خبرگزاری شبستان-کرمان
تاریخ پر فراز و نشیب اما سراسر افتخار آمیز شیعه آکنده از مجاهدت های مردان و زنانی است که برای صیانت از این مکتب حیات بخش از همه هستی خود گذشتند تا روز به روز بر عزت و بالندگی آن افزوده شود؛ مجاهدانی که تلاش های مخلصانه آنان نباید هیچگاه به فراموشی سپرده شود بلکه باید همچون چراغی فرا روی همه نسل ها تا همیشه دوران باشد که راه گم نشود.
19 فروردین ماه در تقویم جمهوری اسلامی به سالروز شهادت شهید سیدمحمدباقر صدر و خواهرش آمنه بنت الهدی صدر، مزین است؛ دو بزرگوار از سلسله جلیله سادات که صدام ملعون، مبارزات آنان را تاب نیاورد وسه روز پس از دستگیری ایشان در 16 فروردین 59، آنان را به طرز فجیعی به شهادت رساند؛ این مناسبت باعث شد تا یادی از این دو مجاهد نستوه داشته باشیم.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی فرصتی برای سید باقر صدر و خواهرش بنتالهدی پیش آمد تا موجهای انقلاب اسلامی را در عراق نیز گسترش دهند.
اسلام، غریب است و دلسوز کم دارد
در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام، حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش تا خیابان اصلی خانهشان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفتانگیزی ایراد کرد. سپس، رو به برادر کرد و گفت:
«من بر نمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) که برادرش حسین (علیه السلام) را همراهی کرد، همراه تو باشم.»پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد:«شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
به دنبال آن، به حرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی داشت.
سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیتالله صدر، دستگیر کرد و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان میگفت:«اسلام غریب است و دلسوز کم دارد.»
من قضیه حسین(علیه السلام)را تکرار نمی کنم که زینب بماند
و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت. برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام، از آیتالله صدر خواسته بود تنها چند کلمه بر ضد خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد که آیتالله صدر نپذیرفت و صدام، او و بنتالهدی صدر، را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به قتل رساند.
پیکر وی در قبرستان وادیالسلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد. پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:«من قضیه حسین را تکرار نمیکنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آلامیه را رسوا کرد».
شهید صدر، شهید خامس
سید محمدباقر صدر از خاندان صدر در ۱۰ اسفند ۱۳۱۳ (برابر ۲۵ ذیالقعده ۱۳۵۳) در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش سید حیدر صدرعاملی و مادرش دختر شیخ عبدالحسین آلیاسین بود. در ۱۴ سالگی پدرش را از دست داد و زیر نظر مادر و برادرش سید اسماعیل صدر قرار گرفت.
تاسیس حزب الدعوه در سال ۱۳۷۷ هجری قمری، همکاری با جماعة العلماء در نجف و انتشار مجله الاضواء در سال ۱۹۶۱ میلادی از جمله فعالیت های این شهید والامقام به شمار می رود.
پس از درگذشت محسن حکیم به دنبال یک نبرد طولانی با حزب بعث عراق به تدریج صدر به عنوان یک رهبر شناخته شده مورد توجه مردم قرار گرفت. او به علت مبارزاتش با حکومت بعثی عراق بارها توسط حکومت عراق دستگیر و زندانی شد. در آخرین مرحله وی را در خانه خود زندانی کردند و از رفتوآمد مردم به خانه او به طور جدی جلوگیری نمودند.
سرانجام در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۵۹ (۱۹ جمادیالاول ۱۴۰۰) او را دستگیر کردند و به بغداد بردند و در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰) صدام ملعون، وی و خواهرش بنتالهدی صدر را کشت.
آیتالله صدر بنیانگذار یک مکتب فکری و نهضت علمی بزرگ در عصر خویش بود. تلاقی اندیشههای گوناگون و بهویژه خودنمایی دیدگاههای مارکسیستی در عراق، او را به تدوین و تبلیغ نظرات اسلامی در تقابل با این دیدگاهها سوق داد. از رهگذر این مجاهدت علمی بود که آثار ارزشمندی چون «فلسفتنا» و «اقتصادنا» تالیف شد و در میان آثار مورد توجه علما و دانشجویان به سرعت جایگاه رفیعی یافت.
شهید صدر همچنین یک درس تفسیر اجتماعی قرآن هم آغاز کرده بود که پس از چند جلسه، با فشار رژیم بعث به تعطیلی کشیده شد. نوآوریهای فقهی این عالم بزرگ هم در کتبی مانند «الفتاوی الواضحه» منعکس شده است. همزمان با این فعالیتهای علمی، سید محمدباقر صدر مبارزات سیاسی خود را نیز دنبال میکرد.
تأئید و پشتیبانی انقلاب اسلامی ایران با هدف تهییج ملت عراق
با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صدر بر مبارزات خود افزود. اما موضوعی که رژیم بعث را بیش از پیش برانگیخت آن بود که هدف آیتالله مححمدباقر صدر از تایید و پشتیبانی انقلاب اسلامی ایران، در اصل برانگیختن و تهییج ملت عراق علیه رژیم ظالم حاکم در این کشور بود.
بهویژه آنکه در همان موقع شهید صدر در فتوایی به طور علنی عضویت در حزب بعث را تحریم کرد. به دلیل همین مبارزات بود که در 17 رجب 1399 هجری قمری، عمال رژیم بعث به بیت شریف معظم له ریختند و او را دستگیر کردند. با اینکه سیل عظیم اعتراضها و راهپیماییها –از جمله راهپیمایی زنان در نجف اشرف به رهبری بنتالهدی خواهر شهید- فشارهای زیادی بر این رژیم سفاک آورد اما از جور آنها چیزی نکاست.
درهای بهشت برای استقبال از کاروانهای شهدا باز شده است
با اینکه این مرجع تقلید شیعه از زندان آزاد شد اما در محاصره دائمی قرار گرفت. در همین هنگام بود که آیتالله صدر فتوای جهاد علیه رژیم حاکم را صادر کرد و جوانان عراقی را به تکاپو انداخت.
ایشان در یکی از بیانیههای خود نوشت: من به شما فرزندانم اعلام میکنم که تصمیم به شهادت گرفتم. و شاید این پیام، آخرین پیامی باشد که از من میشنوید. زیرا که درهای بهشت برای استقبال از کاروانهای شهدا باز شده است تا اینکه خداوند پیروزی را برای شما ثبت کند.:... امتی به حرکت و جنبش نمیافتد مگر آنکه خون خود را نبخشیم... و امت در حال حاضر به خون من نیاز دارد)
با وجود اقدامات انقلابی آیتالله صدر، نیروهای صدام او را از خانه به زندان منتقل کردند. او در واپسین تلفن خود این گونه وضعیت را توصیف میکندمن در گوشه خانه قرار داده شدم و نمیتوانم کسی را ببینم یا کسی مرا ببیند.» در زندان این عالم غریب شیعه را با شکنجههای فراوان آزار دادند و محاسنش را آتش زدند و پیکرش را شلاق زدند. به این ترتیب بود که زیر این شکنجههای وحشیانه، او و خواهرش که همزمان بازداشت شده بود به فیض عظیم شهادت رسیدند.
زینب وار پا به پای برادر
آمنه بنتالهدی صدر یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود. بنتالهدی در اسفندماه سال ۱۳۱۶ (۱۳۵۶ قمری) در شهر کاظمین به دنیا آمد.
وی در یازده سالگی به همراه دو برادر خود، سید اسماعیل و سید محمدباقر صدر جهت کسب علم به نجف هجرت کرد و تحصیلات خود را در زمینهٔ فقه، علم حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره نزد برادرش محمدباقر دنبال کرد. و به درجه اجتهاد رسید.
بنتالهدی کار خود را در دو محور فرهنگی و فکری به پیش میبرد؛ در بخش نخست، پرورش دختران از طریق برپایی کلاسهای درسی و همایشها و پیگیری انجام عبادات از سوی دختران تازه به سن تکلیف رسیده و منتشر کردن حجاب در میان آنان اقدام کرد؛ همچنین وی بر مدارس الزهرا در شهر کاظمین و نجف نظارت داشت.
در بخش فکری هم این سیدهٔ دستاوردهای فراوانی در عرصهٔ زنان ارائه کرده بود و از جمله این دستاوردها میتوان داستان های: ای کاش میدانستم؛دو زن و یک مرد؛ دیداری در بیمارستان؛ به دنبال حقیقت؛ خاطراتی در تپههای مکه اشاره کرد.وی فعالیت سیاسی را از ۱۳۳۶ آغاز کرد، اما جهاد علمی، تربیتی و تبلیغی وی به صورتهای گوناگونی بودهاست: در ۱۳۴۴ قمری با نام مستعار «ا. ح» به نوشتن مطالب دینی پرداخت. بنتالهدی با سلاح علم و قلم برای راهبری زنان عراق و آشنایی آنان با اسلام تلاش جدیدی آغاز کرد و پرچمدار آموزش اسلامی بانوان در عراق شد.
مشارکت در پایه گذاری مدارس دخترانه الزهراء در شهرهای عراق
مقالههای او در نشریه الاضواء که گروهی از علمای نجف آن را منتشر میکردند، گوشهای دیگری از کارهای علمی او را نشان میدهد. وی از پایهگذاران مدارس دخترانه الزهرادر بغداد، نجف، کاظمین، بصره، دیوانیه و حله بود.
وی خود سرپرستی مدرسههای نجف و کاظمین را بر دوش داشت که روزهای هفته میان این دو شهر در آمد و شد بود. هدف او از پیریزی این مدرسهها، تربیت دختران مسلمان در دو مرحله دبستان و بالاتر به شیوه اسلامی بود که در مدرسههای دولتی عراق چنین چیزی دیده نمیشد. در این مدرسهها افزون بر درسهای رسمی، دروس اعتقادی هم تدریس میشد تا دختران را با تربیت اسلامی آشنا سازند. از دبیران علمی که از دید اعتقادی هم برخودار بودند، استفاده میشد و آنها آموزشهای مورد نیاز برای پیشرفت سطح علمی و اعتقادی را میگذراندند.
سطح علمی مدرسهها به اندازهای بالا بود که مردم دلباخته ورود دختران شان به این مدرسهها بودند، ولی حکومت بعثی عراق در ۱۳۵۰ قمری همه مدرسهها را دولتی کرد و بر پایه بخشنامهای این آموزشگاهها از بنتالهدی گرفته شد.
بنتالهدی پس از این تاریخ، بیشتر به نوشتن کتاب و داستان پرداخت. درسدادن نمونهای از کوششهای او بود. بنتالهدی سه روز در مدرسههای بغداد و کاظمین و سه روز هم در مدرسههای نجف درس میداد. در مسیر علمی، دشواریهای فراوانی بر سر راه وی قرار داشت؛بیشتر کتابهای حوزوی برای تدریس نگاشته نشده بودند و باید سادهسازی میشدند.چاپ کتابها نازیبا و ناخوانا بود. کتابها واژههای سختی را در بر میگرفت و برای توده نامفهوم بود. وی با کمک دو برادرش این کارهای سخت را انجام میداد و جلسههای درس برای بانوان برگزار میکرد.
پیروی از روش امام سجادعلیه السلام در راستای گسترش اسلام
در فضای سرکوب حاکم بر عراق در زمان بعثی ها و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، با پیروی از روش امام سجادعلیه السلام، در راستای گسترش دین اسلام از روش غیر مستقیم استفاده میکرد و کتابهای فراوانی به سبک جدید مینوشت.
نخستین زن شیعه که وارد فضای داستان نویسی برای دختران شد
نخستین زن شیعه مسلمان بود که وارد فضای داستاننویسی برای دختران جوان و نوجوان شد. داستانهای وی ریشه در واقعیتهای جامعه داشت و از قرآن و سنت به شیوهای روان و شیوا یاری میگرفت تا شمار بسیاری بتوانند از آنها استفاده کنند.
کتابهایش در دوران حکومت بعثیها و صدام حسین، حاکم خونریز عراق، در شمار کتابهای ممنوعه بودند، اما مردم با شیفتگی آنها را میخواندند و هنگامی که نیروهای امنیتی صدام به خانهها یورش میبردند، آنها را در باغچه، زیرخاک یا جای دیگر پنهان میکردند.
در روزهای حج بهعنوان سرپرست کاروان از بغداد یا کاظمین نزدیک به ۲۰۰ بانوی عراقی را برای این سفر روحانی همراهی میکرد تا فرهنگ بیداری اسلامی را در میان زنان بگستراند و چون آشنایی خوبی با فتوای مراجع دینی داشت، نیاز فقهی هرکس را براساس مرجع خویش پاسخ میگفت.
بنت الهدی با کمک از ابزارهای ادبی همچون شعر و داستان تلاش می کرد تا زنان را به هویت و جایگاه دینی خود واقف کند و از نهاد «خانواده» به عنوان یک «مطلوب دینی» دفاع نماید.
او در مقاله نظر زن در ازدواج به ظلم و ستم هایی که به زنان از ناحیه بدرفتاری مردان تحمیل میشود و این بدرفتاریها و ستمها به اسلام نسبت داده میشود؛ اشاره می کند. وی اعتقاد دارد که این رفتارها و تضییع حقوق زنان با «روح اسلام و تعالیم حکیمانه آن» بیگانه است.
بنتالهدی از رفتار استبدادی برخی مردان که قصد دارند سرنوشت دختران و زنان خود را بدون مشورت با آنان و طبق امیال خود رقم بزنند، به شدت انتقاد می کند.
او به زنان یادآوری میکند که اسلام برای نابودی ظلم و مجازات ظالمین آمده و نه برای ایجاد یک نسل تحت ستم. بنتالهدی اعتقاد دارد اسلام بر خلاف سایر اقوام و ملت های شرق و غرب که جایگاه تحقیرآمیزی برای زنان در نظر میگرفتند، مردان را در کنار زنان قرار داده و حقوق اجتماعی آنها را در نظر گرفته است.
تأکید بر حفظ هویت دینی در برابر هجوم فرهنگ استعماری
بنتالهدی صدر همچنین در مقاله زن و فرهنگ با اشاره به «هجوم فرهنگ بیگانه به کشورهای اسلامی»، از محسنات مادی تمدن غرب سخن گفته و در عین حال بر ضرورت حفظ هویت دینی در برابر هجوم این فرهنگ استعماری تأکید کرده است. وی در داستانهایی که نوشته است، به برخی عادات غلط میان زنان اشاره کرده و با زبان هنر درصدد اصلاح آنها برآمده است.
به عنوان نمونه در داستان ملاقات با عروس به برخی عادات و رسوم بیهوده و پرهزینه در مراسم عروسی اشاره میکند که تنها به اتلاف وقت و صرف هزینههای گزاف منجر شدهاند. یا در داستان «انتخاب همسر» بنتالهدی به جوانان توصیه میکند که در ازدواج به دنبال شریک زندگی باشند و نه شریک تجاری، و از نگاه مادی به مسأله ازدواج بپرهیزند.
نکوهش خودباختگی در برابر فرهنگ غرب
در دو داستان فضیلت پیروز است و دو زن و یک مرد، خودباختگی فکری و اخلاقی جوانان و زنان را در برابر فرهنگ غرب نکوهش کرده است.
صدر در آثار داستانی خود نگاهی هم به مشکلات جهان اسلام دارد. او داستان «آخرین هدیه» را درباره زنی نوشته که همسرش در جنگ کرامه علیه صهیونیستها به شهادت میرسد. وی در این داستان، کاراکتری تأثیرگذار و پویا از شخصیت یک زن مسلمان ارائه کرده است.
«دیدار در بیمارستان» آخرین اثر داستانی بنتالهدی صدر است که مدتی پیش از شهادتش نوشته است و در آن به رابطه پزشکی با ایمان مذهبی پرداخته و از جدالهای فکری میان مؤمنان و تجربهگرایان و شکاکان سخن به میان آورده است.
از بنتالهدی نوشتههای فراوانی به یادگار ماندهاست که برخی از آنها به فارسی هم برگردان شدهاست. مهمترین آنها به این شرح است: در جستجوی حقیقت؛ خانه گمشده؛ دیدار در بیمارستان؛ دو زن و یک مرد؛ شخصیت زن مسلمان؛فضیلت پیروز است؛ سختی و فراخوانی؛ بر بلندیهای مکه: خاطرات و مقالات زن در کنار پیامبر؛ ای کاش میدانستم.
عبرت های نهم آوریل
روز نهم آوریل سال 1980 میلادی (1400هـ) در حدود ساعت نه وده شب، برق شهر نجف به یکباره قطع شد، ودر دل آن تاریکی گروهی از نیروهای امنیتی صدام به منزل مرحوم سید محمد صادق صدر یکی از نزدیکان سید محمد باقر صدر هجوم آورده واز وی خواستند تا با ایشان به ساختمان استانداری بیاید.
مدیر سازمان امنیت نجف که در آنجا انتظار سید محمد صادق را می کشید به وی گفت: این جنازه صدر وخواهرش است. آنها را اعدام کردیم.. و سپس از سید محمد صادق خواست تا به همراه ایشان پیکرها را دفن کنند. مدیر امنیت نجف از افرادش خواست تا تابوت را باز کنند، اینگونه بود که سید محمد صادق پیکر غرق به خون شهید صدر را به چشم دید که آثار شکنجه بر صورتش هویدا بود.
پیکر شهیده بنت الهدی نیز وضعی بهتر از برادر نداشت. در نهایت پیکر این دو شهید بزرگوار مخفیانه در وادی السلام نجف دفن شد...
شهید صدر پیش از شهادت، مدت ده ماه را در خانه تحت محاصره بود، تا اینکه در نوزدهم جمادی الاولی سال 1400 مصادف با پنجم آوریل به همراه خواهرش بنت الهدی دستگیر وسه روز بعد به طرز فجیعی به شهادت رسید.
گفته می شود که صدام خود این خواهر و برادر بزرگوار را به شهادت رسانده است، وپس از شرکت در شکنجه ایشان تیر خلاص را به ایشان زده است.
سه منبع این جنایت را روایت کرده وبر کیفیت شکنجه واعدام این دو بزرگوار صحه گذاشته اند. یکی از این منابع که کتاب "سنوات المحنة و ایام الحصار" به قلم شیخ محمد رضا النعمانی است به نقل از یکی از افراد دستگاه امنیتی که گفته می شود در اتاق اعدام حضور داشته، اینگونه نقل می کند: "سید صدر را به اداره امنیت آوردند واو را بستند،سپس صدام خودش آمد وبا لهجه عراقی گفت :آهای محمد باقر می خواهی حکومت درست کنی؟" وسپس با یک باتوم پلاستیکی شروع به زدن کرد وبا تمام توان به سر وصورت سید می زد.
این منبع اضافه می کند: " درگیری لفظی شدیدی میان سید وصدام رخ داد به گونه ای که صدام بسیار عصبانی شد وبه افرادش دستور داد تا سید را به شدیدترین وجه شکنجه کنند. سپس دستور داد تا سیده بنت الهدی را بیاورند که گویا در اتاق دیگری شکنجه شده بود.
وقتی سینه های بنت الهدی را در برابر چشمان برادر بریدند
بنت الهدی را آوردند در حالی که نیمه جان بود و او را به زمین می کشیدند. وقتی سید، حال خواهر را دید به صدام گفت: اگر مردی دست مرا باز کن. صدام تازیانه ای در دست گرفت وبه زدن بر پیکر بی جان بنت الهدی مشغول شد وبه نقل از این منبع سپس دستور داد تا سینه های آن خانم بزرگوار را جلو دیدگان برادر بریدند.
سید بزرگوار رو به صدام کرد وگفت: اگر مردی خواهرم را رها کن وبا من رو در رو شو، اما تو ترسویی وفقط در میان محافظانت شجاع می شوی". صدام از این سخنان سخت خشمگین شد، لذا بی درنگ هفت تیرش را درآورد وتیر آخر را به سید وخواهرش زد، ومانند دیوانگان درحالی که فحش وناسزا می گفت از اتاق خارج شد...
روزها گذشت تا اینکه 23 سال بعد در همان روز یعنی نهم آوریل 2003 مجسمه صدام در آن تصویر معروف وتاریخی در میدان فردوس بغداد از اوج به زمین افکنده شد...
گفتنی است، زندگی و افکار شهید صدر، ترجمه حسن طارمی، و "بنتالهدی در آیینه خاطرات" منتشر نشده خانواده شهید صدر، ترجمه: عبدالکریم زنجانی، «آمنه صدر»، زن محجبه ای که یک جنبش شد؛ جهت مطالعه بیشتر در این زمینه پیشنهاد می شود.
پایان پیام/
نظر شما