روایت حماسه‌های شهید مصطفی چمران از کالیفرنیا تا سوسنگرد

خبرگزاری شبستان:شب تاسوعا بود و احساس می‌کردم در رکاب امام حسین(ع) می‌جنگم، یک عمر گفته بودم «یا لیتنی کنت معک» و احساس می‌کردم اینجا کربلا است و من در رکاب امام می‌جنگم. با او راز و نیاز می‌کردم که در رکاب تو نبودم، اما حالا به کربلای خوزستان رسیدم.

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از تسنیم؛ مهدی چمران، برادر شهید مصطفی چمران از برادر شهیدش روایت‌ها، خاطرات و نقل‌های بسیاری دارد که در محافل متعدد بازگو می‌شود. بخشی از روایات و خاطراتی که مهدی چمران از برادر شهیدش دارد در ادامه می‌آید:

شهید چمران فارغ‌التحصیل دکترای فیزیک پلاسما در کالیفرنیا

دکتر مصطفی چمران بعد از 14 سال تحصیلات خود را در آمریکا و در سطح عالی‌ترین دانشمندان بزرگ آن روز که شاید به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسیدند به اتمام رساند. او اولین کسی بود که در رشته فیزیک پلاسما توانست دکترایش را در برکلی کالیفرنیا دریافت کند، اما همزمان در عرصه مبارزات هم در آمریکا حضور فعالی داشت. او در انجمن دانشجویان آمریکا و کانادا و انجمن‌های اسلامی دانشجویان و دیگر تشکیلات اسلامی حضور فعال داشت اما بعد از 15 خرداد و آن واقعه خونین تصمیم گرفت که روش مبارزه خود را عوض کند و به مرزهای اسرائیل آمده و بجنگد و آرزویش هم این بود که در مسیر آزادسازی قدس شهید شود.

آموزش جنگ‌های چریکی پیش از تشکیل سازمان آزادی‌بخش فلسطین

مصطفی چمران برای این کار می‌بایست جنگ را خوب می‌آموخت. یک چنین دانشمند برجسته توانمندی که برای شرکت‌های بزرگ آمریکایی به‌عنوان پژوهشگر و محقق کار می‌کرد به خاورمیانه آمده به مصر رفت. در زمان جمال عبدالناصر به‌مدت دو سال در مصر آموزش‌های بالای نظامی به‌ویژه‌ جنگ‌های چریکی را دوره دید و آن را به فلسطینیان می‌آموخت، در آن زمان هنوز سازمان آزادی‌بخش فلسطین تشکیل نشده بود.

ماجرای دعوت امام‌موسی‌صدر از دکتر چمران

بعد از فوت جمال عبدالناصر، مصطفی چمران بنا به دعوت امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان به لبنان رفته و در جنوب آن و مرز اسرائیل میان یتیمان شیعه لبنان رحل اقامت افکند، یعنی در خطرناک‌ترین منطقه و بین محروم‌ترین مردم لبنان و با کمک مردم مدرسه جبل‌عامل را اداره کرد.

ورود شهید چمران به لبنان؛ آغاز مقاومت اسلامی

در زمان حضور چمران در لبنان دانه‌های مقاومت اسلامی با حضور او بزرگ و بزرگ‌تر شد و پیروزی انقلاب اسلامی هم آن را شدت فراوانی بخشید و امروزه نتایج آن را به‌صورت تشکیلات حزب‌الله لبنان می‌بینیم. شهید چمران و رزمندگان لبنانی توانستند تانک‌های دشمن را برای اولین بار به آتش بکشند و دشمن را از جنوب آن بیرون برانند. ورود شهید چمران به لبنان آغاز مقاومت اسلامی بود. چیزی که امروز ما آن را به‌صورت بیداری اسلامی می‌بینیم.

امام به دکتر چمران گفتند: "در ایران بمان" و حماسه‌های پاوه و سوسنگرد و دب‌حردان خلق شد

هشت روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مصطفی چمران به‌همراه 92 نفر لبنانی که نائب رئیس مجلس شیعی لبنان و پارلمان امروز لبنان نبیه بری، مرحوم شیخ مهدی شمس‌الدین، علمای اهل تسنن و رزمندگان لبنانی هم میان آنها بودند به ایران آمده به زیارت حضرت امام(ره) رفتند. امام(ره) به دکتر چمران فرمودند: "در ایران بمان". او ماند و حماسه‌هایی از خود به یادگار گذاشت، چه در پاوه و چه در سوسنگرد، دب‌حردان و نقاط دیگر همه شاهد حماسه‌سازی‌های او بودند.

نامه شهید چمران به مادرش

شهید چمران سیاستمداری ورزیده و مدیری توانمند بود. اولین دست‌نگاشته او را که بعد از ورود به ایران نوشته است بسیار زیباست. او به مادر بزرگوارمان این‌گونه خطاب می‌کند: "چندین سال پیش که من از ایران رفتم تو در گوش من گفتی: «هیچ‌چیز از تو نمی‌خواهم جز اینکه خدا را فراموش نکنی» و به تو قول می‌دهم که در این مدت طولانی خدا را حتی برای لحظه‌ای فراموش نکردم".

دومین نامه شهید چمران در اسفندماه سال 57

دومین نامه دکتر چمران که در روزهای نخستین اسفند 57 در بدو ورودش به ایران نوشته است به این شرح است: «خدایا! به‌شکرانه این پیروزی بزرگ خوش دارم که هدیه‌ای تقدیم تو کنم، اما چیزی جز جان ندارم. من از شدت سرور می‌سوزم، می‌لرزم و شرم‌زده‌ام و خدایا نمی‌دانم تو را چگونه شکر کنم. می‌خواهم همه‌چیز خود را بدهم. می‌خواهم خود را قربانی کنم. با کمال اخلاص هرچه را دارم  تقدیم تو می‌کنم. مال و ملکی ندارم، درویش و بی‌چیزم؛ فقط قلبی سوزان دارم که آن را تقدیم کردم. جانم ناچیزتر از آن است که بخواهم برای تقدیم آن منتی بگذارم. خدایا! آمده‌ام که خود را قربانی راه تو کنم، آمدم تا همه حیات و هستی خود را به‌شکرانه این پیروزی بزرگ تقدیم تو کنم. چیزی از تو نمی‌خواهم. من سربازی گمنام و درویشی پابرهنه‌ام؛ و زمانی که چشم از دنیا فرو می‌بندم می‌خواهم هیچ‌چیز نداشته باشم. می‌خواهم بسوزم تا راه را روشن کنم. می‌خواهم رسالت بزرگ اسلامی ما تحقق پذیرد و این تحقق بزرگترین پاداش برای من است، راستی که چه پاداشی بزرگتر از رسالت محمدی(ص)».

وجود شهید چمران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مثابه یک عنصر تأثیرگذار برای پیشبرد اهداف و برنامه‌های انقلاب بود که در حماسه آزادسازی پاوه و سوسنگرد به‌ویژه در دشت آزادگان، اهواز، خرمشهر و آبادان مثال‌زدنی است و تدبیر به‌موقع شهید چمران در تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم در شرایطی که دولت از نظر مالی در مضیقه بوده بسیار شگفت‌آور بود.

شهید چمران دارای روحیه رزمندگی و جهادی بود که در طول دوران دفاع مقدس توانست با تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم در راستای جنگ‌های نامنظمی که شکل می‌داد به حراست از کیان جمهوری اسلامی ایران بپردازد. او یک شخصیت چندبعدی و چندوجهی بود که درباره این ویژگی‌های شخصیتی وی کمتر سخن گفته شده، خصوصیات اخلاقی شهید چمران به‌گونه‌ای بود که صفات متضادی را در خود جمع کرده بود، او دارای روحیه‌ای لطیف، طبع شاعرانه و دانشمندی بزرگ و عارفی برجسته بود که توانست در دوران دفاع مقدس یک فرمانده و مبارز خوب و بی‌مثال باشد.

تأکید شهید بر فلسفه انتظار حقیقی تحت لوای حکومت مقتدر اسلامی

شهید چمران به قدرتمندسازی نظام اسلامی اعتقاد ویژه‌ای داشته و تأکید داشت که باید فلسفه انتظار با تشکیل یک حکومت مقتدر اسلامی در ایران تقویت شود و انتظار واقعی در گروی تشکیل یک دولت مقتدر بوده و در این راستا در نخستین روزهای انقلاب اسلامی مقاله‌ای تحت عنوان "انقلاب اسلامی، مقدمه ظهور امام زمان(عج)" را در یک سخنرانی ارائه کرده و معتقد بود که انقلاب اسلامی ایران و مدیریت امام خمینی(ره) می‌تواند زمینه‌ساز ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) شود.

تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم توسط مقام معظم رهبری و شهید چمران

یکی از حماسه‌سازی‌های شهید چمران سوسنگرد بود. این منطقه یکی از نقاط استراتژیک دشمن بود که در آغاز جنگ تحمیلی سعی صدام در تسخیر آن بود. بعد از شکست حصر آن نیز صدام قسم یاد کرد که آن را خواهد گرفت؛ اما به‌لطف خدا سوسنگرد آزاد باقی ماند. 26 آبان 59 مانند شب تاسوعای حسینی بود به‌گونه‌ای که روز آزادی سوسنگرد که من در ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران در اهواز بودم، عاشورا بود. شهدای مظلوم ستاد جنگ‌های نامنظم و نیروهای مردمی که خالصانه آن روز آمده بودند این حماسه را آفریدند. شهید چمران و مقام معظم رهبری با هم ستاد جنگ‌های نامنظم را تشکیل دادند که فرماندهی جنگی آن را شهید چمران به‌عهده داشت. چون جنگ را به‌خوبی در لبنان تجربه کرده بود و تانک‌های فالانژهای لبنانی را به آتش کشیده بود، در آن روزها جنگیدن تجربه می‌خواست و چمران تجربه جنگ چریکی را به‌خوبی داشت.

ماجرای نامه شهید چمران به امام خمینی در حماسه سوسنگرد

در آن سال ما هنوز بسیج نداشتیم، ارتش ما فرم خوبی نداشت و سپاه تازه شکل گرفته بود، در این شرایط نیروهای مردمی به کمک آمدند. از اطراف کشور جمع شدند و شروع به جنگیدن کردند. طی نامه‌ای که شهید چمران خدمت امام نوشت، عنوان کرد: «ما با این سیستم در مقابل لشکر عراق نمی‌توانیم ایستادگی کنیم، باید مواضع خود را حفظ کنیم تا ارتش سپاه خود را بسازد، بنابراین باید با استفاده از نیروهای مردمی بجنگیم». عملیات از صبح 26 آبان 59 آغاز شد، فرمانده کل قوا اجازه نمی‌داد تیپ زرهی در آن روز وارد جنگ شود. سرهنگ شهبازی که مسئولیت این تیپ را به‌عهده داشت می‌خواست به ماهشهر برای مأموریت برود، به او گفته شد که اول در سوسنگرد برای کمک حضور پیدا کند و  بعد به ماهشهر برود. منتهی فرمانده نیروی زمینی می‌گفت این تیپ نمی‌تواند در مقابل تجهیزات زرهی عراق بجنگد، اگرچه این حرف به‌لحاظ نظامی ظاهراً درست بود، اما شهید چمران و مقام معظم رهبری تاکتیک دیگری را طراحی کرده بودند و اصرار داشتند این تیپ از ارتش به کمک بیاید.

بالاخره تیپ در منطقه حضور پیدا کرد و سپاه اهواز هم آمده نیروها را تقسیم کرد. در اینجا دیگر روش جنگ روش کلاسیک نبود که طبق آن تانک‌ها حمله کنند و نیروهای پیاده بعد از آن بیایند. تاکتیک دکتر چمران این بود که پیاده‌ها جلو بروند و نیروهای زرهی آنها را پشتیبانی کنند. شهید چمران روی جاده را برای خود انتخاب کرد و با تعدادی از نیروهای زبده در آنجا حضور پیدا کرد. پاسداران شمال و عشایر خوزستان به‌فرماندهی غرضی، استاندار خوزستان جنوب جاده را پوشش می‌دادند و جلو رفته تانک‌های عراقی را می‌زنند و عراقی‌ها هم متعجب بودند که چطور نیروهای پیاده ایرانی با کفش کتانی و لباس‌های نه‌چندان نظامی به‌همراه  آرپی‌جی و توپ جلو می‌آمدند.

نامه شهید چمران به حافظ‌ اسد برای رساندن مهمات در سوسنگرد

زمانی که سلاح‌های کلت و کلاشینکف ما تمام شده بود، شهید چمران مشغول ساماندهی جنگ‌های چریکی بود و نامه‌ای دستی به حافظ اسد نوشت که ان‌شاءالله خداوند نیز فرزند او یعنی بشار اسد را در برابر بدخواهان و تروریست‌ها موفق بگرداند. شهید چمران در آن نامه به حافظ اسد نوشت: "جنگ شروع شده و ما سلاح و مهمات نداریم. آرپی‌جی و تفنگ نداریم" و حافظ اسد نیز در یک هواپیمای مسافربری نزدیک به هزار آر‌پی‌چی و سلاح‌های مختلف را به ایران فرستاد و ما نیز وارد جنگ کردیم و به سوسنگرد بردیم و استفاده کردیم.

دکتر چمران در اواسط عملیات گفت: "دیدم صحنه جنگ کمی ساکت است". کاغذ می‌خواست. آقای آزادی یک تقویم جیبی کوچک آورد و شهید چمران روی آن برای تیمسار فلاحی نوشت: "ما در وسط جبهه جنگیم؛ توپخانه آتش بریزد و آرامش عملیات را بشکند"، و آن را به دست شهید فلاحی رساندند. تاکتیک شهید چمران برای آزادسازی سوسنگرد در واقع روشی بود که در بیشتر عملیات‌ها جاافتاده و کارگشا شد. وقتی دکتر چمران در این عملیات دید که نیروهایش محاصره می‌شوند، گفت: "من یک تصمیم انتحاری گرفته‌ام و به همه گفتم برگردید و خودم تنها ماندم تا با دشمن بجنگم". البته شهید اکبر چهرقانی و ستوان معصومی همراه او ماندند که چهرقانی در همان روز به شهادت رسیدند. اینها به‌سمت دشمن می‌رفتند و دشمن فکر می‌کرد گروهی در مقابلش قرار دارد و نیروهایش را متمرکز کرده جلو می‌برد؛ در این حین مابقی نیروها رهایی پیدا کردند.

روایت شهید چمران از شب‌های عملیات سوسنگرد

شهید چمران زبان‌حال آن اوقات را این‌گونه روایت می‌کند: "شب تاسوعا بود و احساس می‌کردم در رکاب امام حسین(ع) می‌جنگم، یک عمر گفته بودم «یا لیتنی کنت معک» و آنجا احساس می‌کردم اینجا کربلا است و من در رکاب امام حسین(ع) می‌جنگم. با امام راز و نیاز می‌کردم که در رکاب تو نبودم، اما به کربلای خوزستان رسیدم و آرزوی من این است که خون گرمم بر زمین بریزد و به شهادت برسم. در این لحظات هیچ‌چیز را احساس نمی‌کردم و هرچه به شهادت نزدیک‌تر می‌شدم برافروخته‌تر و شادمان‌تر می‌شدم". کماندوهای عراقی شهید چمران را در لباس پلنگی دیدند و گمان کردند که او عراقی است، با او عراقی صحبت کردند او هم که به عربی مسلط بود، وقتی عراقی‌ها گاردشان را شکافتند و جلو آمدند چمران آنها را به رگبار بست چنان‌که دشمنان در حالی که کامیون خود را به جا گذاشته بودند، فرار کردند و چمران هم توانست با کامیون آنها به عقب برگردد.

* * * * *

شهید چمران با وجود اینکه در حوزه مدیریت معاون نخست وزیر بود، اما مانند یک رزمنده ساده در میدان جنگ ظاهر می‌شد و در تمام عرصه‌های علمی، پژوهشی، نظامی و مدیریتی نماد یک مدیر جهادی بود، مدیری که امروز کشور برای رسیدن به توسعه به چنین مدیرهایی نیاز دارد. شخصیتی که از لحاظ علمی و تحصیلی سرآمد بود و دکترای خود را رشته الکترونیک در مراکز روز علمی دنیا با شایستگی اخذ کرده و حق کرسی استادی را از معتبرترین دانشگاه‌ها کسب کرده بود برای کوتاه کردن دست دشمنان نظام اسلامی وارد میدان شد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.

 

پایان پیام/

کد خبر 466823

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha