خبرگزاری شبستان: حضور رائول کاسترو و باراک اوباما در صفحه تلویزیون و اعلام تغییر در سیاست خارجی دو کشور نسبت به یکدیگر(در دی ماه 1393 ) ، نشانگر آغاز فصلی تاریخی در روابط کوبا و آمریکا و در کل سیاست خارجی ایالات متحده بود.این رخداد تاریخی که مانند بمبی در فضای رسانه ای جهان سر و صدا به پا کرد و شاید بتوان آن را یک نقطه عطف تاریخی در تاریخ پر نشیب و فراز قاره آمریکا دانست. همچنین باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در هفتمین نشست سران سازمان کشورهای آمریکایی(24 فروردین 1394 )در شهر پاناماسیتی، پایتخت پاناما، مرگ دکترین مونروئه را اعلام کرد.
وی گفت، دورانی که ایالات متحده در امور داخلی کشورهای نیمکره غربی دخالت می کرد، سپری شده است. این دخالت ها بر مبنای اصولی اعمال می شد که حدود دو قرن پیش، یکی از نخستین روسای جمهوری ایالات متحده به نام جیمز مونروئه بیان کرد.جیمز مونروئه در سال 1823 و نیم قرن بعد از تاسیس این کشور اعلام داشت که ایالات متحده از دخالت در امور قاره کهن - قاره اروپا - خود داری می کند و در مقابل اجازه نمی دهد اروپایی ها در امور قاره جدید - قاره آمریکا - مداخله کنند. بعدها این مواضع به نام دکترین مونروئه شهرت یافت.
اعلام مرگ دکترین جیمز مونروئه توسط اوباما، باعث شد بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران بار دیگر اعلام کنند عصر امپراطوری و هژمونی همه جانبه آمریکا در جهان و حیات خلوت خود پایان یافته است و این کشور دیگر نمی تواند تمام امور جهان را مطابق میل خود مدیریت کند.بعد از سخنرانی اوباما در پاناما و همچنین با توجه به سخنرانی وی در دانشگاه نظامی « وست پوینت» در سال 1393 ، مبنی بر اینکه آمریکا صورت تهدیدات مستقیم ، دست به حمله نظامی خواهد زد ، بار دیگر نشانه های آشکار افول هژمونی آمریکا پدیدار شد.
آغاز روابط دیپلماتیک آمریکا با کوبا به معنی آشتی همه جانبه دو کشور با یکدیگر نیست ،زیرا ساعاتی بعد از سخنرانی اوباما و کاسترو ، جنیفر ساکی(سخنگوی وزارت خارجه آمریکا) و اوباما اعلام کردند که آمریکا کماکان نگران وضعیت حقوق بشر در کوبا است و در این زمینه به هاوانا فشار وارد خواهد کرد[1].همچنین مانوئل کاسترو هم صریحا گفت همه تحریم ها ضد هاوانا باید لغو شوند[2] ، در غیر این صورت مشکلات با واشنگتن همچنان باقی می مانند. اما آنچه که بیش از کوبا اهمیت دارد ، تاثیر این کودتای دیپلماتیک در وزارت خارجه آمریکا و کاخ سفید بر روابط با جمهوری اسلامی ایران است.
با توجه برگزاری مذاکرات هسته ای برای نیل به یک توافق جامع در مورد پرونده اتمی جمهوری اسلامی ایران و حضور وزرای خارجه در این گفت و گوهای حساس ، بسیاری از کارشناسان روابط بین الملل در مورد احتمال تکرار الگوی کوبا در قبال ایران گمانه زنی های متعددی کردند. بسیاری از اندیشمندان و پژوهشکده های غربی هم بلافاصله با خوشبینی مفرط و ساده انگاری جهت دار؛ اعلام کردند کشور بعدی، ایران است و باید جان کری خود را برای سفر به تهران آماده کند.[3] اما باید این نکته مهم را یادآوری کرد که تفاوت های مهم و ماهوی در ساختار نظام های حاکم بر تهران و هاوانا وجود دارد و جمهوری اسلامی با محوریت اصول تشیع و ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی ، هرگز با ایدئولوژی کمونیستی حاکم بر هاوانا قرابت فکری ندارد و دقیقا به همین دلیل باید گفت، ایران ؛ کوبای بعدی نیست. همانطور که ستون نویس سایت معروف لوبلاگ می نویسد یکی از مهمترین پیچیدگی های حاکم بر روابط تهران و واشنگتن ، « ذات انقلاب اسلامی » است.[4]
اما چرا انقلاب اسلامی و خاصیت استکبار ستیزی و اسلام محوری آن ، باعث تفاوت میان کوبا و ایران می شود؟بعبارت دیگر ویژگی های انقلاب کمونیستی در کوبا و انقلاب اسلامی در ایران چیست که نتیجه آن تفاوتهای ماهوی در سیاست های دو کشور می شود؟
رویارویی جبهه اسلام ناب محمدی به رهبری جمهوری اسلامی ایران و استکبار جهانی به رهبری آمریکا، اکنون پس از گذر از مبانی فکری و عقیدتی در آغاز هزاره سوم وارد فاز عملیاتی و پیچ تاریخی خود شده است. آمریکا بعنوان دولت هژمون و ابر قدرت نظم بین المللی پسا جنگ جهانی ، سعی در گسترش نفوذ خود در همه مناطق چه به صورت مستقیم و چه به صورت نیابتی دارد.ایران بعوان دولتی برآمده از آرمان های انقلاب اسلامی ، تعریف دیگری از جبهه نبرد ارائه و نقش عوامل غیر مادی را در این رویارویی افزایش داده است.انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلابی محسوبمیشود که آشکارا شریعت و تعالیم اسلامی را بهعنوان قانون اساسی خود برگزیدهاست.
انقلاب اسلامی ایران که میتوان آن را به صورت گفتمان تجلییافته در نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف کرد، به لحاظ داشتن ویژگیهای خاص غیرمادی در قالب یک انقلاب فرهنگی، اصول و ارزشهایی متفاوت از هنجارها و مرسومات رایج که در نظم لیبرال تعین یافته، به نمایش گذارده است. انقلاب اسلامی و باورهای آن متاثر از فرهنگ غنی عاشورا است. عاشورا در واقع نماد رویارویی دو تفکر با قدرت مادی نابرابر است که جبهه ضعیفتر ( به لحاظ مادی ) با ایمان به باورها و ارزشهای دینی تعریفی دیگر از پیروزی ارائه می دهد و عقلانیت مادی را زیر سوال برده و به استقبال آن پیروزی می رود.
تکلیف گرایی به جای نتیجه گرایی ، جاری دیدن عاشورا در زمان و مکان و دوری از ذلت ، مبنای رفتار جمهوری اسلامی است.[5] ملت ایران دارای یک گنجینه پایان ناپذیر به نام عاشورا است که نه تنها کوبا بلکه همه تمدن های بشری از آن محرومند[6].همین عامل به ایران قدرت گفتمان سازی برای مقابله با آمریکا ( علی رغم تحریم ها و فشارها)را می دهد در حالی که کوبا از این ذخیره معنوی برای موجه جلوه دادن مبارزه با استکبار بی بهره است.همین عوامل غیر مادی ( حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم)است که باعث تقابل ایران و آمریکا می شود.ایران در صورت عدول از ارزشهای انقلابی و اسلامی و استحاله در نظام بین المللی لیبرال، مسلما ذخیره گفتمانی خود در جهان اسلام را از دست میدهد.آنچه که به جمهوری اسلامی قدرت نرم و گفتمان ساز می بخشد، مقاومت و مقابله علیه زورگویان جهانی است.انقلاب اسلامی ایران و گفتمان عدالتخواهانه و سلطهستیزانه آن، نظم لیبرال موجود را برنتابیده و در ابعاد فرانظری، ساختاری، هنجاری و نهادی، آن را به چالش کشیده است. بهگونهای که جمهوری اسلامی در گام اول در بعد تبیینی و تخریبی به واسازی نظم بینالمللی موجود میپردازد.
در بعد تبیینی، از طریق توصیف و تبیین سرشت ناعادلانه وضع موجود و نظام مستقر سعی میکند آن را غیرطبیعی ساخته و از آن مشروعیتزدایی کند. در گام بعدی، جمهوری اسلامی با توجه به اصول انقلاب اسلامی، درصدد پیادهسازی الگوی عملی در عرصه جهانی با توجه به ظرفیتهای خود و کشورهای خواهان تغییر وضع موجود است.[7] وضع و نظم بین المللی کنونی که توسط (آمریکا) پیگیری میشود، مبتنی بر هنجارهای لیبرال است. وجود تضاد و تقابل میان ارزشها، معیارها و منافع نظم مذکور با آنچه در گفتمان انقلاب اسلامی تجلی و نمود یافته است، موجب به چالش طلبیده شدن این نظم توسط انقلاب اسلامی گردیده است.زیرا هویت نظام جمهوری اسلامی با نظامهای غربی در تعارض است.
هویت نظام جمهوری اسلامی را می توان با این عناصر تبیین کرد:
- نفی نظام های وابسته به غرب؛
- ایجاد چالش برای نظام دو قطبی؛
- ایجاد خیزش جهانی مستضعفان علیه مستکبرین؛
- طرح سه عنصر معنویت، اخلاق و عدالت.[8]
عناصر هویت سازی که ذکر شد به هیچ وجه در کوبا و نظام کمونیستی وجود ندارد.آنها با کشورهای غربی رابطه دیپلماتیک و سیاسی دارند ، خود وابسته به یکی از قطبهای جنگ سرد بوده اند و قصد حمایت از مظلومان عالم را ندارند.ایستادگی رهبران ایران بر این اصول یکی از تفاوتهای مهم ایران و کوبا است.کوبای کمونیست به رهبری کاسترو اگرچه همواره مدعی مبارزه با امپریالیسم جهانی بوده است، اما در همان دوران مبارزه و حتی آغاز انقلاب به اذعان شواهد متقن تاریخی و کتاب خاطرات فیدل کاسترو ، کوبا خواهان روابط با آمریکا و میان دو کشور روابط پنهانی برقرار بوده بوده است. در واقع یکی از دلایل اصلی چرخش کوبا به سوی شوروی سابق ، عدم علاقه آمریکا به کوبای تحت حکومت کاسترو بوده است و نه لزوما شعارهای صریح و چپ گرای ضد آمریکایی رهبران انقلاب کوبا در حالی که در ایران ، شعار نه شرقی، نه غربی مهمترین شعار کشور بوده است و پایداری رهبران انقلاب اسلامی بر این شعار همواره مانع عادی سازی روابط با آمریکا بوده است[9]. عادی سازی روابط با کوبا ناشی از دستیابی به موقعیت دیپلماتیک یا حسن نیت واشنگتن نیست.
عادی سازی به خاطر فرصت های کسب سود از کوبا به نفع شرکت های بزرگ است و توسعه تجارت و همچنین براندازی نرم نظام کوباست.[10]عدم صداقت آمریکا در رابطه با ایران همواره مورد توجه جمهوری اسلامی قرار داشته است.[11] به همین دلیل است که میان ایران و کوبا تفاوت وجود دارد.[12] کوبا یکی از کشورهایی است که در اردوگاه ایدئولوژیک شرق و سوسیالیست قرار دارد و فاقد اندیشه متمایز و منحصر به فرد می باشد.اما انقلاب اسلامی چنانچه ذکر شد، دارای اندیشه مستقل و الهی است که با آن به بنیان گذاری یک سبک سیاسی در جهان معاصر همت گماشت و دست رد بر سینه دو ایدئولوژی (سوسیالیسم و لیبرالیسم) زد.
همچنین سوسیالیسم و کمونیسم حاکم بر هاوانا یک ایدئولوژی کاملا مادی و مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی است(دقیقا مانند لیبرال دموکراسی و اومانیسم حاکم بر جهان غرب)انقلاب اسلامی «قیام لله» بود و مدعای جهانشمولی آن فراتر از رهاوردهای انسانی است.چنانچه ذکر شد انقلاب اسلامی مدعای جهانشمولی و نابودی نظام های استکباری و طاغوتی دارد.حال آنکه کوبا به زیست مسالمت آمیز و رعایت حقوق مادی خود قانع است.[13] این تفاوت آنجا آشکارتر می شود که جمهوری اسلامی بنا به اصل حمایت از مظلوم و قاعده نفی سبیل هرگز اسرائیل را به رسمیت نشناخته است ، اما رائول کاسترو برای رژیم نامشروع غاصب قدس « حق حیات»قائل است.[14]از منظر مادی و اقتصادی هم تفاوتهای فراوانی بین ایران و کوبا وجود دارد:
- تاثیر فراوان تحریم ها بر کوبا از لحاظ اقتصادی و اجتماعی؛[15]
- منزوی بودن کوبا و عدم وجود عمق راهبردی در خاک کوبا؛[16]
- نقش نداشتن نظام هاوانا در تحولات جهانی و منطقه ای؛[17]
- نفوذ قابل توجه ایران در منطقه غرب آسیا و شمال خاورمیانه و آمریکای لاتین که هژمونی آمریکا را به چالش کشیده است؛[18]
- پیشرفتهای خیره کننده جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف؛[19]
- کوبا کشوری کم ریشه و مستعمره با تاریخی مختصر است ، حال آنکه ایران ، خود یکی از مهدهای تمدن بشری با هویت قدرتمند ایرانی و اسلامی است.[20]
نتیجه گیری:
روابط بین الملل ماهیتی پویا و چند جانبه دارد. لذا نمی توان شرایط یک کشور خاص را به شرایط کشور دیگری تعمیم داد. ایران و کوبا نیز از این قضیه مستثنا نیستند و این استدلال که ایران ، کوبای بعدی است، صحیح نیست. زیرا تفاوتهای ماهوی بین جمهوری اسلامی ایران و کوبای کمونیستی وجود دارد در یک نگاه کلان ، می توان گفت پرونده حقوق بشر ، انرژی هسته ای ، جریان آزاد انرژی و صلح اعراب و اسرائیل ، صرفا بهانه ای برای محاصره همه جانبه جمهوری اسلامی ایران است ، به این دلیل که از دید غرب ، ایران ، بازیگری سرکش و یاغی است که نظم بین المللی را به چالش کشیده است . پشتوانه تئوریک ایران بعنوان دولت انقلابی برای به چالش کشیدن هژمون جهانی ، اسلام ناب محمدی و ظلم ستیز است.ذخیره ای که کوبا و نظام کمونیستی از آن بی بهره هستند.
منابع:
- دهقانی فیروزآبادی ، سید جلال ؛ نوری ، وحید ، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصول گرایی ، دانشگاه امام صادق ، تهران : 1390 .
- دهقانی فیروز آبادی ، سید جلال و ذبیحی ، رضا ( 1391 ) ، " انقلاب اسلامی ایران و عدم مطلوبیت نظم بین المللی موجود " ، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی ، سال نهم ، شماره چهارم ، زمستان ، صص 90 – 71 .
- محمدی، منوچهر، 1384، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، فصلنامه تخصصی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره2، صفحات 51 تا 84.
[1] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930926001759
[2] http://www.prensa-latina.cu/index.php?option=com_content&task=view&idioma=1&id=3386981&Itemid=1
[4] http://www.lobelog.com/iran-is-no-cuba/
[5] فیروز آبادی و نوری ، 1390 : 108
[6] سرمقاله روزنامه جوان در تاریخ شنبه 13 دی ماه 1393
[7] فیروز آبادی و ذبیحی ؛ 1391
[8] محمدی:1384
[9] http://english.alarabiya.net/en/views/news/world/2014/12/18/Iran-unlikely-to-be-another-Cuba-for-Obama.html
[10] http://www.informationclearinghouse.info/article40519.htm
[12] http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2014/12/18/what-iranians-are-saying-about-the-u-s-cuba-deal/
[13] سرمقاله روزنامه جوان در تاریخ شنبه 13 دی ماه 1393
[14] http://www.elmundo.es/america/2010/09/22/cuba/1285188678.html
[16] سرمقاله روزنامه جوان در تاریخ شنبه 13 دی ماه 1393
[18] http://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/israel-a-strategic-asset-for-the-united-states.
[19] سرمقاله روزنامه جوان در تاریخ شنبه 13 دی ماه 1393
نظر شما