انسان در قوس صعود می تواند به عصمت برسد

خبرگزاری شبستان: گوهر انسان و نفس ناطقه او به گونه ای آفریده شده است که آن را یارای عروج به قله شامخ عصمت است زیرا نفس انسان در قوس صعود، به وسیله حرکت جوهری تکامل می یابد و از قوه به فعل می گراید.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف:  "برخی می پندارند انسان چون شهوت و غضب دارد و همیشه در معرض سهو و نسیان و غفلت است نمی تواند معصوم باشد ولی این پندار با واقع، مطابق نیست بلکه اساسا گوهر انسان و نفس ناطقه او به گونه ای آفریده شده است که آن را یارای عروج به قله شامخ عصمت است زیرا نفس انسان در قوس صعود،  به وسیله حرکت جوهری تکامل می یابد و از قوه به فعل می گراید و توانایی می یابد که از آفت های سهو و نسیان و غفلت و جهالت مصون باشد."

آیت الله جوادی آملی فیلسوف و مفسر بزرگ معاصر در سلسله تفسیر موضوعی قرآن کریم در مباحث مرتبط با وحی و نبوت - کتاب وحی و نبوت در قرآن -  مباحث دقیقی درباره ماهیت عصمت و چگونگی دستیابی انسان به این ملکه الهی انجام داده اند که در ادامه می آید.

 

برخی می پندارند که عصمت، مقام  ویژه فرشتگان است و انسان چون شهوت و غضب دارد و همیشه در معرض سهو و نسیان و غفلت است نمی تواند معصوم باشد و به گفته احمد امین: "عصمت با طبیعت بشر ناهمخوان است زیرا انسان نیروهای شهوانی و خشمانی دارد و اگر امسال نفسانی را از او بگیریم انسانیّتش را از او گرفته ایم و طبیعت او را مبدل به طبیعت دیگری کرده ایم." بنابراین انسان چگونه ممکن است که در دو ملکه علمی و عملی به پایه ای برسد که از اوصاف سوء نامبرده محفوظ بماند؟

ولی این پندار با واقع، مطابق نیست بلکه اساسا گوهر انسان و نفس ناطقه او به گونه ای آفریده شده است که آن را یارای عروج به قله شامخ عصمت است زیرا نفس انسان در قوس صعود،  به وسیله حرکت جوهری تکامل می یابد و از قوه به فعل می گراید و توانایی می یابد که از آفت های سهو و نسیان و غفلت و جهالت مصون باشد زیرا آبشخور جهالت و نادانی و شیطنت ها و توهمات تنها منحصر به وهم و خیال است و محدوده  وهم و خیال، همانا وابستگی به جهان طبیعت است اما در محدوده عقل ناب و در این سرچشمه زلال، شیطان وهم و خیال را نرسد که طرفی ببندد. آنچه از سرچشمه عقل محض می جوشد و به ثمر می رسد همگی حق است و جایی برای سهو و نسیان و غفلت و جهالت باقی نمی گذارد.

 

مثالی برای زایل شدن شک

بدیهی است که شک در جایی رخ می نماید که دست کم دو چیز و دو متصور وجود داشته باشد و انسان در تشخیص و تمییز یکی از آن ها از دور به شک افتد. اگر وارد کتابخانه ای شویم که دو کتاب قرآن و غیر قرآن داشته باشد و از دور به یکی از این دو کتاب بنگریم و نتوانیم قرآن را از غیر قرآن تشخیص دهیم به حوزه شک وارد شده ایم اما اگر وارد کتابخانه ای شویم که همه کتاب هایش قرآن است و از دور بنگریم هرچه می بینیم یقین داریم که همه قرآن است، لذا جایی برای شک و شبهه باقی نیست.

 

آنجا که انسان وارد قلمرو عقل ناب و شهود تام می شود

بر این اساس، در برخی از محدوده های جهان هستی، حق و باطل وجود دارد. در جهان ماده و قلمرو حسّ و در عالم خیال و وهم هر آنچه را انسان ببیند یا بشنود و لمس کند یا بچشد و احساس کند جای شک است و می توان گفت: آیا انسان حق را شنیده و دیده و چشیده است یا باطل و نادرست را. اما اگر نفس او به عالم برتر و فوق وهم و خیال پر کشید و به وادی مقدس عقل ناب و شهود تام و کشف صحیح راه یافت در آنجا هرچه دید و شنید همه حقّ و واقع و حقیقت و راست است؛ چون آنجا هرگز جولانگاه باطل و ناراستی نیست. اگر کسی از راه "مبدأ قابلی" در اندازه ای باشد که از عالم ماده و وهم و خیال و توهمات درگذرد و به سرچشمه همه حقایق برسد امکان عصمت می یابد و نفس ناطقه او در اثر اشتداد وجودی در رتبه فرشتگان یا برتر قرار می گیرد و گاهی فرشته مقرب از همراهی او متوقف می شود.

 

اگر پیامبران معصوم نباشند مردم بی اعتماد می شوند

گروهی از دانشمندان مانند متکلمان بر اساس "مبدأ فاعلی" برای عصمت برهان اقامه کرده اند: خداوند حکیم که بر پایه حکمت برای هدایت نوع انسان پیامبرانی می فرستد و یا معجزه آن ها را تأیید و کمک می کند باید آنان را عصمت بخشد تا در مسیر وظیفه سنگین ابلاغ رسالت، دچار سهو و نسیان و غفلت و لغزش نشوند. پس چنانچه در برابر اوصاف یاد شده معصوم نباشند مردم به آنان بی اعتماد می شوند و این احتمال پیش می آید که در ابلاغ پیام خداوند دچار اشتباه و خطا و نسیان شده اند و در نتیجه نقض غرض لازم می آید.

 

دو امر زیربنایی در امکان اثبات عصمت پیامبران

امکان اثبات عصمت پیامبران - افزون بر مطالب گذشته -  به چند امر زیربنایی دیگر نیازمند است که به بیان آن ها می پردازیم:

  1. توحید خداوند: در جای خود ثابت و برهانی است که خداوند متعالی، هستی محض است. او در مقام ذات از هرگونه تشبیه و تنزیه مبرّاست و هیچ نوع اسم و رسم و وصف در آنجا مجال ندارد چنان که تعبیر به "مقام ذات" نیز بر اثر فقدان لفظ مناسب است.

در آن مقام هرگز تصور شریک و همتا و انباز نیست زیرا سعه اطلاق وجودی او چیزی و جایی برای غیر نگذاشته است و او همه کمالات را دارا و "کُل الکمال" است. همه وجود از آنِ وی و او "صرف الوجود"  و "بسیط الحقیقه" است و در عین وحدت عین همه کمال های وجودی عین ذات اوست.

گرچه شناخت کُنه چنین حقیقتی محال است لیکن به قدر ظرفیت وجودی و عقل می توان او را شناخت زیرا همه ممکنات به او وابسته و متقوّمند و شناخت ممکنات قهرا همراه شناخت مقوّم  آن هاست. از باب معرفت متقوّم به مقوّم همان گونه که در تحلیل مفهومی یا ماهوی،  شناخت هر چیزی به معرفت مقوّم مفهومی یا ماهوی است شناخت حضوری هر چیز نیز به معرفت مقوّم حضوری اوست.

زیرنشین علمت کاینات / ما به تو قائم چو تو قائم به ذات.

این مقدار از معرفت، نه تنها ممکن بلکه ضروری است. بدیهی است که ممکنات ذاتا به هستی محض، ارتباط وجودی دارند. همچنین احاطه محدود به نامحدود محال است ولی: آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید.

بر این پایه آنچه انسان را به همین مقدار از معرفت می رساند، سلاح "برهان" یا  "شهود"  صحیح است وگرنه در برابر آیاتی از قرآن چون "الرّحمن علی العرش استوی" - به وادی تحجر سقوط می کند و اندیشه جسمانیت خدا و تکیه او بر تخت، عقلانیت برهان و کشف عرفان را به چالش می کشد و این چیزی است که فاهمه خردورزان و ذائقه عارفان از آن رنج می برد و اصل بزرگ قرآنی "... لیس کمثله شی ء ..." آن را به سخره می گیرد و آیات سوره اخلاص و اوایل سوره حدید با ان می ستیزد.

  1. شناخت انسان: درباره شناخت انسان دانستن چند نکته ضروری است:
  1. انسان موجودی است ممکن که دارای ماهیت و وجود است.
  2. بعد از تحلیل عقلی، هر یک از ماهیت و وجود، دارای اماکن ویژه خود است.
  3. اصالت انسان را روح مجرد او تشکیل می دهد.
  4. روح انسان، متصف به امکان فقری و وجودی است  - هرچند برهنه از ماهیت و امکان ماهوی است - بلکه عین فقر و ربط است.
  5. گرچه روح مجرد انسان - یعنی جنبه وجودی او - از ماهیت و امکان ماهوی برهنه و نیز مجرد است لیکن با ذات باری تعالی فاصله ای نامحدود دارد زیرا از باب تشبیه معقول به محسوس، ظل و سایه خورشید با خود آن فاصله ای فراوان دارد و ظل و سایه بودن، ذاتی روح است.

 

 

پایان پیام /

کد خبر 473462

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha