چطور امپراطوری امریکا مردم خود را نابود می کند؟

تا زمانی که امپراطوری در آمریکا ادامه دارد مردم این کشور را نابود می کند درست مانند یک ماده خوک که فرزند خود را می بلعد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، طوفان های شدید و پیچنده همه ساله جان تعداد زیادی از شهروندان آمریکایی را می گیرد و این مساله به معضلی بزرگ برای دولتمردان آمریکایی تبدیل شده است چندی پیش باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا در دیدار از ایالت سیوری که 140 نفر در آنجا قربانی گردبادی مهیب شده بودند این حادثه را یک تراژدی وحشتناک نامید اما آیا این مرگ و میرها نتیجه گریزناپذیر حوادث طبیعی بدون دخالت انسانی هستند؟

در همان زمان که اوباما همدردی خود را با خانواده های قربانیان گردباد در میسوری اعلام کرد حامد کرزای، رییس جمهوری آمریکا کشته شدن اعضای یک خانواده 14 نفره افغان به وسیله بمب افکن های ناتو را به شدت محکوم کرد چرا که تعداد کشته شدگان شهروندان افغان در سال جاری میلادی به صدها نفر رسیده و در طول یک دهه گذشته از زمان حمله آمریکا به افغانستان بالغ برهزاران شهروند بی گناه افغانی جان خود را از دست داده اند.

رابطه میان تعداد زیادی از شهروندان آمریکایی که هر ساله بر اثر گردبادها جان خود را از دست می دهند با افزایش تعداد کشته شدگان افغانستان از سوی نیروهای آمریکایی و ناتو سوالات بسیاری را در مورد اولویت ها، ویژگی ها و جهت گیری سیاست های امپراطوری آمریکا و آینده مردم این کشور در ذهن متبادر می کند.

در آمریکا در هر سال حداقل 60 گردباد بسیار قوی وارد ایالت هایی مانند تگزاس مرکزی، آیووای شمالی، کانزاس مرکزی، نبراسکا، اوهایوی غربی، میسوری، ایندیانا، می سی سی پی، لوییزیانا و آلاباما می شود و هر سال حداقل 60 شهروند آمریکایی بر اثر این حوادث کشته شده و صدها نفر زخمی و بی خانمان می شوند.

البته این مرگ و میرهای مرتبط با گردبادهای سالیانه قابل پیش بینی و مخصوص مناطق خاصی هستند و براساس آمار بیشترین تاثیر آنها بر روی خانواده های کم درآمد آمریکایی می باشد اما با وجود اینکه آژانس ها و آکادمی های دولتی بانکهای اطلاعاتی را درباره مسیر این گردبادها، بسامد و تاثیر آنها جمع آوری کرده اند تعداد کشته های این حادثه هر سال افزایش پیدا می کند.

اگرچه کنگره و کاخ سفید پرسنل و بودجه مربوط به تامین امنیت در داخل کشور را در طول 10 سال گذشته 20 برابر کرده اند اما ترس و ناامنی هر روز در مناطقی که در معرض گردبادهای توفنده قرار دارند هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

بودجه کنونی اختصاص داده شده به تامین امنیت داخلی آمریکا بیش از 18 میلیارد دلار است اما اگر تعداد مرگ هایی که علت آنها حوادث طبیعی مانند سیل است را نیز به تعداد مرگ و میرهای گردبادی اضافه کنیم تعداد کشته شدگان برای ما بهت آور خواهد بود.

اما چه ارتباطی میان بودجه های هنگفت برای امنیت داخلی و افزایش ناامنی برای شهروندان آمریکایی در مناطق مشخصی که در معرض خطرهای طبیعی قرار دارند چیست؟

دلیل این مساله کاملاً مشخص است، امنیت داخلی یک نامگذاری غلط است زیرا آژانس مربوط به این امور به هیچ وجه نگران امنیت داخلی و شهروندان آمریکایی نیست بلکه آژانس تامین امنیت داخلی و بودجه ای که به آن اختصاص داده می شود بخشی از واکنش نظامی دولتمردان آمریکا نسبت به تهدیدهای برون مرزی ساخته توهم و تصور آنهاست که تاکنون هیچ گاه به مرحله عمل نرسیده یا حداقل اگر وجود داشته تعداد مرگ و میرهای حاصل از آن با تعداد کشته شدگان در سیل ها و گردبادها در 11 سال گذشته قابل مقایسه نیست.

آژانس تامین امنیت داخلی هرساله میلیاردها دلار را صرف استخدام هزاران نفر برای تحقیق کردن، جاسوسی کردن و مورد هجوم قرار دادن شهروندانی می کند که در فعالیت هایی شرکت می کنند که به ادعای آنها غیرقانونی و ضددولتی است.

مرکز تامین امنیت داخلی و پنتاگون همچنین دهها میلیارد دلار را صرف تاسیس زیرساخت ها، سازمانها، پایگاه ها و اردوگاههای برون مرزی می کنند و همچنین بیش از 900 میلیارد دلار را صرف تهیه تسلیحات می کنند.

وزارت دفاع آمریکا با کمک این مرکز از طریق عملیات سری و مخفیانه دست به انجام مداخله های نظامی در سراسر جهان می کنند و به عبارت دقیق تر مرکز تامین امنیت داخلی به طور مستقیم در کشتن شهروندان کشورهای دیگر دخالت دارند در حالی که در داخل کشور از حمایت شهروندان آمریکایی که در برابر حوادث طبیعی قابل پیش بینی بی دفاع هستند عاجزند.

عملیاتهای برون مرزی مرکز تامین امنیت داخلی به همراه پنتاگون از سوی شهروندان کشورهایی که تحت تاثیر این عملیات ها قرار دارند مداخله خصومت آمیز امپریالیستی تلقی می شود و این در حالی است که شهروندان بی دفاع آمریکایی در مقابل حوادث طبیعی منتظر هرگونه مداخله این مرکز برای تامین امنیت، نجات زندگی و حمایت های مادی این مرکز هستند.

علاوه بر این پولی که این دو نهاد صرف ساخت زیرساخت ها و پایگاه های برون مرزی و ساخت بمب برای حمله به کشورهای دیگر می کنند موجب کسری بودجه در داخل آمریکا می شود اما اگر همین مقدار بودجه در حوادث طبیعی سیل و گردباد سرمایه گذاری شود موجب اشتغال زایی، رشد اقتصاد و سرمایه گذاری در کشور می شود.

فعالیت های کنونی مرکز تامین امنیت داخلی موجب نابودی زندگی انسان ها در کشورهای خارجی می شود در حالی که این مرکز به طور کلی نجات زندگی مردم آمریکا را به دست فراموشی سپرده است و در واقع می توان گفت که این مرکز برخلاف نامش هیچ ارتباطی با وطن و یا امنیت ندارد.

مرگ بر اثر حوادث طبیعی یک پرسش بنیادین سیاسی را در ذهن ایجاد می کند: چرا بودجه امنیتی داخلی و پنتاگون به جای مصرف داخلی و استفاده برای فعالیت های سازنده و دفاعی به منظور حمایت از زندگی آمریکایی ها و انجام فعالیت های اقتصادی سودمند به خارج هدایت می شود و صرف فعالیت های نظامی تخریب کننده و زیان آور در کشورهای دیگر می شود؟

پاسخ این است که این یک مشکل سیستماتیک می باشد، ساختارهای اقتصادی و نهادهای نظامی آمریکا همواره دارای جهت گیری های خارجی هستند تا بر بازارهای مالی خارجی غلبه کننده و یک امپراطوری نامی برون مرزی ایجاد کنند.

در حقیقت ایدئولوژی سیاستگذاران استراتژیک آمرکیایی یک ایدئولوژی با مرکزیت امپراطوری است و نه جمهوری: آنها در مورد توسعه و یا تعمیق اقتصاد و امنیت طبقه متوسط و پایین آمریکا صحبت نمی کنند بلکه همه سیاستمداران و دولتمردان درباره رهبری جهانی و تفوق بر جهان صحبت می کنند.

در درون ساختار امپراطوری تمام بودجه امنیت برای حفظ برتری نظامی تخریب کننده مورد استفاده قرار می گیرد و تعجبی ندارد که دراین صورت افت شدیدی در همه حوزه های امنیت داخلی از جمله امنیت طبیعی، اجتماعی، شخصی، سلامتی و شغلی به وجود آید.

بنابراین همه طیف سیاسی آمریکا شامل دموکرات ها و جمهوری خواهان، کنگره و کاخ سفید در طول 30 سال گذشته به یک اجمال جعلی رسیده اند که در آن جنگهای برون مرزی، کمک های خارجی به حامیان از جمله رژیم صهیونیستی و نوکران (از جمله مصر سابق) بیشترین درصد بودجه های امنیت را به خود اختصاص می دهند.

تاکنون هیچ یک از رهبران اقتصادی یا سیاسی به روشنی ارتباط مشخص میان توسعه جهانی و اضمحلال داخلی را توضیح نداده اند و به وضوح بیان نکرده اند که تضعیف جمهوری نتیجه مستقیم استفاده از منابع موسع در ایجاد امپراطوری اقتصادی و نظامی است.

در حقیقت می توان گفت که عدم توجه به امنیت داخلی و ساخت پناهگاههای محافظت کننده از گردباد و طوفان از دستور کار سیاسی دولت های فدرال و مرکزی نشان دهنده تبعیت کامل دولتمردانآمریکا از سیاست های  امپریالیستی است.

به طور قطع آشکار است که هزینه ساخت پناهگاه ها در میسوری دیگر مناطق در معرض خطر حوادث طبیعی در آمریکا بسیار کمتر از ساخت ایستگاههای نظامی منطقه ای در قندهار افغانستان است.

فتح روستاهای افغانستان موجب بالا رفتن شان و مرتبه ژنرالها، نیروهای ستاد مشترک و مقامات رسمی ناتو است اما آیا نجات زندگی 145 نفر در میسوری می تواند با سیاستهای جهانی و سیاستهای رهبران امپریالیستی آمریکا مطابقت داشته باشد و مایه افتخار آنها شود؟

در مورد افغانستان واشنگتن هزار پناهگاه نظامی و پناهگاههای زیرزمینی ضد بمب می سازد اما برای آمریکایی هایی که در مناطق در معرض سیل و طوفان زندگی می کنند این کار را خود مردم باید انجام دهند.

وقتی هشدارهای مربوط به گردباد شنیده می شود این شهروندان آمریکایی هستند که به عنوان یک آمریکایی آزاد و پرغرور باید صخره ای را به عنوان پناهگاه پیدا کنند و در زیر آن شروع به دعا خواندن کنند و زندگی خود را نجات دهند زرا دولت فدرال و مرکز تامین امنیت داخلی مشغول جنگ جهانی خود علیه تروریسم هستند و دیگر نمی توانند به حوادث میسوری رسیدگی کنند.

بنابرگزارش گلوبال ریسرچ، بسیاری از این مرگها در آمریکا تحت یک جمهوری دموکراتیک آمریکایی قابل اجتناب هستند اما تا زمانی که امپراطوری در این کشور ادامه دارد مردم خود را نابود می کند درست مانند یک ماده خوک که فرزند خود را می بلعد!

پایان پیام/
 

کد خبر 48414

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha