خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی: 34- 35 سال پیش بود که از احمد اصرار برای رفتن و از مادر اصرار برای ماندن. خیلی راضی به رفتن احمد نبود، شاید چون پسر بزرگش بود و دلبسته اش.
می گفت: 3-4 بار زخمی شد و هر دفعه که آمد از او خواستم دیگر نرود، اما بازهم از احمد اصرار برای رفتن و از من اصرار برای ماندن!
بعد از 31 سال دوری، دیروز صبح (18 مرداد) مسئولان بنیاد شهید قاین به منزل پدر و مادر شهید "احمد دلیل" رفتند تا حامل خبر پایان سالها فراق باشند اما نمی دانستند این پایان، شروعی تازه است.
مسئولان می گفتند که قرار بود پیکر احمد به همراه دیگر شهدای گمنام، فردا (همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)) در تهران تشییع شود تا اینکه از روی آزمایش DNA که اواخر سال گذشته از برادر شهید "ابوالقاسم دلیل" گرفته بودند، هویت "احمد" مشخص شد.
بازگشت احمد بعد از 31 سال به خانه، بهانه ای شد تا لحظاتی با مادر و برادر شهید به گفتگو بپردازیم.
فاطمه شوری، مادر شهید احمد دلیل که در تمام دقایق مصاحبه پسرش را "احمدآقا" خطاب می کند، در گفتگو با خبرنگار شبستان گفت: وقتی که احمد رفت، جوانی رشید و 21 ساله بود، من اصرار داشتم که بماند و داماد بشود و زندگی خود را سر و سامان بدهد، اما احمد می گفت در جبهه "داماد" می شوم.
آهی از اعماق وجود می کشد و با بغضی که دیگر ترکیده است، ادامه می دهد: دیروز مسئولان آمدند و خبر شناسایی "احمدآقا" را به ما دادند، بعد از 31 سال دوباره داغ دل ما را تازه کردند.
با لهجه شیرین "وُرِزگی" توضیح می دهد: تا وقتی در خونه و روستا بود به همه کمک می کرد، کمک کرد تا این خانه (منزل فعلی پدر و مادر شهید در روستای وُرِزگ شهرستان قاین) را بسازیم، ولی خودش فقط یک شب در این خانه خوابید!
دوست داشتم بماند و داماد بشود، هر دفعه که از جبهه می آمد به او اصرار می کردم که بماند و داماد بشود اما می گفت: در جبهه "داماد" می شوم.
وی با بیان اینکه خواهرانش چندین بار خواب احمد را دیدند و به من گفتند که احمد به زودی بر می گردد! افزود: امروز می خواستم برای احمد و مهمانانی که به دیدن او می آیند" نان" بپزم اما اعلام کردند که "احمدآقا" پنج شنبه می آید، برای همین فردا برایش نان می پزم.
مادر شهید تاکید می کند: با این "نان" ها می خواهم از تمام کسانی که به دیدن احمد بیایند، پذیرایی کنم!
مادر شهید احمد دلیل با اشاره به کسالت پدر شهید خاطرنشان کرد: پای پدر شهید شکسته است و با مشقت راه می رود.
برادر شهید: می دانستم که به زودی احمد برمی گردد
ابوالقاسم دلیل، برادر شهید احمد دلیل نیز در گفتگو با خبرنگار شبستان گفت: وقتی که احمد شهید شد، من سه ساله بودم و تصویری از احمد در ذهن ندارم چرا که بیشتر سه سال اول تولد من، احمد در جبهه بود.
وی با بیان اینکه در اواخر سال گذشته آزمایش DNA از من گرفته شد، افزود: هنگامی که شهدای غواص را به تهران آورده بودند، از بنیاد شهید با من تماس گرفتند و سوالاتی درخصوص تاریخ ولادت و شهادت احمد پرسیدند، به همین دلیل مطمئن بودم که به زودی احمد برمی گردد.
برادر شهید احمد دلیل ادامه داد: امروز پدرم ۸۳ ساله و مادرم ۷۳ سال سن دارد و بعد از ۳۱ سال از شهادت احمد، دوباره خبر بازگشت او را دیروز به آنها دادند و داغ آنها را تازه شد.
وی با تاکید بر اینکه تنها خواسته برادر شهیدم حرکت در راه اسلام و انقلاب بوده است، اظهار امیدواری کرد: بتواند به خوبی خواسته برادر شهیدش را عملی کند.
شهید احمد دلیل، فرزند غلامحسین در 9 اردیبهشت 1342 در روستای ورزگ قاین دیده به جهان گشود ودر 22 اسفندماه 1363 در جبهه های حق علیه باطل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه :
بسم الله الرحمن الرحیم.بسم رب الشهداء و الصدیقین.
اگر دین محمد (صلی الله علیه و آله) جز با كشتن من استوار نمىگردد، پس اى شمشیرها مرا در آغوش بگیرید.« امام حسین (علیه السلام)»
پروردگار را سپاس مىگویم كه به من فرصت داد تا اسلام را بشناسم تا در خاموشى جهل و شرك از دنیا نروم. آرى انقلاب اسلامى باعث شد تا من از زندگى مادى و پست و زودگذر دنیا خارج شوم و با دیدگاه توحیدى و بینشى وسیع به جهان بنگرم و شهادت و مرگ را تولدى دیگر در جهت جاودانگى انسان بدانم.
پروردگار را سپاس مىگویم كه این نعمت بزرگ، امام خمینى را براى ما فرستاد تا ما را از ظلمتها نجات دهد و راه روشنایى را نشانمان دهد. ما را روانه میدانهاى مبارزه كرد تا لولههاى تفنگمان را بر قلب كفر جهانى نشانه رویم و تنها آرزویم شركت در جبهه و شهادت در راه الله است و بعد پیروزى اسلام بر كفر جهانى.
من اكنون در وصیت به آن عملى كه خود درست از عهده آن برنیامدم شما را توصیه مىكنم و آن تقوا است. از پدرم و مادرم و تمام دوستان و آشنایان مىخواهم كه به جاى گریه و عزادارى مجلس شادى راه بیندازید و تقوا، تقوا را نصب العین خود قرار دهید.
پدر و مادر عزیز و مهربانم، از زحمتهایى كه برایم كشیدید و من نتوانستم در دنیا جبران كنم پوزش مىطلبم و امیدوارم مرا ببخشید و بتوانم در آخرت جبران آن همه زحمتهاى شما را بنمایم و از پدر و مادر مهربان و تمام اقوام و دوستان مىخواهم اگر چنانچه از این حقیر بدى دیدهاید مرا ببخشید و از شما مىخواهم كه از دعا براى امام عزیز فراموش نفرمائید.
و از تمام هم میهنان عزیز و گرامى مىخواهم كه از كمكهاى خود به جبههها جنگ ( مالى و جانى ) دریغ نفرمایید و همه شما عزیزان را به خداى بزرگ مىسپارم.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته. خداحافظ
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدى (عج) خمینى را نگهدار
گفتگو: زينب رمضاني
نظر شما