به گزارش خبرنگار شبستان، روح الله کمانی، بازیگر جوان تلویزیون و سینمای ایران امسال در جشنواره تئاتر استانی، جایزه برتر بازیگر مرد را دریافت کرده است. همچنین در جشنوارههای منطقهای استانی و آیینهای عاشورایی خمسه جایزه بازیگری را از آن خود کرده است. در جشنواره تئاتر شهر از او تقدیر شده و در مسکو نیز جایزه دریافت کرده است.
وی در سریال تلویزیونی «دولت مخفی» هم خوش درخشید به همین دلیل صمیمانه میهمان شبستان بود و در یک نشست با وی به گفتگو پرداختیم که نتیجه را در دو بخش ملاحظه می فرمایید:
شما کار بازیگری را چگونه آغاز کردید؟ در سال 82، کانون آقای سمندریان بودم و تئاتر را آنجا کار میکردم. مرحوم سمندریان به ما میگفت یک پرده از نمایشنامههای معروف را کار کنید. من اولین صحنه پرده اول نمایشنامه هملت را برداشتم و سمندریان به ما میگفت که پردهای را برندارید که بازی آن برایتان سخت باشد چون شما که تحلیل ندارید از پس نمایشنامههای سخت برنمیآیید و بهتر است سبکتر کار کنید.
در همان زمان، دیداری به آقای فخیم زاده داشتم که برای فیلم «حس سوم» مرا برای یکی از نقشها در نظر گرفت. جسته و گریخته کار کودک انجام دادهام. بعد از کار در سریال «حس سوم»، بیشتر به سمت تئاتر کشیده شدم. بنابراین در حال حاضر هم در تلویزیون و هم در تئاتر کار میکنم. از دیگر فیلمهایی که بازی کردم«سینا» بود، که یک کارگردان فیلم اولی ساخت و به جشنواره فجر نرسید.
به عنوان یک بازیگر از تجربه بازیگریتان بگویید و بیشتر اینکه علاوه بر پیدا کردن مستندات درباره یک نقش، چطور در یک نقش قرار میگیرید؟ در واقع مرحله باورپذیری آن چطور اتفاق میافتد؟
چندین مکتب بازیگری وجود دارد که هر کدام نظری دارند، اما آقای سمندریان در کلاسهای بازیگری میگفت که از ایسمها بگذرید؛ نقش نقطه A است و شما نقطه B هستید و باید در نقطه C به هم برسید. به این معنی که شما حرکت کنید و بازیگری هم به دنبال شما میآید و وجوه مختلف آن را کشف خواهید کرد. برای مثال من یک نقش روستایی را بازی میکنم و قرار نیست یک شخص خاص باشم بنابراین یک مدل روستایی رفتار میکنم، اما نباید بازی باشد که پرت باشد. من فکر میکنم زمانی بازیگری اتفاق میافتد که مخاطب باور کند، به قول خانم ریما رامینفر، بازیگری باید نمک داشته باشد.
وقتی صحبت از مدیوم سینما میشود؛ به این معنی است که زبان خاص خودش را دارد. از نظر شما ما یک زبان تئاتر داریم؟ و ما فقط به یک زبان خاص تکیه میکنیم؟
الان تئاتر با دهه 60 خیلی فرق کرده است، بماند که نسل طلایی تئاتر دیگر روی صحنه حاضر نمیشوند! آن زمان در تئاتر، دُرُشت بازی کردن برای بازیگر ایجاب میکرد اما الان این دُرُشتنمایی تقریباً حذف شده است و بسته به مدیوم و جایگاه مخاطب، بازیها متفاوت است. این موضوع مقداری به هوش بازیگر و صد البته به کارگردان کار برمیگردد.
در کارگردانی تئاتر، دیدگاه های مختلف وجود دارد که گاهی بر اثر مرور زمان، یک دیدگاه خاص طالب پیدا میکند، اما من فکر میکنم هر دیدگاه مختلف باید باشد و من همه نوع دیدگاه را دوست دارم. زیبایی هنرهای نمایشی در این است که هر کسی از دیدگاه خودش یک اثر را خلق کند. تک زبانی بودن هم در تئاتر ممکن است اتفاق بیفتد، اما زیبایی تئاتر به گوناگونی آن است و در تئاتر باید تخیل تماشاگر را درگیر کرد.
معمولاً در عرصه نمایشی، دانش مفهومهای زیرپوستی، متنهای خوب و سنگین و سبکهایی غیر از رئال را نداریم بنابراین به سمت سهل الوصول بودن میرویم. یک اتفاق مهم در تئاتر، حضور بی دلیل ستارهها است که در سالهای اخیر رواج پیدا کرده است.
در این ارتباط حتی در عرصه بازیگری، منتقدی جدی وجود ندارد که بیاید و روی بازی یک بازیگر نقد بنویسد. البته نقد فرمالیستی و ساختاری نیز خیلی کم است و بقیه نقدهای محتوایی نیز سطحی است.
من خیلی ایدئولوگ به این قضیه نگاه میکنم، در حالی که یک قضیه کاملاً حرفهای است. من برای ایفای نقشهایم بسیار زحمت میکشم، برای مثال در «دولت مخفی» برای اینکه به زبان لری صحبت کنم و آواز لری بخوانم، بسیار زحمت کشیدم و استاد داشتم. من بازیگری را بسیار دوست دارم، اما واقعیت این است که کسی توجهی به من و امثال من و نقشهایمان نمیکند.
بازیگر زحمتکش، نتیجه کارش را میبیند، اما چرا برخی سبب میشوند که این نتیجه دیر حاصل شود، برای مثال حمیدرضا آذرنگ خیلی بازی خوبی دارد اما چند سال طول کشید تا کجا بالاخره دیده شد!
روند بازیگری شما به صورت منطقی و طبیعی بوده است و مرحله به مرحله تجربه کسب کردهاید، اما شاهد پدیدهای در این عرصه هستیم که «بازیگران یک شبه» نام دارد. همچنین برخی بازیگران نیز هستند که وقتی به بلوغ بازیگریشان میرسند کنار گذاشته میشوند. در مورد این مناسبات توضیح دهید.
ترجیح میدهم در اینجای بحث در ابتدا سوالاتی را مطرح کنم؛ آیا کسی هست که اخبار برگزیده شدنهای منِ نوعی را رصد کند و بگوید که من توانایی بازیگری دارم؟ به جزء تعدادی انگشت شمار که چهره هستند، چند بازیگر داریم که بر اساس تواناییهایشان بر سر کار میروند؟ نکته اینجا است که بازیگران به تنهایی نمیتوانند در این جریان وارد شوند. سیستم مریضی وجود دارد که در همین سیستم، تهیه کننده و کارگردان و نویسنده و سایر عوامل مریض هم شکل میگیرد که اینها فقط میخواهند بیلان کار ارائه دهند و دورهمی کاری انجام میدهند. چون رانت وجود دارد، چنین سیستمی حاکم میشود و این جریان، همان جریانی است که کارگردانان و تهیهکنندگانی را وارد میکند که فقط میخواهند بیزینس و کاری را دورهمی انجام دهند و به دنبال پول میروند. البته پول هم مهم است، اما کاری که این جماعت انجام میدهند بیزینس نیست. برای مثال، شما میبینید که سریال «پرده نشین» ساخته بهروز شعیبی کار خوبی بود اما به دلیل کمبود بودجه، نتوانستند حتی صحنه تصادف را بهتر از آن دربیاورد. کارهایی از این دست خوب است، اما کارهایی در شبکههای دیگر کلید میخورد که فلسفه وجودی آنها مشکل دارد اما بودجه خیلی خوبی هم در اختیار دارند. به هر حال به دلیل غیرقابل انکار بودن رانتها، افرادی هم به تبع آن هستند که در این جریان یکجا دورهم قرار میگیرند.
و این یعنی اینکه در بسیاری از موارد نوعی جریان فامیلی و بیسوادی در سینما و تئاتر به راه افتاده که اجازه نمیدهد بازیگران خوب دیده شوند. بازیگر باید در اثر توانایی های ظاهری و معنویشان شناخته شود و امیدوارم این تفکر، بر جامعه هنری غالب شود.
دیده شدن به معنای شهرت برایتان مهم است؟
به هر حال کسی که میگوید شهرت را دوست ندارم، دروغ میگوید. خاطرم هست که اقای فخیمزاده میگفت؛ "در این حرفه همه دوست دارند که با دست نشانشان دهند" ولی برای من این موضوع، اصل نیست.
دوست دارید شهرتتان در بین مخاطبان باشد یا منتقدان یا همکاران باشد؟
طبیعتاً ما برای مخاطبان کار میکنیم و برایم مخاطبان اولویت دارند و بعد از آن منتقدان.
ادامه دارد ...
نظر شما