خبرگزاری شبستان: نود و یکمین نشست ماهانه فرهنگ مهدوی، در گیر و دار وضعیت در هم و آشفته سرزمین شیعه نشین یمن، با همکاری مؤسّسة موعود عصر و مرکز پژوهش ها و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، به صورت میزگردی تخصّصی، با حضور استادان اسماعیل شفیعی سروستانی، مهدی نصیری و دکتر مهتدی، برای بررسی وضعیت دیروز، امروز و فردای یمن برگزار شد. در این نشست هر کدام از اساتید، عهده دار موشکافی و بررسی وضعیت یمن در یکی از موقعیت هایش شدند.
یمن در آینه روایات آخرالزّمانی
در بخش سوم این میزگرد، استاد اسماعیل شفیعی سروستانی با بیان فازهای حرکت اشرار یهودی در شرق اسلامی، نقش یمن و اهل یمن را در دوران پیش و پس از ظهور حضرت، برشمردند.
مناطق درگیر در واقعه شریف ظهور
سردبیر ماهنامه موعود، با نشان دادن نقشه ای که در آن وقایع قبل از ظهور مشخص شده بود، از پنج منطقه ی مهم و مؤثّر در زمینه سازی ظهور امام عصر(ارواحنا له الفداء) نام برد که عبارتند از: از شامات (اردن، سوریه، لبنان، فلسطین و صحرای جنوبی آن)، عراق، عربستان، ایران و یمن. این مناطق هم در تاریخ پیش از ظهور درگیر ماجرای ظهور می شوند و هم در وقت قیام امام(عج) و هم در هنگام تأسیس حکومت صالحان.
تلاش ستمگران برای جعل حکومت جهانی
سروستانی ضمن آنکه تأکید کرد: هیچ وقت معیّنی برای ظهور وجود ندارد و تعیین کنندگان وقت هم دروغگویند، بیان نمودند که دولت اهل بیت(ع)، آخرین دولت است که هیچ دولتی نتواند ادّعا کند که اگر ما بودیم، می توانستیم مشابه با حضرت صاحب الزّمان(ع) عمل کنیم. به عبارت دیگر تا زمانی که مدّعیانی وجود داشته باشند که می توانند دولت کریمه ای به سان دولت کریمه موعود ایجاد کنند، زمان محقّق شدن آن وعده جهانی نیامده است.
وی افزود: در روایات تأکید شده است که با شناخت وقایع ظهور و زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) می بایست خود را برای آن امر آماده سازیم.
شفیعی سروستانی ادامه داد: تمامی روایات حکایت از آن می کنند که در واقعه شریف ظهور، طومار استعمار و استکبار و عمله ی شیطان و عمله ی ظلمه برچیده می شود به همین خاطر است که همواره در طول هزاره ها بیم واقعه ی شریف ظهور، در دل شیاطین، ابلیس لعین و جنود انسی وجنّی اش بوده و برای به تأخیر انداختن ظهور و ایجاد مزاحمت و مانع بر سر آن در دستور کار ظالمان وارد شده است. چنانچه در روایات نیز آمده که وقت معلومی که خداوند به ابلیس داده، وقت ظهور کبرای امام زمان(عج) است.
در این روایات، اقوامی که می روند و آنهایی که می مانند، معرفی شده اند و به صورت آشکار یاد شده است که اشرار یهود، بساطشان برچیده می شود. لذا اشرار یهود تلاش می کردند که واقعه را به هر وسیله ای به تأخیر بیندازند و قبل از آنکه واقعه ی اصلی اتفاق بیفتند، دولت جعلی بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و منطقه ی مورد نظر آنها هم در بیت المقدس و خاورمیانه بوده است؛ چرا که این منطقه محلّ وصل سه قاره است و چنانچه در سخنان سخنران قبلی دانستید، حکومت بر این مناطق، حکومت بر تمام جهان است؛ چنانچه حکومت حضرت ولیّ عصر(عج) نیز در منطقهی خاورمیانه برپا می گردد.
جوانه زدن حوزه جدید فرهنگی در هنگامه بحران تفکری و تمدّنی غرب
طیّ چهارصد سال، آرام آرام حوزه ای تمدّنی و فرهنگی بر جهان غالب آمد و باقی عناصر تمدّنی پیشینیان را به حاشیه راند. در نتیجه در قرن18 و 19م. می بینیم تمام فرهنگ ها و تمدّن ها به حاشیه رفته اند و حوزه ی وسیع تمدن غربی با بنیادهای سکولاریستی بر جهان حاکم شدند و در نتیجه جغرافیای سرزمین های اسلامی هم مبتلای حوزه تمدنی غرب شدند و باقیمانده عناصر تمدنی شان به موزه ها سپرده شد.
درست در زمانی که همه فکر می کردند این تمدّن غربی، کامل ترین حوزه تمدنی است و تمام نیازها را تأمین می کند و معارضی نخواهد یافت، مجموعه ای از بحران ها و بن بست ها در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 م. جهان غرب را مبتلا کرد. در میان خود غربیان، از این بن بست ها به عنوان «پایان تاریخ» و «آغاز جنگ تمدّن ها» یاد کرده اند.
بحران ها در حوزه ایدئولوژیک بود و به حوزه های سیاسی، اقتصادی و به حوزه ی فرهنگی وارد شد و موضوعی به نام بحران هویت مطرح شد و مفاسد اخلاقی مطرح شد تا آنکه زنگ خطر فروپاشی این حوزه ی تمدنی به صدا در آمد.
در همین زمانِ بحران های این حوزه ی تمدنی، درست در همان زمانی که غربیان فکر می کردند تمام زمینه های رویکرد دینی را از میان اقوام و ملل برداشته اند، خیزش های معناگرا در جهان آغاز شد. زنگ خطری به گوش رسید: از سویی غرب که در اوج بود به تجربه ی حضیض نشست و از سوی دیگر از سوی مستضعفان خیزش هایی آغاز شد که نشان می داد، زمینه برای ایجادیک حرکت جدید فرهنگی دارد فراهم می شود. تا این جریان جدید فرهنگی تبدیل به جریان تمدّنی بشود، خدا می داند، چقدر طول بکشد. من هنوز زمینه های عملیاتی اش را نمی بینیم. امّا زمینه هایی برای ایجاد پرسش به وجود آمد و اگر سیر اکمالی اش را طی کند، شاید حوزه های تمدّنی اش هم رخ بنماید. در هر حال این جوانه به گونه ای بود که در اساس، حوزه ی غربی را دچار لرزش کرد.
فاز اوّل اشرار یهود در پیاده سازی نظم نوین جهانی
ما همواره طیّ یکصد سال اخیر، شاهد ائتلاف میان سه جریان هستیم: ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی.
پیش تر جریان صلیبی و صهیونی به ویژه در میان امریکا و انگلستان، متوجّه این بودند که با به عقب راندن سرزمین مستضعفان و ایجاد بحران در این سرزمین ها، بتوانند حکومت جهانی خودشان را برقرار کنند. اینان به دنبال ایده اییهودی بودند که از قرن16 در میان مسیحیان بنیادگرای انجیلی و پروتستان بود. آنها به دنبال آن بودند که جریانی راه بیندازند تا مقدّمه ی جنگ آرمگدون بشود و با این جنگ، خودشان را برای همیشه از دست مسلمانان و اعراب و جهان مستضعفان خلاص کنند. آنها با این جنگ می خواستند حکومت اشرار یهودی را در فلسطین تشکیل دهند. برای چنین کاری می بایست، زمینه های تشکیل آن را فراهم می کردند و موانعش را از بین می بردند.
لذا ما با دو مقطع مهم رو به رو هستیم که در این دو مقطع، جهان اسلام و مستضعفان را با ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی رو به رو کرد.
در فاز اوّل: همه تلاش ائتلاف نامبرده مصروف رقم زدن به واقعه ی آرمگدون بود. آرمگدون، ایده ای یهودیانه است که مسیحیان صهیونیستی آمریکایی به دنبالش بودند که با رقم زدن به این واقعه، پس از یک درگیری بزرگ میان مسلمانان و اعراب و هواداران غربییهود، واقعه را ختم کنند.
فاز اوّل این ماجرا، در حمله به سوریه قابل شناسایی است. به این معنا که زمینه هایی را ساختند، ذهنیتی در میان مردم غرب ایجاد کردند که از مسلمانان بدترین و خشن ترین چهره به وجود بیاید و از طرفی در میان ساکنان غرب مسیحی، این را ایجاد کنند که در شرایط آخرالزّمانی قرار گرفتیم و برای تقویت این ذهنیت که در شرایط آخرالزمانی قرار داریم، مسلمانان خطرآفرینند، آرماگدون نزدیک است و با آرماگدون می توانیم به نجات حقیقی و مسیح(ع) برسیم، زمینه های رو به رو کردن این دو جبهه را فراهم کنند. یعنی از سویی غرب مسیحی به میدان بیایدو از سوی دیگر، مسلمانان. چرا که در منابع محرّف آنها آمده بود که مسلمانان و اعراب متّفق می شوند و ضدّ یهود به میدان می آیند و مسلمانان نابود می گردند!
اینها در شرایط بحرانی خویش و صعود اسلام و مستضعفان، به میدان آمدند وآخرالزمان جعلی را شبیه سازی کردند.
12سال پیش از آرماگدون در موعود سخن گفتیم. همچنین از شبیه سازی نیز صحبت کردیم که چگونه آنها «القاعده» را ایجاد کردند و عملکرد آنان را شبیه آنچه که در روایات اسلامی از سفیانی سر می زند کردند.
آنان از سوریه همان شامات مورد اشاره در روایات اسلامی آغاز کردند چون در منابع روایی ما آمده است که واقعه ی قبل از ظهور، از شامات آغاز می شود. لذا با شبیه سازی، آنچنان سوریه را شخم زدند تا همه ی مسلمانان را وارد جبهه ای بزرگ کنند. جبهه ای که خودشان از آن به عنوان جبهه ی شرّ و شرارت یاد می کردند تا بدین طریق به آرمگدون برسند.
باید پرسید در این میان سلفی ها چه کاره بودند؟
سلفی ها به عنوان عمله ی ظلمه انتخاب شده بودند تا به احساسات ساکنان این منطقه دامن بزنند و این ذهنیت را در میان مردم منطقه ایجاد کنند که الان است که سفیانی بیاید و الان است که مهدی موعود(عج) ظهور کند!
آنها این واقعه را پیش بردند؛ امّا پیش از آنکه به درگیری بزرگ مسلمانان و ائتلاف ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی برسد، قضیه دگرگون شد. به عبارت دیگر: ما شاهد شکست در این هدف گذاری هستیم.
سران این ائتلاف خونین فهمید که نمی توان ماجرای خودساخته ییهودی وجعلی را محقّق کرد، بنابراین دفتر این ماجرا را به نوعی بستند.
فاز دوم؛ فاز آخرالزّمانی شیعی
در نظر داشته باشید که در سه نقطه(سوریه ،یمن وایران )، سه موضوع شاخص است:
اینان سابقه ی قوی مبارزه با یهود دارند؛
اینان ارتباط بسیار نزدیکی با موضوع آخرالزمان و مهدویت دارند؛
و بالاخره نقاطی اند که سابقه ی ویژه با تشیّع دارند.
نقاط اصلی جغرافیای سرزمین های اسلامی که ما در واقعه ظهور با آن درگیر هستیم، این سه ویژگی را دارند.
یهودیان، برای آنکه احساسات مردم را جریحه دار و تحریک کنند، به شخم زدن عراق با بحران سازی پرداختند، امّا حسب آنچه که خداوند متعال محقّق کرده بود، آنچه که در سوریه و عراق اتفاق افتاده بود منجر به آرمگدون نشد.
بدین ترتیب، فاز دوم اتفاق افتاد: ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی مستقیم وارد موضوع آخرالزمان شیعی شدند.
یعنی در فاز اوّل آنها با فرض آخرالزّمان جعلی بنی اسرائیلی وارد میدان شدند؛ بلکه بتوانند حکومت بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و حالا که موفق نشده اند، مستقیم وارد موضوع شده اند. یعنی آنان مستقیم وارد حوزه ای شدند که در ادبیات دینی و روایی ما برای واقعه ی ظهور به طور مستقیم بیان شده است.
یهودیان محلّ خیزش های آخرالزمانی را خوب می شناسند. در حالی که متأسّفانه در سرزمین های شیعی مراکز جدّی برای مطالعات آخرالزّمانی وجود ندارد و نگاه سنّتی به این ماجرا ره به دهی نمی برد و راهگشای تحلیل وقایع فعلی نمی تواند باشد. هر چه زمان گذشت، درگیری ها افزایشیافت و در طیّ آن، در میان مستضعفان میل به تجربه به آن واقعه ی شریف افزایشیافت. از آن طرف، هر چه زمان گذشت توجّه و اهتمام جهان غرب به مسلمانان افزایشیافت و مراجعه به آئین مسیحیت کاهش یافت؛ شماره ی معکوس شروع شد، به گونه ای که آنان احساس کردند و می کنند هر چه زمان بگذرد به واقعه ای نزدیک می شوند که شاید نتوانند هیچگاه کنترلش کنند.
لذا در همین ماجرا ما شاهد این هستیم که اینان تمام نقاط مهمّ استراتژیک را که در واقعه ی شریف ظهور نقش آفرین است هدف قرار داده اند: یمن، عراق، شامات و بعد ایران را. حجاز هم که سردمدار سلفی است و در واقعه ی ظهور هم نقش او منفی است.
یمن، چنانچه آقای نصیری نیز بیان کردند، هیچگاه به حوزه ی فرهنگی و تمدّنی غربی آلوده نشده. در حالی که باقی سرزمین ها آلوده شدند؛
این آلودگی در یمن ژرف نیست؛ ممکن است در سطح و ظاهر تغییراتی در آنها رخ داده است؛ امّا اینان به دلیل موقعیت خاصّی که در منطقه دارند، به نوعی توسط خداوند نگه داشته شده است. این منطقه نشان شده و دست نخورده است برای واقعه ی نهایی ظهور.
یهودیان با شناسایی این مناطق، اوّلاً تا توانستند مناطق درگیر در واقعه را بابمبارن سلفی ها شخم زدند. ثانیاً انرژی و پتانسیل مسلمانان و مستضعفان را با این درگیری ها تخلیه کردند. سوم آّنکه آنها امیددارند با بازدارندگی جلو واقعه شریف ظهور را بگیرند.
از نظر بنده وقایع رخ داده طیّ سه دهه اخیر در منطقه بدون نگاه به منابع روایی آخرالزمانی و توجه به موضوع ظهور منجی موعود(ع) قابل تحلیل کامل نیست و از نظر بنده آنچه در سوریه، عراق، ایران و ... اتفاق افتاده همه به همین موضوع بازمی گردد.
یمن و یمانی، نقش آفرینان ظهور کبرای امام زمان(عج)
اوّلین نقطه زنجیره وقایع قبل از ظهور، شام است. در روایات ما آمده است که شام در دوران قبل از ظهور مبتلای شورش های سیاسی اجتماعی بسیاری می گردد. چه بسا خود آنان (اشرار یهود) گمان کردند که با ایجاد شورش ها و درگیری ها می توانند زمینه های ظهور را از بین ببرند، امّا گرفتار مکر خداوند شده اند و شاید چنانچه خداوند کریم بخواهدخود این قضیه، منشأ واقعه نهایی شود.
در میان فتنه های شامات است که سفیانی خروج می کند. سفیانی بر منطقه ی شام مسلّط می شود؛ توسط یهود و غرب حمایت می شود و به سرعت به «قرقیسیا» می رسد و در آنجا با ترکیه و عراق درگیر می شود و پیروز می گردد. و در همان زمان، از «یمن»، «سیدیمانی» سر برمی آورد. اتفاقاً در روایات ما نیز آمده است که یمن نیز در زمان خروج یمانی، درگیر فتنه و ظلم است.
در همین زمان است در میان آنچه بر سر یمن می رود، سیّد یمانی برمی خیزد، کسی است که قصد اصلاحگری دارد و همگان را دعوت می کند که دست از جدال بردارند و بزرگترین ویژگی او این است که همگان را به سوی امام عصر(عج) دعوت می کند. از طریق همین یمانی است که یمن زیدی، به شیعهی اثنا عشری برمی گردد و امام زمان(عج) را منجی و ناجی خودش می شناسد. در واقع یمانی، اهل یمن را به حقیقت اسلام ناب محمّدی بازگشت می دهد.
سفیانی پس از خلاصی از قرقیسیا به سمت کوفه می رود و در این مسیر سعی در کشتار تمام شیعیان می کند. از طرف دیگر هم لشکری را به مدینه می فرستد به جست و جوی امام عصر(عج). بخواست خداوند و حسب روایات لشکر دوم اودر دل زمین فرو می رود و (واقعه خسف بیداء)پیش می آید.
در روایات ما وقوع سه واقعه همزمان با هم به تصویر در آمده است: برخاستن یمانی از یمن؛ سفیانی از شام و سیّد خراسانی از ایران.
یمانی پیروزی هایی را تجربه می کند و سرانجام حجاز را مهیّا می کند برای ورود امام (ع). در این شرایط جهان اسلام مبتلای این حوادث است که فهرست وار می خوانم. حاصل مطالعات روایی ما چنین می گوید:
- جنبشی مسلّحانه از جانب خراسان آغاز می شود که طلایه دار آن سید خراسانی است؛
- اصلاحگرانی از جانب یمن برمی خیزند که همان خروج همزمان یمانی با سید خراسانی است؛
- حرکت انقلابی در مصر صورت می پذیرد ازجانب مردی مغربی که بر آن مسلّط می شود؛
- گرایش وتلاش ترک ها برای غلبه بر کشورهای عربی؛
- طمع ورزی غربی ها در منطقه به امید اشغال کامل شام و فلسطین؛
- قیام های مردمی در کشورهای عربی و شورش های ضدّ حکومتی که باعث از هم گسیختگی اعراب می شود؛
- آشفتگی داخلی در مصر و کشته شدن امیر مصر به دست مصریان؛
- آشفتگی و آشکار شدن سه پرچم رقیب در شام؛
- هیجانات سیاسی داخل کشور ایران؛
- و بحران ها و نابه سامانی ها و آشفتگی ها در عراق.
به هر صورت، یمانی علی رقم ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی سرکوب نمی شود، بلکه در بستر خودش و زمینه های خودش، موقعیتی را فراهم می کند که یکی از شخصیت های مهم در واقعه ی شریف ظهور بیرون می آید و با حرکتی که به سوی حجاز می کند؛ برای دفاع از عراق و کوفه و مقابله با سفیانی تا آن نقطه پیش می آید. از سمت دیگر هم ایرانیان حرکتی به سمت کوفه می کنند. در روایات هم آمده است که ایرانیان و یمنیان به هم می پیوندند و سفیانی سخت ترین ضربه را از این دو در کوفه می خورد.
هدف نهایی در یورش به یمن درگیر کردن ایرا ن به جنگی فرساینده است:
سفیانی با تجربه شکست به سوریه برمی گردد تا در زمانی که دیر نیست طومارش را امام(ع) در هم بپیچند. در چنین موقعیتی است که لشکریان یمانی که به امام پیوسته اند، در زمره ی صالح ترین افرادی معرفی می شوند که مسلمانان را به سوی امام می خوانند. لذا در منابع روایی ما وقتی از یمنی ها سخن گفته می شود، پرچمشان هدایت یافته ترین پرچم معرفی می گردد.
تحلیل بنده این است که ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی وقتی که اینچنین وارد عمل شده اند که یمن را نابود کنند، می خواهند چنان احساسات شیعیان و ایرانیان را تحریک کنند که با وارد کردن ایرانیان در یک ماجرای سخت فرساینده، زمینه های واقعه اصلی را از بین ببرند. گمانم بر این است که درگیر شدن ایران در ماجراییمن همان چیزی است که عربستان می خواهد.
دیر نیست که خداوند متعال از روی لطف و کرم، امام و صاحب همه مستضعفان را برساند و با ظهور آن امام عزیز(ارواحنا له الفداء) این سرزمین فراخ زمینه ای بشود برای تأسیس دولت کریمهی آخرین وصیّ رسول اکرم، حضرت محمّد مصطفی(ص.)
این نشست همانند نشست های پیشین، با قرائت زیارت آل یس به پایان رسید. همچنین در میانه این نشست معرفی مجملی از کتاب دو جلدی "دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه شریف ظهور" توسط محمود مطهری نیا ارائه شد. این کتاب دو جلدی از آثار قلمی استاد شفیعی سروستانی است که توسط انتشارات موعود به چاپ رسیده است .
پایان پیام/
نظر شما