گروه قران و معارف خبرگزاری شبستان، یکی از بهترین دعاها در ماه مبارک رمضان دعای سحر است که امام باقر علیه السلام آن را در سحرهای ماه مبارک می خواندند و دیگران را نیز نسبت به خواندن این دعا سفارش و ترغیب می کردند. حضرت درباره این دعا می فرمود: اگر مردم از عظمت این دعا باخبر بودند و می دانستند که چه سریع به اجابت می رسد، برای آن حتی با شمشیر می جنگیدند تا آن را به دست آورند. سوگند به خدا که اسم اعظم الهی در این دعا واقع شده پس بکوشید بر خواندن این دعا و آن را از نااهلان و منافقان پنهان بدارید.
در همین رابطه و در شرح و تفسیر فرازهای والای این دعا، سلسله گفتگوهایی داشته ایم با حجت الاسلام علی شاه علیزاده، کارشناس و پژوهشگر تفسیر و علوم قرانی؛ که دومین بخش این گفتگو را می خوانید؛
در ادامه شرح دعای سحر به این فراز رسیدیم «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ...»
در توضیح معنای «جمال» باید گفت «جمال» زیبایی است اما یک زیبایی خاص. زیبایی ای که در جمال گفته می شود به این شکل است که در اثر آمیخته شدن چند چیز به وجود می آید.
به عنوان مثال وقتی شما یک گلدان را با گل های رنگارنگ سفید، سرخ، زرد و صورتی همه در کنارهم قرارمی دهید یک زیبایی از مجموعه این گل ها به وجود می آید که در تک تک آنها وجود ندارد. درست است که تک تک آنها زیبا هستند اما وقتی با یک سلیقه خوب در کنار هم قرار می گیرند یک زیبایی جدید تولید می کنند که تک تک آنها این زیبایی جدید را ندارند.
این مجموعه ای که این زیبایی جدید را به وجود آورده «جمال» نامیده می شود. تک تک صفات خداوند متعال حکایت از یک کمالی می کند و هر کمالی هم زیباست لذا تک تک صفات خداوند زیباست؛ اما وقتی مجموعه صفات خدا را یکجا قرارمی دهیم و از یک نگاه و یک منظر به آنها می نگریم یک زیبایی از اسماء و اوصاف الهی تولید می شود که به آن می گوییم جمال.
این جمال و زیبایی در تک تک اسماء و اوصاف نیست بلکه از مجموع آنها در یک جا تولید می شود و جمال خدا یعنی این مرتبه از زیبایی.
طبیعت انسان به گونه ای است که برای شناخت خدا ابتدا به سراغ مخلوقات می رود و از طریق مخلوقات خدا را می شناسد. بنابراین شناخت جمال الهی نیز همین گونه است. اگر بخواهیم نسبت به جمال خدا شناخت پیدا کنیم ابتدا باید به سراغ جمال مخلوقات بروبم.
چون خدا به هر مخلوقی به اندازه ظرفیت وجودی او، بهره ای از جمال را داده است. بعضی بهره کمتر و بعضی بهره بیشتری دارند. اما بالاترین و بیشترین بهره بری از جمال خدا را وجود مقدس محمد و آل محمد صل الله علیه وآله دارند.
همچنان که شاعر گفته است: ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
دعا کننده وقتی می خواهد از نام «جمال الهی» استعانت بطلبد در نگاه اول به سراغ مخلوقات می رود و می گوید حال که مخلوقات در بهره وری از «جمال»، مراتب دارند من دست به دامن مخلوقی می شوم که بالاترین مرتبه و درجه از جمال خدا را دارد.
لذا می گوید:« اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ» خدایا من به بالاترین جمال تو استعانت می جویم تا حاجت بگیرم و نیازم را برآورده سازی.
اما وقتی توجه او به سمت خالق این جمال ها می افتد، می فهمد که منبع و منشاء همه این جمال ها خود خداوند است و این ها تجلی ای از جمال خدا در مخلوقات است و جمال خدا یک حقیقت بیشتر نیست. پس عرض می کند « و کل جمالک جمیل » خدایا همه جمال های مخلوقات از تو صادر شده، و همه آنها زیبا هستند و همه یک حقیقت بیشتر نیستند پس ادامه می دهد که خدایا همه جمال های مخلوقاتت زیباست و من برای رسیدن به حاجتم از تمامی جمال تو که در واقع یک جمال بیشتر نیست و آن خود تو هستی کمک می طلبم.
فراز بعدی این است: «َاللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ و َکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ » صفات خدا دو گونه اند؛ برخی کمالی را برای خدا به اثبات می رسانند و حکایت از کمالی در وجود خدا می کنند به عنوان مثال «علیم» و «حکیم» که از کمالی به نام علم و حکمت در وجود خدا حکایت می کنند. این نوع صفات را صفات جمالیه می نامند.
در مقابل صفاتی هستند که وجود نقصان و کمبود را از خدا سلب می کنند. یعنی می گویند خدا فلان نقص را ندارد. به عنوان مثال گفته می شود خدا عاجز نیست؛ جاهل نیست؛ «جهل» و «عجز» حکایت از نقصان و کمبود می کند و خدا منزه از آنهاست. این گونه صفات سلبی را «صفات جلالیه» می گویند.
وقتی می گوییم خدا جاهل نیست فقط جهل را از او سلب می کنیم، اما وقتی مجموعه صفات سلبی خدا همه یکجا در آمیخته شوند صفت جدیدی را تولید می کنند به نام «صفت جلال».
وقتی می گوییم خدا ذوالجلال است وجلال دارد یعنی خدا را از همه صفات سلبی منزه می کینم. پس با گفتن «جلال» تمام نقص ها و نقصان ها را از خدا مبرا دانسته ایم.
ممکن است کسی بگوید اهل لغت واژه «جلال» را به معنای عظمت و بزرگی گرفته اند و این معنا با تفسیری که در اینجا ارائه می شود سازگار نیست.
در پاسخ می گوییم این برداشت با این تفسیر منافاتی ندارد زیرا وقتی می گوییم خدا از همه نقصان ها پاک و مبرا است بطوری که هیچ نقصی در خدا نیست، به عبارت دیگر ما برای خدا «وصفی» ایجاد می کنیم که از چنان عظمتی برخوردار است که اصلا قابل توصیف نیست و نمی توان آن را بر زبان جاری کرد.
سلب نقصان ها و نبودن کمبودها چنان عظمتی در خدا ایجاد می کند که اصلا به زبان نمی آید. لذا اگر اهل لغت جلیل و جلال را به عظمت معنا کرده اند بخاطر آن است که قابل توصیف نیست.
کسی که میخواهد جلال خدا را بشناسد اول به سراغ جلال مخلوقات می رود خداوند متعال همه مخلوقاتش را کامل آفریده اما در ظرف وجودی خودشان؛ یعنی هر موجودی در ظرف وجودی خود کامل است و نقصی ندارد.
لذا از این جهت می گوییم همه مخلوقات بهره ای از جلال خدا را دارند اما بالاترین مخلوقی که کامل ترین و بیشترین درجه از جلال خدا را دارد وجود مبارک پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم هستند.
قران درباره آنها می فرماید: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» همانا خدا اراده کرده آفرینش شما به گونه ای باشد که مبرا و پاک از هرگونه پلیدی و نقصان باشید چه نقصان ظاهری و چه نقصان معنوی!! بنابراین بالاترین درجه از جلوه گری جلالت خدا را در وجود محمد و آل محمد می بینیم.
دعا کننده وقتی به سراغ اسم «جلال» می رود ابتدا به سراغ مخلوقات و در بین آنها به سراغ بالاترین جلوه می رود و می گوید: َاللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ ؛ خدایا استعانت می جویم به بالاترین درجه از جلالت تو تا حاجتم را بدهی؛
اما وقتی متوجه می شود که خود خدا منشاء و معدن جلالت است می گوید «و کل جلالک جلیل » خدایا همه جلال هایی که در مخلوقات است از جلال توست و همه آنها جلیل هستند. سپس اعتراف می کند که اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ خدایا از همه جلال تو برای برآورده شدن حاجتم مدد می جویم.
پایان پیام/
نظر شما