداختن به معجزات علمی قرآن و سنت تعبیر کرده اند، عده ای نیز علمی را اسلامی دانسته اند که در خداشناسی و رفع نیازهای مشروع فردی و اجتماعی جامعه اسلامی موثر باشد.
ما ضمن تایید نظریه آخر معتقدیم که محدود کردن علم اسلامی به معارف خاص دینی بسیار تنگ نظرانه است و با قرآن و سنت اسلامی مطابقت ندارد.
دانشگاه اسلامی
اکنون این سوال مطرح می شود که منظور از دانشگاه اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که کاوش علمی به طریقی جدید انجام شد یا تجربه ها به صورت دیگر انجام شوند یا ظواهر اسلامی در آن رعایت شود یا اثبات علمی دین در آن صورت پذیرد، همینطور این مسئله مطرح می شود که مگر دانشگاه های فعلی اسلامی نیستند یا با افزودن بعضی دروس معارف نمی توان آنها را اسلامی کرد.
در پاسخ می گوییم دانشگاه اسلامی یک بعد ظاهری دارد و یک بعد باطنی، بعد ظاهری آن این است که شعائر و ظواهر اسلامی در آن رعایت شود، پس اگر کسی وارد این دانشگاه شود و با سنن و شعائر اسلامی آشنایی داشته باشد آن را اسلامی تشخیص دهد اما این به تنهایی کافی نیست چیزی که برای دانشگاه اسلامی در درجه اول مهم است بعد باطنی آن می باشد که حاکمیت بینش و منش اسلامی بر افراد آن دانشگاه اسلف یعنی نگرش به قضایا یک نگرش الهی باشد، نگرش به جهان و جامعه و هدف از زیستن در جهتی باشد که اسلام گرفته است.
منظور ما از دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که علم و فن آن در حد اعلای تحقیقات روز باشد و بینش و منش دینی در آن حاکمیت داشته باشد.
در برنامه ریزی دانشگاه اسلامی اهداف زیر باید موردنظر باشد:
الف) فراهم کردن شرایط برای پژوهش نظری و کاربردی در جهت بالا بردن مرزهای دانش و رفع نیازهای جامعه اسلامی و ضوابطی که برای هر دانشگاه واقعی فراهم آوردن آنها ضروری است (چه اسلامی و چه غیراسلامی) دانشگاه اسلامی باید از لحاظ کیفیت و سطح آموزش و پژوهش نمونه باشد، باید نیازهای جامعه را برآورده و وسیله خود اتکایی و اعتلای جامعه اسلامی را فراهم کند.
ب) رواج بینش اسلامی بین دانش پژوهان، به طوری که قرائت آنها از پدیده ها و قضایا و جهت گیری های کلی خدامحورانه باشد.
ج) تهذیب دانشجویان، به عبارت دیگر باید فارغ التحصیلان این گونه دانشگاه افراد عالم، متدین و معتقد به استقلال کشور باشند، و در جهت خوداتکایی جامعه اسلامی صمیمانه قدم بردارند و بتوانند در مقابل فرهنگ های مهاجم بیگانه، که در تعارض با جهان بینی اسلامی هستند مقاومت کنند، مهمتر از همه اینکه جهت گیری آنها چه در بعد نظری و چه در بعد عملی الهی باشد.
برای دانشگاه اسلامی ضروری است که امکان تبادل افکار و تضارب آراء را فراهم نماید، زیرا آن یک شرط لازم برای شکوفایی علمی است.
این طور نیست که در دانشگاه اسلامی، آراء متباین با اسلام مطرح نشود، بلکه جایی است که ضمن فراهم آوردن شرایط کافی برای طرح آراء مخالف توان اثبات حقایق اسلامی را برای دانش پژوهان خود فراهم می کند و به عبارت دیگر آنها را از آسیب پذیری توسط فرهنگ های بیگانه مصون می دارند.
برنامه آموزشی – پژوهشی دانشگاه اسلامی
اولا- یک سلسله دروس مرتبط با جهان بینی اسلامی و مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک اسلام مقدم بر سایر دروس برای دانشجویان عرضه شود تا زیربنای فکری آنها با اعتقادات قطعی اسلامی مستحکم گردد و آنها بتوانند کلیت قضایا را در چارچوب جهان الهی تحلیل و تفسیر کنند، ضمنا به نظر من لازم است استادان معارف اسلامی به اندازه کافی از علوم روز مطلع باشند.
ثانیا- تعدادی دروس که قلمرو علوم و محدودیت آنها را تبیین کند عرضه شود.
آموزش فلسفه علم و جامعه شناسی علم در پرتوی معرفت شناسی اسلامی ضروری است.
ثالثا – برای دانشجویان هر رشته، دروسی خاص عرضه گردد که در آنها معارفی از آن رشته را که به نظر می رسد تعارض اصولی با جهان بینی اسلامی داشته باشند تبیین کند تا آنها بتوانند واقع بینانه تر قضایا را تحلیل نمایند.
رابعا – علم اسلامی باید همبستگی تمام اشیا را که حاکی از ارجاع کثرات به واحد است نشان دهد، نباید فقط به تجزیه ها توجه کند بلکه باید ترکیب ها را هم در نظر داشته باشد، در دیدگاه اسلامی وحدت صنع حاکی از وحدت صانع است و وحدت تدبیر حاکی از یگانگی مدبر.
پایان پیام/
نظر شما