واقعیتِ ژست نقدپذیری شبه مدرن ها/وعده‌های روشنگری صرفا توهم بود

خبرگزاری شبستان: وعده های روشنگری تنها یک رویا و توهم بود و بشر حتی با خودبنیادگرایی نمی تواند سعادت دنیوی خود را رقم بزند چه برسد به سعادت اخروی.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، نشست «نقد و بررسی مجموعه کتاب های بازخوانی فرهنگ و اندیشه مدرن» اثر شهریار زرشناس پیش از ظهر امروز چهارشنبه، 23 اردیبهشت ماه در سرای اهل قلم بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب برگزار شد.

 

بر اساس این گزارش، مرتضی رفیعی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی و دبیر این نشست، زرشناس، مولف مجموعه کتاب های یاد شده را مخاطب قرار داد و از وی پرسید: عصر روشنگری که در کتاب های خود به آن اشاره کرده اید چه معنا و چه مفهومی است و چه ویژگی هایی دارد.

 

زرشناس پیش از پاسخ به سوال یاد شده اظهار کرد: ایده دفترهای بازخوانی اندیشه مدرن ایده ای است که سال ها پیش در ذهن من و سایر دوستان شکل گرفت، در این راستا مشاهده می شد مظاهر عالم قبلی، ادبیات مدرن، سبک زندگی و حتی اقتصاد مدرن در اقسام و اشکال و انحاء مختلف در کشور ما ظهور و حتی غلبه یافته و مراتبی از مدرنیته تحت عنوان شبه مدرن در جامعه ما ظهور یافته است.

 

باید غرب مدرن را شناخت

وی ادامه داد: البته این حقیقتی است که استیلای غرب مدرن در سراسر جهان هویت و استقلال کشورها را تهدید می کند و این خطر نیز کشور ما را تهدید می کند به همین منظور ضروری است غرب مدرن را بهتر بشناسیم، در این راستا باید دانست این مدرنیته چیست، چه ماهیتی دارد، ظهور آن چگونه اتفاق افتاد، مولفه های آن چیست، ویژگی های مثبت و منفی آن کدام است، چگونه باید با آن تعامل داشت، نسبت آن با دین چیست و اگر قرار است تعامل ناگزیر با آن داشته باشیم وجود یک خودآگاهی در این زمینه لازم است.

 

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ضرورت شناخت حوزه های مختلف مدرنیته و شئونات آن را مهم ارزیابی کرد و گفت: یکی از شئونات این حوزه آن است که اندیشه مدرن در بخش هایی اعم از روانشناسی، اقتصاد، ادبیات و ... خود را نشان می دهد؛ فکر نگارش مجموعه دفترهای باستانی فرهنگ و اندیشه مدرن بر همین اساس در ذهن من شکل گرفت که در این آثار بررسی و نقد مجموعه ای از شخصیت ها که آرای آنها در شکل گیری اندیشه مدرن و بسط آن نقش داشته است و حتی در این بحرانی که اکنون غرب در اثر همان آرا دچار آن شد هنوز وجود دارند، بررسی می شود.

 

وی با بیان اینکه بیش از دو سده است که در کشورهای مختلف آثار و اندیشه های مدرن غربی گسترش یافته است، عنوان کرد: من در نگارش مجموعه یاد شده 2 مبنا و ویژگی را در شناخت اندیشه مدرن مورد نظر قرار دادم که نخستین آن با تکیه بر ذکر اندیشه های اسلامی و آموزه های وحیانی و تعهد به آرمان های انقلاب اسلامی بود که در این رویکرد تلاش شد مرعوب غرب نشده و نقدی غیرمنصفانه در پیش گرفته نشود؛ ثانیا انتقادی نسبت به غرب مدرن باشد که در راستای آن از جاده انصاف خارج نشده و حقایق را نادیده نگیریم.

 

زرشناس رویکرد نگارش مجموعه دفترهای یاد شده را مستقل منتقدانه با سایر آثار و اندیشه های مدرن معرفی کرد و گفت: تمامی آثاری که در این مجموعه تدوین شده بر همین محور و منوال پیش رفته است.

 

اهمیت خاص عصر روشنگری برای غرب

مولف مجموعه کتاب های بازخوانی فرهنگ و اندیشه مدرن تصریح کرد: اگر به تاریخ غرب بنگریم خودِ مورخان مدرنیسم اهمیت ویژه ای برای دوره زمانی خاصی به نام روشنگری قایل هستند و در تمام روایت هایی که مورخان غرب از تاریخ ارایه می دهند، مشاهده می شود اهمیت خاصی برای این مقطع قایل اند به دلیل آنکه در این دوره زمانی مجموعه ای از تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی رخ داده که موجب تثبیت عالم غرب شده است.

 

این نویسنده در ادامه بیان کرد: در این مقطع انقلاب صنعتی، نظام های سکولار و نظام تربیتی غرب شکل گرفت و سیمای شهرها نیز تغییر کرد که اگر به مجموعه تاریخ تمدن ویل دورانت نگاهی بیندازیم یک جلد از این آثار به عصر روشنگری به صورت مستقیم اختصاص یافته و 2 جلد دیگر نیز مطالب بسیاری در همین زمینه مطرح کرده است.

 

فحاشی منورالفکران به دین!

زرشناس با بیان اینکه در همین دوران گروه اجتماعی ای که به نام روشنفکری می شناسیم، ظهور کرد و در دوران قاجار منورالفکر و در دوران پهلوی از آن به عنوان روشنفکری یاد می شد، افزود: برای شناخت اندیشه مدرن بهترین کار نقطه حرکت و آغاز آن است که باید در این راستا عصر روشنگری غرب را در نظر بگیریم؛ ویژگی های این دوران از منظر اندیشه دینی بدون تعارف عین تاریکی است و بیشترین تاکید بر انکار ولایت الهی و اصالت نفس بشر است. برجسته ترین متفکران این دوره تمام افتخار آنها این است که از دین فاصله گرفته و حتی برخی از آنها در آثار خود فحاشی صریح نسبت به انبیاء داشته اند.

 

این پژوهشگر فلسفه عصر روشنفکری را عصر تثبیت کفر خواند و ابراز کرد: البته به ما القا کرده اند که عصر روشنفکری نام اصلی این دوران است و به دلیل آنکه از دین رها شده ایم به روشنی رسیده ایم چرا که تا زمانی که دین وجود داشته باشد تاریکی ها نیز وجود دارند.

 

وی در ادامه تاریخ غرب را دارای مراحل و مقاطع مختلفی دانست و اذعان کرد: غرب مدرن یک دوره است که از رنسانس شروع می شود و یک عالم در غرب شمرده می شود اما اصطلاح دور و کور که مقابله یکدیگر هستند هر عالم تاریخی غرب را در تقسیم بندی متفاوتی قرار می دهد؛ در این میان عصر روشنگری یک کور از میان ادوار تاریخی غرب است نه یک دوره.

 

بنا بر این گزارش، در ادامه این نشست، رفیعی سوال دوم خود را از زرشناس اینچنین مطرح کرد که آیا واقعا عصر روشنفکری به بهشت زمینی منجر شد و چه تبعاتی این عصر بر سایر تمدن ها و فرهنگ های بشری داشت.

 

زرشناس در پاسخ به سوال دبیر این نشست اظهار کرد: نکته مهم آن است که اگر به آثار فیلسوفان کورروشنگر بنگریم وعده بهشت زمینی و خوشبختی ابدی در آن دیده می شود و آنها مطرح می کنند با تکیه بر عقل بشری می توان به جایی رسید که از رنج و فقر و حتی مرگ گریخت.

 

وعده های توخالی روشنفکری...

وی ادامه داد: از دوران نیچه به بعد و حتی زودتر کاملا مشاهده می کنیم خود متفکران مدرن فهمیده اند این مسایل تنها وعده های توخالی بوده و مقابل آن ایستاده اند، در واقع هر بحثی که نیچه می کند خبر از یک بدبینی می دهد که این اخبار ناشی از شکست آن آرای یاد شده است.

 

وی با تاکید بر اینکه روشنگری تزی بود که ضد خود را ایجاد کرد که البته بدون دفاع از آن این مطلب را بیان می کنم، گفت: روشنگری وعده رفاه، برابری، احساس شادمانی مستمر، نفی رنج و بیماری را می داد اما تجربه پرتلاطم سیاسی غرب نشان می دهد که این موارد تنها یک ادعای واهی بود و هیچ یک از آنها محقق نشد، همانطور که شاهدیم قرن بیستم با بزرگترین کشتار بشری یعنی جنگ جهانی اول شروع شد و این مسئله غرب را تکان داد که پس آن وعده های داده شده کجاست!؟

 

زرشناس تاکید کرد: آیا آمریکای امروز از فقر در امان است و برابری و احساس شادمانی مستمر در آن حاکم است، آیا به راستی وعده های عصر روشنگری محقق شد، این در حالی است که مشاهده می کنیم بالاترین بیماری های افسردگی در همین دوران وجود دارد و بیشترین بیمارهای بستری در بیمارستان متعلق به بیمارهای روانی است این مسایل نشان می دهد وعده های روشنگری تنها یک رویا و توهم بود و بشر حتی با خودبنیادگرایی نمی تواند سعادت دنیوی خود را رقم بزند چه برسد به سعادت اخروی.

 

این گزارش می افزاید: رفیعی در ادامه نشست با طرح این سوال از زرشناس ادبیات روشنفکری ایران چه مولفه و ویژگی هایی دارد و چرا در مجموعه آثار بازخوانی فرهنگ و اندیشه مدرن صادق چوبک مورد توجه قرار گرفته است، خواستار توضیحاتی از این نویسنده شد.

 

زرشناس در پاسخ به سوال یاد شده اظهار کرد: باید به پیشنیه ادبیات تاریخی خود بازگردیم و ببینید با ورود استعمار چه تغییراتی در ساحت ادبیات ما رخ داد.

 

این نویسنده افزود: اگر به زمانی که زبان ادبیات فارسی دارای آثار مکتوبی شد بنگریم، یعنی از قرن سوم هجری از نخستین شاعران پارسی گوی همچون رودکی تا چهره های برجسته تر و پس از آن همچون فردوسی و نظامی و عطاری و مولوی مشاهده می کنیم این ادبیات علیرغم تمام تفاوت ها همیشه ادبیات حکیمانه با مضامین معنوی و اخلاقی و عرفانی در دل خود دارد؛ حتی آنجا که جنبه های عاشقانه مانند داستان خسرو و شیرین و لیلی و مجنون مطرح می شود روایت های معنوی و بلندنظرانه از روایت این عشق ها مشخص می شود و در حقیقت یک نوع حکمت شاعرانه در آن است که تمامی این مضامین ادبی مبتنی بر اندیشه ولایی است.

 

به گفته عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، وقتی استعمار غرب مدرن به سراغ ما آمد و از اوایل قرن سیزدهم هجری به طور مشخص ما در معرض این هجمه قرار گرفتیم، یکی از اقدامات مهم آنان این بود که هسته ای از نیروهای انسانی متاثر از آرای مدرن را در کشور بپرورانند که مروج اندیشه های روشنگری بوده یا حضور در دولت و ادارات و دستگاه های دولتی داشته باشند و این مراکز را عملا پایگاهی برای خود قرار دهند.

 

وی در ادامه به نمونه های تاریخی از افرادی که تحت تاثیر آرای مدرن قرار گرفته و ادبیات فارسی را دگرگون کردند، اشاره کرد و گفت: میرزا صالح شیرازی (1240 و 1250 هجری قمری)، میرزا حسینقلی و ... از جمله افرادی بودند که در دولت قاجار حضور داشته و برخی از آنها سفیر و وزیر بودند و نسل پس از آنها نیز همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، جلال الدین میرزا، میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی تدریجا ادبیاتی ایجاد کردند که هم در فرم و صورت و هم در محتوا با آنچه در پیشینه ادبی ما وجود داشت، متفاوت بود؛ به طور مثال اگر پیشینه ادبی ما وجه حکیمانه و معنوی و دینی داشت به سمت ترویج اندیشه های مدرن و بستری بر اقسام مختلف سکولاریسم و سبک زندگی مدرن و دین زدایی، حمله به روحانیت شیعه، تمسخر شعائر دینی و ترویج ایدئولوژی های آمده از غرب حرکت کرد.

 

وی با بیان اینکه نخستین صورت های این ادبیات را در آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده می توان مشاهده کرد، گفت: حتی در برخی از سفرنامه ها در این دوران اندیشه های مدرن ورود پیدا کرد و بعدها به طور تدریجی به جریانی تبدیل شد که من آن را ادبیات شبهه مدرن می نامم که هم در شعر و هم داستان ظهور یافته است. بنابراین در این دوران جریان ادبی مدرن شکل گرفت که مروج ایده های مدرن بود و بعدها جمالزاده و صادق هدایت و پس از آن صادق چوبک ظهور پیدا کردند که ادامه دهنده این راه بودند.

 

قدمت 150 ساله شبه مدرن

زرشناس با اشاره به اینکه بیش از 150 سال است که ادبیات شبه مدرن در کشور ما قدمت دارد و وظیفه آن بسط و ترویج تجدد و شبه مدرنیته و اندیشه های سکولار و بسترسازی برای سیطره غرب زدگی در کشور بوده، گفت: درون مایه اصلی این ادبیات ایده های قلبی است نه دین در بسیاری از این آثار اخلاق ستیزی، گریز از معنویت و دین دیده می شود که یکی از چهره های مدرن آن صادق چوبک است.

 

وی تصریح کرد: با اینکه طرفداران ادبیات شبه مدرن ادعای انتقادپذیری می کنند اما به محض آنکه ذره ای از افرادی همچون چوبک و هدایت نقد کنیم با طوفانی از تعصب و خشم روبرو می شویم این در حالی است که تمجید از صادق هدایت به اندازه ای است که شاید تنها جمع آوری عنوان این تمجیدها تدوین کتابی 500 صفحه ای می طلبد و آنها می گویند نباید اسطوره سازی کرد.

 

زرشناس خاطرنشان کرد: یکی از چهره هایی که در وصف اندیشه های غرب موثر بوده اما کمتر از آن سخن به میان آمده است، صادق چوبک است که اگر او نماینده اصلی و تنها نماینده گرایش به ادبیات شبه مدرنیته نباشد یکی از آنهاست، به همین دلیل من به چهره هایی همچون صادق هدایت و جمالزاده نپرداختم چرا که سخن از آنها در آثار متعددی به چشم می خورد.

 

پایان پیام/

کد خبر 458176

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha