به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، سالی یک یا دو بار در تهران در این 31 سال عازم مناطق عملیاتی سومار می شد از جوانی تا پیری، دلش را خاک منطقه آرام می کرد، خاک سومار بوی پیراهن بهروز را می داد وقتی آرام می شد به تهران بازمی گشت اما دلش سومار بود پسرش را در آنجا جای گذاشته بود.
مادر شهید بهروز صبوری، مادری که بارها تلویزیون با یک قاب عکس نشان داده بود و برای اکثریت مردم چهره شناخته شده ای است که می گفت :برای پسرش بهروز می خواهد عروسی بگیرد، 31 سال بود که این جمله را از مادر می شنیدیم امروز هم که میهمان خبرگزاری شبستان بود باز گفت عروسی پسرم است و در گفتگوی صمیمانه ای با خبرنگاران شبستان از حال و هوای خود گفت که در ذیل می خوانید:
مادر شهید صبوری با تاکید بر اینکه پسرم شهید گمنام بود اما اکنون نام، نشان و مکان دارد، اظهار کرد: 24 آبان سال 61 پسرم از مدرسه آمد و گفت مدیر مدرسه گفته است 18 ساله ها به فرمان امام باید به جنگ بروند از پدرش اجازه خواست پدر بهروز به او اجازه نداد و گفت باید از مادرت اجازه بگیری بهروز روبروی من دوزانو نشست، 10 دقیقه در سکوت به یکدیگر نگاه کردیم نمی دانستم آخرین بار است که می خواهم فرزندم را ببینم بهروز ایستاد و به سمت پدرش رفت و گفت مادر سکوت کرد پس سکوت علامت رضاست بگذارید من به جبهه های جنگ بروم و 40 روز دیگر امتحان دارم بازمی گردم خودم از زیر قرآن ردش کردم و به جبهه رفت و 31 سال از او بی خبر بودم.
وی ادامه داد: پدر بهروز در سن 50 سالگی هنگامی که یک فرزندم 9 ساله و دیگری 20 ساله بود، فوت کرد و جدا از مسئولیت بزرگ کردن این دو فرزند دنبال پیدا کردن بهروز بودم.
این مادر شهید تصریح کرد: پس از 40 روز رفتن بهروز به جنگ یک ساک از فرزندم برای من آوردند که این ساک از منطقه سومار آمده بود و بهروز در نامه نوشته بود که در منطقه سومار است.
وی با بیان اینکه 31 سال از پسرم خبر نداشتم، بیان کرد: با هزینه خودم و سه راوی سالی 2 یا 3 بار راهی سومار می شدم و خاک سومار را که زیارت می کردم قلبم آرام می شد و وقت های دلتنگی در سومار بودم.
مادر شهید صبوری افزود: ما در منطقه 17 ساکن هستیم و آن منطقه دارای 4 هزار و 200 شهید و گمنام است، سه سال پیش یک تابلویی را از 4 هزار و 200 شهید و گمنام منطقه در سومار نصب کردم تا همه بدانند یک منطقه کوچک چقدر می تواند شهید داشته باشد.
وی با اشاره به پیدا شدن جسد فرزند گمنامش در دهم اسفند سال 92 اظهار کرد: 10 اسفند 92 تلفن زنگ زد و پسر 39 ساله ام جواب تلفن را داد و نگفت چه کسی هست و چه می گوید آن روز خیلی دلتنگ بودم و سر مزار پدر بهروز رفتم آنجا دیدم پسرم به همراه 2 مرد و یک آمبولانس ساعت 10 صبح در قطعه 25 مزار پدرش هست تعجب کردم آن دو آقا به سمتم آمدند و گفتند مادر می خواهی بهروزت پیدا شود گفتم این چه سوالی است 31 سال است من دنبال پسرم هستم و آنان گفتند مادر بهروزت پیدا شد آن لحظه درخت های بهشت زهرا دور سرم می چرخید هنگامی که به خود آمدم به معراج شهدا رفتم که بسیاری از خبرنگاران در آنجا بودند و پس از صحبت با آنان و خبر پیدا شدن بهروز به مشهد رفتم تا از آقا امام رضا تشکر کنم و هر روز 2 رکعت نماز شکر می خوانم.
مادر این شهید گمنام اظهار کرد: با همکاری بنیاد شهید برای تحویل جسد بهروز به بوشهر رفتیم استقبال باشکوهی شده بود و حتی اجازه نمی دادند بهروز را به تهران بیاوریم و من آنجا گفتم حتی اگر یک نفر راضی نباشد بهروز را به تهران نمی آوردم اما آیت الله بوسهری نماینده مقام معظم رهبری گفت این شهید مال تو ست و هر کجا می توانی ببری در کنار پسرم یک شهید گمنام بود ابتدا به آن شهید گمنام سر زدم چرا که آن مادر نداشت و لحظه ای که بر سر جنازه پسر شهیدم رفتم از عسل برای من شیرین تر بود. امروز اولین سالگرد عروسی پسرم است و برای ملت سی و دومین سالگرد عروسی است و از همه دعوت می کنم برای برگزاری عروسی پسرم تشریف بیاورند.
گفتنی است این مراسم امروز چهارشنبه پس از نماز مغرب و عشاء در آستان مقدس امامزاده حسن(ع) برگزار می شود.
ادامه دارد...
نظر شما