خبرگزاری شبستان: پیام دهکردی از جمله بازیگران سرشناس تئاتر ایران است. بازیگر نام آشنایی که بازی در مهمترین نمایش های ده سال اخیر تئاتر ایران را تجربه کرده و در کارنامه اش همکاری با کارگردان های بزرگی همچون حمید سمندریان به چشم می خورد. بازیگر توانایی که این روزها دومین تجربه کارگردانی خود را پس از نمایش «متولد شصت و یک» روی صحنه برده است. نمایشی که داستان آن در سالهای دهه سی می گذرد اما دغدغه های امروز جامعه را مطرح می کند.
گفتگو با پیام دهکردی در دو بخش صورت گرفت، ابتدا پای صحبت های او در مورد وضعیت تئاتر کشور نشستیم و در بخش دوم در مورد نمایش «هیچکس نیود بیدارمان کند» بحث و گفتگو کردیم.
در اجرای شما تاکید بر گذشته وجود دارد. در گذشته دنبال چه می گردید؟
وقتی گذشته را واکاوی می کنیم متوجه می شویم بسیاری از معضلات مدام تکرار شده اند، چرا که اشتباهات تکرار می شوند. اگر چه ممکن است شکل شان عوض شده باشد اما ماهیت شان یکی است. یعنی خطایی که رخ می دهد محصول فراموشی ست. محصول نوعی نسیان زدگی ست. انگار یادم مان رفته که صد سال پیش چه اتفاقی افتاده.
ممکن است مثالی بیاورید؟
برای مثال در بحث مطالبات زنان، حدود صد سال است که زنان ایران مطالبات حقه خود را می شناسند، اما آیا به این مطالبات رسیده اند؟ اگر بررسی کنیم میبینم در جایی اشتباهات تکرار شده اند. در این تکرارهاست که متوجه می شویم تاریخ خوب درک نشده. در واقع ما زیست کامل و پله پله درک را در حوزه تاریخی، گویی طی نکرده ایم.
این ماجرا در مدیریت تئاتر هم صدق می کند؟
بله. سالهای سال است که مدیریت های سلیقه ای به پیکر تئاتر ایران آسیب می زند. شما ببنید جایگاه تئاتر در ایران کجاست؟ اوضاع تئاتر شهرستان جیگر آدم را به آتش می کشد. در تهران هم که وضع این است. وقتی هر مدیری اشتباهات مدیر قبلی را به شکلی تکرار می کند، دیگر چیزی از تئاتر باقی نخواهد ماند.
پس تصمیمات سلیقه ای بخشی از این آسیب فرهنگی ست؟
بله. عرصة فرهنگ، عرصة آزمون و خطا نیست. نمی توانید در حوزه فرهنگ تجربه آزمایی کنید و بعد ببینید اشتباه شده است. در حوزة پزشکی تعداد گاز استریل داخل اتاق عمل را می شمارند که در وضع بحرانی عمل جراحی، نکند گاز استریلی در بدن بیمار جا بماند، چون معقوله حساس است. آنجا با جسم سروکار دارند و اینجا بحث روح اجتماع مطرح است. یک فرهنگ در طول هشت تا ده سال آلوده می شود در حالیکه بازسازی آن، در خوشبینانه ترین حالت قریب به سی سال زمان می برد.
این آلودگی فرهنگی چطور صورت می گیرد؟
وقتی جامعه ای به واسطه اشتباهات سیاست گذاری ها و نوع ادبیات حاکم بر برخی دولت مردان دچار بی ادبی و وقاحت می شود، شما نمی توانید از مردم آن جامعه انتظار ادب داشته باشید. وقتی عکسی از یک نماینده مجلس منتشر می شود که در حال درگیری با یکی از وزرای دولت است، نمی توانید انتظار داشته باشید که من با همسایه ام خوب رفتار کنم.
راهکار مقابله با این آلودگی چیست؟
آموزش. جامعه محملی قابل تربیت است. تا همین چندسال پیش کسی از کمربند ایمنی خودرو استفاده نمی کرد اما حالا وقتی سوار ماشین می شویم اول کمربند را می بندیم. به قول سعدی علیه رحمه من آنگونه که پرورشم می دهند می رویم. ما باید پرورش بدهیم. یک فصل مهم تئاتر خصلت آموزش آن است.
برنامه ریزی برای استفاده از خصلت آموزشی تئاتر وجود دارد؟
خیر. من چند سال قبل در چهارراه ولیعصر از کسی پرسیدم تئاتر شهر کجاست؟ گفت نمی دانم، در حالیکه تئاتر شهر پشت سرش بود. جالب است بدانید پارک دانشجو را بلد بود ولی آن ساختمان را نمی شناخت. چطور ممکن است یک پایگاه مهم تربیت جامعه را اینقدر مهجور، محدود و با بحران اداره می کنیم؟ گاهی حیرت می کنم که تئاتر ما هنوز زنده است. تئاتر ایران به نظر من حال وخیمی دارد و باید برای وضع نگران کننده اش دست به دعا شویم.
بودجه تئاتر در مقایسه با بخش های فرهنگی دیگر ناچیز است. بخشی از مشکلات تئاتر، به محدودیت بودجه بر نمی گردد؟
مسئله عدالت فرهنگی است که وجود ندارد و اگر وجود دارد مقطعی یا مخدوش است. اگر بخواهیم با انصاف نقد کنیم دست کم توازنی در کار نیست. به زعم من بودجه یکی از معضلات تئاتر ماست و نه همه مشکلات. اگر همه بودجه بخش فرهنگ هم به تئاتر تزریق شود تا مسائل مدیریتی را حل نکنیم، بهره ای نخواهیم برد.
در مدیریت تئاتر از چه چیز آسیب بیشتری متحمل شده ایم؟
ما سویه مدیریتی صحیح، که نشات گرفته از یک ساختار به هم تنیده و پیوسته باشد نداریم. یک آسیب فرهنگی جدی ما این است که دل مان می خواهد، دکمه ای را بزنیم و شب مان روز شود. حوزه فرهنگ حوزه تدریج است. یک جشنواره ای در آن طرف آب ها پس از سالها برگزاری، اگر دبیرش تغییر کند، دستیار او را جایگزین می کنند. اما اینجا، در فاصله بین دو جشنواره دبیر تغییر می کند.
شما اجرای تان را در قالب تئاتر خصوصی روی صحنه برده اید. اینکه کارگردان و یا بازیگر هر شب قبل از اجرا نگران تماشاگران و هزینه کف فروش سالن باشد چقدر به تئاتر ما آسیب خواهد زد؟
وقتی از تئاتر خصوصی حرف می زنیم یادمان باشد که اروپا پانصد سال تاریخ حرفه ای تئاتر خصوصی دارد ولی تئاتر ما کم و بیش صد سال قدمت دارد. البته از نمایش حرف نمی زنم، چرا که بین تئاتر و نمایش تفاوت قائلم. عرضم فقط درباره تئاتر است. بنابراین پدیده تئاتر در کشور ما جوان است. اینکه قدم هایی بر داشته می شود که سمت تئاتر خصوصی برویم اتفاق مبارکی ست. این به نفع فردای تئاتر ماست. باید جریان های تئاتر خصوصی قدرت بگیرند و گسترش پیدا کنند اما با ساختار منسجم و مستقل. این اتفاق باید بیفتد اما اگر بخواهیم این نوزاد پا بگیرد و به سلامت نوجوانی و جوانی را پشت سر بگذارد و به کهنسالی برسد نیاز به حمایت و سرمایه گذاری دارد. اگر ما می گوییم اصل 44 قانون اساسی به خصوصی سازی اشاره می کند بایست به واقع نسبت به آن اهتمام داشته باشیم. در آن صورت می توانیم امیدوار باشیم که مثلا پنجاه سال دیگر اوضاع تئاتر خصوصی به سامان باشد.
این شیوه فعلی که هیچ حمایتی از تئاتر خصوصی نمی شود و تعریف تئاتر خصوصی به هزینه شخصی کارگردان و اجاره محل نمایش محدود می شود تئاتر را تخریب نمی کند؟
بله. وقتی زیر ساخت ها را درست رعایت نمی کنیم. وقتی سیاست گذاری ها منسجم نیست. وقتی شیوه نامه ها و آئین نامه هایی که باید مدون بشود و برای آن ها برنامه ای پنجاه ساله یا دست کم بیست ساله داشته باشیم شکل نگیرد خروجی این عدم برنامه ریزی این است که نسل جوان عاشق تئاتر در همان گام های اول با سرخوردگی عرصه را ترک کند و رانده شود. این اتفاق برای حرفه ای ها میفتد و خیلی از حرفه ای ها هم دیگر کار نمی کنند. مگر چقدر می شود تاب آورد و در شرایط دشوار به کار ادامه داد؟ ما در یک گناه دسته جمعی سهیم هستیم. مسئولیت چیزی که اتفاق افتاده برعهده همه ماست. بی انصافی ست اگر همه اشتباهات را متوجه فعالان تئاتر بدانید و یا حتی مدیران و سیاست گذاران. من معتقدم مجموعه دچار خدشه و خراش است. الان هم خیلی دیر شده است اما معتقدم باید امیدوار باشیم و تلاش مان را انجام بدهیم که شاید ده یا بیست سال دیگر تئاتر مان سامان بگیرد.
گفت و گو از علی یزدان دوست
نظر شما