این مهم است که انسان خود را نبیند و دچار خودبینی نشود و خاصیت بهار این است که انسان را از مشغول شدن به خود می رهاند و انسان را به وجد می آورد، چون کسی که فقط خود را ببیند، نمی تواند صاحب خود را ببیند. انسانی که فقط و فقط به خود خیره شده است و در اوهام و خیالات خود سیر می کند چطور می تواند صاحب خود و صاحب الزمان (عج) را ببیند. پس فرج این است که انسان از دایره تنگ خودبینی ها پا بیرون بگذارد تا بتواند صاحب خود را ببیند.
بخش دوم گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله روح الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج) حکیمیه به انعکاس نورزو در حدیثی از امام صادق و تجلی عید حقیقی به واسطه ظهور و فرج اختصاص دارد.
برای ایرانی ها موضوع جذابی است که بدانند آیا نوروز در روایات اسلامی و از زبان معصومین علیه السلام هم انعکاس داشته است؟
بله، ما روایت هایی در این باره داریم. به عنوان مثال امام صادق علیه السلام درباره نوروز می فرمایند: "ما من یوم نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا و ایام شیعتنا، حفظته العجم و ضیعتموه انتم / نوروز که می آید ما منتظر فرج آل محمد(ص) هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ما است. شما آن را از دست دادید و عجم – پارسی ها - آن را نگه داشتند."
آنچه در این روایت امام معصوم (ع) مطرح می شود و نکته مهمی است این که بهار اصلا عامل انتظار است، در واقع کسانی که به بهار رسیده اند مفهوم انتظار را به خوبی درک می کنند و بالاترین انتظار هم انتظار فرج است. در واقع آمدن بهار به ما می گوید این زمستان زمین سپری خواهد شد و رویش ها و شکفته شدن ها در راه است پس از همین بهار می توان پی برد که زمستان انتظار نیز با بهار فرج سپری خواهد شد. ما امروز در زمستان معنایی به سر می بریم. شما نگاه کنید که چگونه در غرب قیام 99 درصدی شکل می گیرد و اقلیتی یک درصدی که در نظام سرمایه داری فربه شده اند بر یک اکثریت 99 درصدی حکمرانی می کنند. جرقه ها و حرکت هایی که شما امروز در غرب می بینید نشان دهنده همین انتظار است که زمین در پی دست یافتن به آن بهار معنوی است و می خواهد به آن گشایش برسد.
از جمله خصایص نوروز و بهار این است که انسان را در انتظار حقیقی قرار می دهد و او را از یأس بیرون می آورد. انسان می بیند درختانی که در چشم او چنان خشکیده بودند که اصلا درباره آن ها گمان زنده شدن نمی رفت چگونه به مدد نسیم بهاری شکوفا شده اند می تواند از این جا به این امید برسد که پس یک نسیم جانبخش معنوی در حیات معنوی جهان نیز می توانند گره های امروزی را باز کند. این همان حالت جانبخش و امیدآفرینی است که می تواند انسان ها را از حالت کسالت خارج کند. نزد عرفا نیز چنین است که انسان بتواند به آن مقام حرکت مداوم از حالی به حال دیگر برسد. انسان باب الابواب است همه حرکت ها در هستی به انسان منتهی می شود و انسان نیز می تواند در تحول خودش به مقام انسان حقیقی برسد.
یعنی همان مقام احسن الحال. چرا انسان می تواند در این جایگاه قرار گیرد؟
چون بشر در احسن تقویم قرار دارد، همچنان که خداوند در قرآن می فرماید: "لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم". چون بشر در احسن تقویم قرار دارد پس باید به دنبال احسن حال باشد، یعنی هر لحظه حال بهتری را تجربه کند. کما این که درختی که سال قبل خوابیده بود و امروز از خواب بیدار شده، این گونه نیست که وقتی بیدار شد مثل سال قبل خود باشد و در همان نقطه متوقف شود، بلکه بهار او را به رشد و نمو بیشتر می رساند و از آنچه در سال گذشته بوده فراتر می رود. روح متعال بشر نیز این گونه است و با رسیدن به بهار معنوی به سمت احسن حال حرکت می کند. اما این که چگونه می توان به این احسن حال رسید آنچه در روایات ما هم طرح شده این است که انسان به عید حقیقی دست پیدا کند.
تحقق و ظهور عید حقیقی بر انسان چگونه میسر می شود؟
عرض می کردم که آنچه در روایات ما آمده نشان می دهد به واسطه عید حقیقی می توان به احسن حال رسید اما آن عید حقیقی زمانی بر انسان ظاهر می شود که انسان به گناه آلوده نشود. هر روزی که در آن گناهی صورت نگیرد برای انسان عید است. معصوم می فرماید: "كل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید / آن روزی که انسان در آن روز مرتکب معصیتی نشود همان روز برای انسان عید است"، یعنی انسان با نفی وسوسه ها و میل های نفسانی در واقع به حقیقت وجودی خود که احسن الحال است نزدیک می شود.
توجه کنید که این کرامت به همه انسان ها عطا شده است. فرمود: "لقد کرّمنا بنی آدم". نفرمود لقد کرّمنا مسلمون، نفرمود ما این کرامت را به فلان صنف و گروه و دسته دادیم. فرمود این کرامت به بنی آدم داده شده است. اما این کرامت چیست؟ قرآن می فرماید: اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم. پس اگر کسی می خواهد در کرامت رشد کند، بایستی به مقام اکرم برسد و باید در تقوا رشد کند تا به مقام اتقی برسد. وقتی اکرم شد آن وقت از همه انسان های دیگر برتر است.
چرا بین تقوا و کرامت و احسن الحال و رسیدن به عید، این رابطه وجود دارد؟
چون در مقام تقوا، حال انسان شروع می کند به بهتر شدن و از حَسَن به مقام اَحسَن می رسد. ما بالاتر از اَحسَن و اتقی داریم؟ نداریم. همچنان که پیش تر هم اشاره شد، خاصیت بهار این است که ما را از حالی خوش به حالی خوش تر برساند. از همین رو است که از درگاه احدیت استمداد می کنیم و از دامان دعا می آویزیم که "یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال". این مهم است که انسان خود را نبیند و دچار خودبینی نشود و خاصیت بهار این است که انسان را از مشغول شدن به خود می رهاند و انسان را به وجد می آورد، چون کسی که فقط خود را ببیند، نمی تواند صاحب خود را ببیند. انسانی که فقط و فقط به خود خیره شده است و در اوهام و خیالات خود سیر می کند چطور می تواند صاحب خود و صاحب الزمان (عج) را ببیند. پس فرج این است که انسان از دایره تنگ خودبینی ها پا بیرون بگذارد تا بتواند صاحب خود را ببیند.
پایان پیام /
نظر شما