به گزارش خبرگزاری شبستان ،کتاب از هشت فصل تشکیل شده است که عناوین فصلهای آن عبارتند از «از قبرس تا ترکیه»، «آناتولی، کریمه و گرجستان»، «ایران اردوی سلطنتی، دربار شاه طهماسب و دیدارممبره با شاه»، «اردوی سلطنتی، به سوی مراغه، عزیمت از تبریز»، «تبریز، آداب و رسوم ایرانیها و وقایع جاری»، «اطلاعات بیشتر در مورد دربار، زندگی در تبریز و وقایع جاری»، «شکست ماموریت، سفر به هرمز» و «نگاهی گذرا به شهر تبریز، به سوی هند توصیف هرمز، هند، سفر به پرتغال».
در مقدمه مترجم فارسی کتاب با اشاره به اطلاعات مفید سفرنامهها آمده است: «در دوره صفویه روابط ایران و اروپا گسترش یافت و تعداد زیادی اروپایی در کسوت سفیر، قاصد، بازرگان و ماجراجو وارد ایران شدند، تعدادی از آنها سفرنامههایی از خود به جا گذاشتند که اطلاعات قابل توجهی در مورد این دوره در اختیار ما قرار میدهند. یکی از این سفرنامهها متعلق به میکله ممبره است که آن را میتوان یکی از منابع ارزشمند دوره شاه طهماسب دانست.»
پرفسور آ.اچ. مورتن، مترجم نسخه انگلیسی این سفرنامه در مقدمه عالمانهای که بر ترجمه انگلیسی آن نوشته است، توضیحات کاملی در مورد هویت ممبره ارائه میدهد و دلایل اعزام او به ایران، محتوای سفرنامه، نقاط ضعف و قوت گزارشهای آن و بسیاری از مسائل مربوطه را به خوبی تجزیه و تحلیل کرده است.
مورتون در بخشی از مقدمه خود مینویسد: «شرح مأموریت میکله ممبره ونیزی به دربار شاه طهماسب اول، یکی از آموزندهترین و خاصترین گزارشها در میان معدود نوشتههای اروپائیان قرن شانزدهم/ دهم در مورد ایران است. نویسنده آن، فرصتهایی استثنایی برای دیدن درباره صفوی داشت و ماجراها و مشاهدات خود را در قالب یک روایت کوتاه اما جاندار ثبت کرده است. هدف از این ترجمه این است که اثر ممبره را در دسترس خوانندگان بیشتری بگذارد.»
در فصل نخست با عنوان «از قبرس تا ترکیه» ممبره با اشاره به خرید حنا در طی مسیر سفر به آناتولی نوشته است: «برای حدود 10 روز در شهر اسکیو ماندم. در آن زمان با جدیت زیاد روابط دوستانهای با بازرگانان مسیحی برقرار کردم که از بخشی از آناتولی میآمدند که جزء شهری موسوم به وارالا بود. چون در بیشتر مواقع، بازرگانان فوق الذکر را به خرج خودم به مهمانسرا میبردم آنها مایل بودند مرا همراهی کنند. از این رو 14 کیسه حنا خریدیم. حناها از غنایم عثمانیها بودند که به کندی آورده شده بودند. بنابراین، اهالی کندی آن حناها را برای فروش به اسکیو میفرستادند از این رو یک قایق پیدا کردیم و حناها را بار زدیم و همراه با دیگر بازرگانان ترک به سرزمین آناتولی در مکانی به نام چشمه آمدیم»
توصیف شهر طرابوزان در قلمرو عثمانی در فصل دوم «آناتولی، کریمه و گرجستان»مورد توجه نویسنده قرار میگیرد وی در شرح این شهر مینویسد: «نیمی از خانههای شهر از چوب، نیمی از گل و بخشی هم از سنگ ساخته شدهاند. شهر کوچک است و در شمال آن یک دژ سنگی نسبتا ویران وجود دارد. پادشاه آن منطقه، شاه لهراسب نام دارد. به گفته ملازمانش او پنجهزار سواره نظام دارد که ازناور نامیده میشوند مردمی که در این شهر زندگی میکنند نیمی ارمنی، نیمی دیگر ایبری هستند. آنها نمک دارند بجز نمکی که از قلمرو صوفی میآیند.»
فصل سوم «ایران، اردوی سلطنتی، دربار شاه طهماسب دیدار ممبره با شاه» به تسلیم نامهای که در جلد چرمی کتاب مخفی شده بود، میپردازد. درباره این نامه در بخشی از کتاب میخوانیم: «من فورا کتابی که نامه داخل آن بود و مانند یک مقوا شده بود را به او نشان دادم و گفتم نامه آنجاست. برادرش بهراممیرزا از قراخلیفه خواست تا نامه را به او [شاه طهماسب] بدهد و پرسید نامه در کدام قسمت است زیرا هر دو جلد کتاب از یک نوع بودند. از این رو من به او نشان دادم قراخلیفه یک چاقوی کوچک بیرون آورد و چرم بیرونی و مقوا را برید و نامه را دید که با چسب به خوبی چسبانده شده...»
در فصل چهارم «اردوی سلطنتی، به سوی مراغه، عزیمت از تبریز» ممبره به شرح سفر شاه از مرند به سمت مراغه میپردازد و در حین این سفر به تشریح قراول و ارتشی که شاه را همراهی میکند با جزئیات بسیار پرداخته است. فهرست توصیفی که نویسنده از همراهان شاه ارائه میدهد به وصف همراهان وی از بهراممیرزا که مردی تجملاتی و خوشگذران است تا القاص میرزا، رجب بهرام و خواهر شاه اشاره میشود.
نویسنده در بخشی از سفر که نویسنده همراه با کاروان شاه طهماسب، قراولان و خانوادهاش است درباره سختیهای این سفر مینویسد: «به همراه خانواده شاه با شترها رفتم. بچههای کوچک، سوار شترها شدند من نمیدانم که آنها با وجود چنین سرمایی چگونه مانند اجساد مومیایی شده خشک نشدند. ما از یک رودخانه عبور کردیم. من آنجا خدمتکارانی را دیدم که لباسها را درآورند و وارد رودخانه شدند تا به شترهای بار شده، برای گذر از رودخانه کمک کنند.»
فصل پنجم «تبریز، آداب و رسوم ایرانیها و وقایع جاری» ممبره به جریان تبعید مادر شاه طهماسب و دلیل آن در بخشی از کتاب اشاره کرده و آورده است: «شاه طهماسب در آن روزها مادرش را که تاجلو بیگم نام داشت، تبعید کرده بود. شاه او را در شیراز زندانی کرد، زیرا آنگونه که من شنیدم به شاه گفته شده بود که مادرش میخواست او را مسموم کند و برادرش بهرام را شاه کند. شاه از آن کار باخبر شد و هرچه تاجلو بیگم داشت را از او گرفت که گنجینه بزرگی بود. شاه او را تنها با سه کلفت فرستاد و به او سالی سیصد دوکات در سال داده است تا با آن زندگی کند.»
نویسنده سفرنامه در فصل ششم کتاب با عنوان «اطلاعات بیشتر در مورد دربار، زندگی در تبریز و وقایع جاری» به ارائه جزئیاتی درباره آداب و روسوم جشن ازدواج در تبریز پرداخته است که درباره قسمتی از این مراسم میخوانیم: «خلیفه با یک چوب دستی محکم شروع میکند از اول تا آخر یک ضربه بسیار محکم به پشت تمام کسانی میزند که به عشق شاه به وسط اتاق میآیند و بر روی زمین دراز میکشند. سپس خلیفه سر و پاهای کسی را که به او ضربه زده است را میبوسد. بعدا آن مرد بلند میشود و ترکه را میبوسد همه آنها چنین میکنند. چون من آنجا نشسته بودم نوبت به من رسید و آن شرور که یک شلوار پوشیده بود به من یک ضربه زد که هنوز درد دارد.»
فصل هفتم «شکست ماموریت، سفر به هرمز» ممبره از نزدیک شدن به پایان ماموریتش سخن میگوید، ماموریتی که به نظر میرسد در آن سفیر ونیزی توانسته توجه شاه را برای هدف موردنظرش جلب کند اما خبرهایی که جاسوسان از دربار عثمانی به دربار صفوی میدهند حاکی از توافق دربار عثمانی و ونیز است. اینجاست که سفر وی به ایران بدون گرفتن نتیجهای به پایان میرسد.
سفرنامهنویس در فصل هشتم «نگاهی گذرا به شهر تبریز، به سوی هند توصیف هرمز، هند، سفر به پرتغال» به سراغ برخی مشاغل در میدان شهر تبریز میرود و مینویسد: «تعداد زیادی ایرانی شیاد در میدانها وجود دارد که بر روی زمین مینشینند. آنها تعدادی کارت بلند با تصاویر انسان و یک ترکه کوچک در دست دارند که با آن تصاویر یکی پس از دیگری اشاره و موعظه میکنند و همین طور داستانهایی در مورد هر یک از آن تصاویر میخوانند.»
چاپ نخست کتاب سفرنامه «میکله ممبره» ترجمه ساسان طهماسبی در 164 صفحه و بهای دههزار تومان از سوی نشر بهتا پژوهش منتشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما