اشاره:
علیرضا رحیمی، روزنامه نگار ، مترجم و منتقد ادبی - سینمایی، دبیر گروه مجموعه " مفاخر و مشاهیر " انتشارات قلم نو ، نویسنده کتاب های زندگی نامه: آنتون چخوف ( چاپ دوم ) و سعدی از همین مجموعه که زیر چاپ است، می باشد.وی که به عنوان فیلمنامه نویس ، نویسنده نمایش های رادیویی مشغول به کار است،سابقه حضور در کارگاه فیلمنامه نویسی مرکز پژوهش های اسلامی را دارد و همچنین در کانون اندیشه حوزه هنری استان عضو است.
رحیمی در یازدهمین گفتگوی سینمایی ما پای میز مصاحبه خبرگزاری شبستان نشست که خلاصه صحبت هایش در ذیل آمده است.
در ابتدای صحبت بفرمایید از نظر شما آیا فیلم های سینمایی ما نگاه خوب و شایسته ای به جایگاه مسجد، نماز و نیایش دارند؟ باید بگویم که انعکاس واقعیت و پرتو افکنی بر فرهنگ هر کشور چون برگرفته از مکان و اجزای محیط فرهنگی همان کشور است، می بایست بازتاب همان ها نیز باشد و هرچه این انعکاس مصنوعی و از دل جریان برنخیزد، دافعه آن طبعاً بیش از جاذبه های آن است و متاسفانه در حال حاضر چنین نگاهی در این زمینه بر فیلم های سینمایی ما حاکم است.
در ادامه در صورت امکان، تعریف خود را از سینمای دینی ارائه دهید و بفرمائید که آیا سریال ها و فیلم های سینمایی مرتبط با تاریخ اسلام همان فیلم دینی است؟ نه لزوماً همانطور که در پرسش آمده است، فیلمی که به تاریخ می پردازد، فیلم تاریخی است. اما در یک فیلم دینی می بایست شاهد برانگیختگی احساسات دینی در مخاطب باشیم و این خود الزاماً به معنای اشارات مستقیم نیست. به اعتقاد من کارگردانانی همچون آقایان مجیدی و میرکریمی توانسته اند به نحو شایسته ای به رگه های ناب دینی نقب بزنند.
فیلم های دینی ما در چه سطحی است، بفرمایید که چه نهادی متولی ساماندهی فیلم نامه نویسان دینی است و آیا حوزه های علمیه در این خصوص در حد انتظار ورود پیدا کرده اند و یا اصلا این حوزه ها چه نقشی در گسترش چنین فیلم هایی دارند؟ حوزه های علمیه و کلاً متولیان امور تنها می توانند در حد ناظر کیفی و تشخیص حساسیت های موجود وارد عمل شده و آثاری از این دست را از غلتیدن به هرگونه " کژتابی " بازدارند. در واقع همچون یک " ویراستار " وارد عمل می شوند ، وگرنه هرچه ورود مستقیم تر باشد، متأسفانه بایستی گفت: نتیجه معکوس تر خواهد بود.
به نظر شما با توجه به جایگاه قم آیا اقداماتی در راستای تولید فیلم دینی و یا نوشتن فیلمنامه هایی با موضوع دین میان هنرمندان استان صورت گرفته است؟ به نظرم هنرمند بسته به احوالات درونی و واکنش های بیرونی خود و میزان حساسیت های قومی-اعتقادی خویش تنها می تواند به عرصه های مورد دلخواه خویش ورود کند و طبیعی است، قم بسته به حال و هوای دینی و مذهبی آن، ورود هنرمندان ای از این دست نیز شاهد خواهد بود که البته باید زمینه های لازم در این راستا فراهم باشد.
نگاه شما در خصوص عملکرد سینمای کشور در مقوله فرهنگ چگونه است؟ مطمئناً حق مطلب با یک پاسخ ساده بیان نمی شود و نیاز به مطالعه مورد به مورد دارد. اما اگر بخواهم صریح و کلی بگویم مقوله ی فرهنگ در کشورمان متأسفانه معجون درهم جوشی شده و هرکس به فراخور اعتقادات و نظرات خود به تمایز سره از ناسره اقدام می کند، پس نتیجتاً انتقال همین فرهنگ هم با یک گیجی همراه است. اگرچه نباید بی انصافی کرد و تلاش مثمر ثمر در انتقال فرهنگ پویا و کهن ایرانی را در آثار برخی هنرمندان موفق فراموش کرد. ولی عمده اشکال در خود گیجی فرهنگی است و تا زمانی که گیجی در ابعاد کلان از جمله خود هنرمند را درگیر خود می کند مطمئناً اشکال و نقص در انتقال مفاهیم فرهنگی نیز به قوت خود باقی می ماند.
آیا نداشتن فیلمنامه نویس توانا نیز در وضعیت فعلی سینمای ما و دوگانگی فرهنگی حاکم بر آن تاثیرگذار است؟ در چند سال اخیر فیلمنامه نویسان به سمت اصول مدون و آزمون پس داده کلاسیک گرایش بیشتری نشان داده اند و توانسته اند از بالاترین توان موجود در این فرمول ها جهت ارتباط هرچه بهتر و مؤثرتر با مخاطبان آثار خویش بهره ی لازم و کافی را ببرند، خوشبختانه پاسخ درخور اعتنایی هم از مخاطبان خود دریافت نکرده اند، لذا توجه هرچه بیشتر بر " اصول" در موفقیت آثار مؤثرتر خواهد بود. اگر چنانچه این روند ادامه یابد به مرور هم هنرمندان پا به عرصه های جدیدتر و تجربه های نوین تری می گذارند و همچنین شاهد رشد و پیشرفت در زمینه فیلمنامه نویسی هم خواهیم بود باید بگویم فیلمنامه نیز یک عنصر از چند عنصر تشکیل دهنده یک اثر سینمایی است. که برخی آن را اسکلت و استخوان بندی فیلم بر می شمارند و بله، یک فیلمنامه خوب در موفقیت یک اثر سینمایی بسیار مهم است.
آیا برای پرورش فیلمنامه نویس توانا سرمایه گذاری خاصی هم می شود و اینکه بفرمائید در دنیا این روند چه مراحلی را طی می کند؟ معتقدم فیلمنامه نویس که در عرصه های نگارشی قرار می گیرد همچون خود نویسندگی اگرچه نیازمند آموزش اصول اولیه و تکنیک های برجسته فرایند خلق اثر است اما نویسنده را نمی توان از کوره کارگاه ها و آموزشگاه ها، پخته و آماده، بیرون کشید و هرکس می بایست فوت استادی خویش بیابد و به آزمون در آورد. فیلمنامه نویسی در سینمای دنیا نیز بیشتر به سمت آموزش های خلاقه و کارگاهی میل کرده است. اگرچه بزرگان این عرصه خود معتقدند این دوره ها و کارگاه ها تنها به باغبانی هنرمندان کمک می کند و اگر خود هنرمند "برگ و بار " لازم نداشته باشد این دوره ها کمک چندانی به تولید هنرمند فیلمنامه نویس نمی کند. بنابراین معتقدم فیلمنامه نویس نیز در گردش حرفه ای، چرخدنده های صنعت سینما چون عضوی از دیگر اعضا، نقش خود را به عهده می گیرد و اگر چرخی در جایی دیگر لنگ بزند، لزوماً می تواند تأثیر خود را بر فیلمنامه نویس نیز برجا بگذارد.
در فیلم های ما جوان چگونه معرفی می شود، آیا این تعریف متناسب با جایگاه و رشد علمی دختر و یا پسر ایرانی است و یا نه او را تنها سرگرم برخی مسائل ظاهری معرفی می کند؟ همانطور که در پرسش های بالاتر مختصراً به آن اشاره کردم، سینما همچون دیگر گونه های هنر می تواند مانند یک آینه بازتابنده احوالات یک جامعه باشد که گاه این آینه مقعر می شود و با بزرگنمایی آن احوالات، سعی بر تأکید بر اصول مغفول و یا به انحراف درآمده دارد و یا گاه همچون یک عدسی بر کانون مورد دلخواه هنرمند متمرکز می شود تا نقطه ای (آن بخش نادیده و شاید معضل جامعه) را مشتعل کند. اگرچه در جاهایی این نور کثیف و چرکتاب نیز به نظر می رسد. پس در پاسخ به پرسش شما بسته به تعهد و توان هنرمند مورد نظر این انعکاس و یا پرتوافکنی متفاوت خواهد بود.
در مورد نحوه گریم بازیگران و پوشش آنها چه بازیگران مرد و چه زن چه نظری دارید، آیا شایسته است که فیلم های سینمایی ما مروج مدها و یا حتی رفتارهایی باشد که کاملا مغایر با تعالیم دینی و فرهنگ غنی ایرانی ماست؟ معتقدم اگر مفهوم "میک آپ " به درستی و حرفه ای فهمیده شود ، خلط معنی هم نمی شود و دیگر نیاز به بازتعریف آن نداریم. مطمئناً هر فرهنگی می بایست پاسخ های درخور نیازهای خود بدهد و از جامعه ی خویش وام بگیرد. اگر فرهنگ را همچون یک بسته کالا در نظر آوریم، این بسته نیاز به مشتری دارد و برای مشتری می بایست این بسته نیازسازی شود و یا نه، به عکس بر اساس نیازهای روز مشتری این بسته می بایست، فراهم شده باشد. پس در " چرخه تولید " این بسته هم عرضه مهم می شود هم تقاضا... هم می بایست نیازسنجی شود و هم به بالابردن سطح خواسته ها و نیازها باید توجه شود... با توجه به چنین پیش درآمدی به نظرم پاسخ شما روشن است: هرگونه "غیر" و "مغایرت" با آنچه از جامعه گرفته می شود و به خورد آن داده می شود، قهراً به شکست می انجامد.
سخن آخر؟ تنها خدمت متولیان و بانیان گرامی عرصه های هنری عرض می کنم: دلسوزان هنر و حامیان واقعی آن می بایست همچون والدین واقعی نقش حمایتی را بازی کنند و با فاصله حرکت و تاتی تاتی کودک دلبند خویش را مراقبت کنند. شاید گاهی وقت ها نیاز باشد اگر کودک عزیزشان به زمین می خورد دست نگاه دارند تا کودک با کوشش و توانی که در خود بازمی یابد از جا برخیزد و به راه خویش ادامه دهد.
پایان پیام/
نظر شما