به گزارش خبرگزاری شبستان؛سومین نشست از سلسله نشست های «از انقلاب کبیر اسلامی ایران تا نظم نوین جهانی» با موضوع «اندیشه سیاسی جنبش های اسلامی معاصر» در سالن همایش های کانون اندیشه جوان برگزار شد.
دکتر یعقوب توکلی سخنران این نشست در ابتدای سخنان خود با تشکر از کانون اندیشه جوان بخاطر برگزاری این نشست، بحث و بررسی در خصوص جریان شناسی حرکت های اخیر خاور میانه را مستلزم صرف زمان های طولانی دانست و گفت : بهتر می بینم برای مطالعه اوضاعی که اکنون در چند کشور اسلامی حاکم است، یک چارچوب کلی ارائه دهم که در زمان کوتاهی که در اختیار داریم براساس آن بتوانیم همه تحولات را جریان شناسی کنیم.
وی در تشریح این چارچوب کلی گفت: به عقیده بنده، یک حکومت یا یک ساختار سیاسی در بین نیروهای پیرامون خودش، از دو سوی حامیان و مخالفان در حالت وزن کشی است. فرض کلی ما این است اگر کفه مخالفان نسبت به کفه موافقان سبک تر باشد حکومت در ثبات باقی خواهد ماند و اگر کفه مخالفان نسبت به کفه موافقان وزن بیشتری داشته باشد، حکومت در حال تغییر و حالتی از تزلزل قرار می گیرد.
وی حامیان یک حکومت را به سه گروه حامیان عادی، فعال و فداکار تقسیم کرد و در تشریح این تقسیم بندی گفت: حامی عادی، فردی است که موافق حکومت است و به حکومت رأی می دهد و در شرایط بسیار خاصی که حکومت نیاز به یاری دارد به یاری حکومت می آید اما در ساختار حکومت نیست. حامی عادی نه سهمی از حکومت می برد و نه در آن شریک است بلکه به این ساختار علاقه مند است.
وی ادامه داد: حامیان فعال گروهی از حامیان هستند که نسبت بیشتری با حکومت دارند و در عرصه اداره آن فعال اند، در عرصه حمایت های آن مشارکت می کنند و مناسبت اداری سیاسی دارند. اینها در مرز حمایت از حکومت یک مرز معینی دارند و آن مرز، مرز خطر پذیری است و حاضر نیستند برای حفظ حکومت تن به خطر دهند. بخش عمده ای از افراد اداری ما شامل این گروه اند.
وی در بیان ویژگی های گروه سوم حامیان گفت: طیف دیگر، حامیان فداکارند. کسانی که برای حفظ حاکمیت تن به خطر و مواجهه با مخالفان حکومت می دهند. مانند ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی، مجموعه هایی که خطر پذیرند و این ها حکومت را حفظ می کنند. اما این حامیان فداکار خود چند قشر هستند. گروه اول حامیان «فداکارمعتقد» هستند. این طیف از فداکاران از سر اعتقاد و ایمان از حکومت دفاع می کنند. این قشر از حامیان، گم کرده امروز غرب و انگیزه او از ساختن فیلمی مثل فیلم 300 است. غرب با ساخت چنین فیلمی قصد دارد این مفهوم را انتقال دهد که ارتش آمریکا برای دفاع از ارزش های لیبرالیسم تن به فداکاری می دهد.
این استاد دانشگاه در ادامه گروه بندی حامیان حکومت، دسته ای را «حامیان متقاعد» نامید و در توصیف این گروه گفت: این دسته از افراد به اعتبار پذیرش نظم موجود به عنوان یک نظام متعالی برای آن فداکاری می کنند، اما ممکن است که اگر این نظم متعالی دچار شکست شود اینها از تصمیم شان برگردند. هیتلر جامعه آلمان را قانع کرد که برای پیشبرد اهداف آلمان باید به فاشیسم معتقد شوند اما به محض اینکه هیتلر دچار تزلزل در قدرت شد اولین کسی که بر علیه او دست به اقدام زد ژنرال ارشد خودش بود.
توکلی ادامه داد: طیف سوم، حامیان «فداکار متوقع» اند، جمعیتی از فداکاران که در ازای توقع و در ازای دستمزد تن به فداکاری می دهند. ارتش های اجیر شده در این دسته طبقه بندی می شوند و بالاخره طیف چهارم حامیان فداکار، حامیان «فداکار مجبور» هستند.
این پژوهشگر تاریخ در تقسیم بندی افراد جامعه بر اساس موضع گیری در برابر حکومت و پس از حامیان و مخالفان، از «بی طرفان» به عنوان طبقه سوم یاد کرد و در توصیف آنها گفت: این طیف میانه نسبت به وضعیت و موقعیت سیاسی بی طرف هستند.
وی «ناراضیان» را مجموعه چهارم از نیروهای اجتماعی نام داد و گفت: یک ناراضی نسبت به برخی موقعیت هایی که در آن قرار گرفته راضی نیست، اما حرکتی در مخالفت انجام نمی دهد و لذا بین ناراضیان و مخالفان بسیاری از تحلیل گران به اشتباه می افتند.
توکلی گفت: زمانی که به حوزه مخالفان وارد می شویم باز می بینیم که حوزه مخالفان هم به سه طیف عادی، فعال و فداکار قابل تقسیم هستند. ما یک سری مخالفان عادی داریم که مخالف ساختار رژیم اند ولی اهل اقدام سیاسی نیستند. نیروهای مخالف فرو خفته ای اند که باید برای اینها فرصتی فراهم شود. اما طیف دوم نیروهای مخالفی هستند که دست به تحرک می زنند، سخنرانی می روند، پای اعلامیه امضا می کنند اما اهل زندان رفتن نیستند و نمی خواهند درگیر شوند و به شرطی که میدان باز باشد وارد عمل می شوند و عمدتاً فعالیت هایشان شبه مسالمه آمیز است. اما گروه سوم نیروهای مخالف فداکار هستند که مجموعه ای اساسی و حساس در تحولات انقلابی هستند؛ افرادی که حاضر به جان فشانی هستند.
وی در تبیین روش انقلابی حضرت امام در انقلاب ایران گفت: امام نیامد که با نیروهای فداکار پهلوی بجنگد، امام آمد گفت برادر ارتشی چرا برادر کشی؛ ارتش برادر ماست. آمد ذهن نیروی فداکار را خالی کرد. این مدل را شما الان در مصر در حال تکرار می بینید.
توکلی گفت: ممکن است موقعیت نیروها در طول زمان دچار تغییر شود و برای مثال ممکن است یک نیروی بیطرف در اثر فشار سیاسی حکومت تبدیل به ناراضی شود و ناراضی تبدیل به مخالف شود. و مخالف عادی تبدیل به مخالف فداکارو... این روند در طول 30-40 سال آخر پهلوی در ایران اتفاق افتاد.
وی بر اساس این مقدمه به تشریح روند وقوع انقلاب مصر پرداخت و گفت: در مصر وقتی روند انقلابی شروع شد ارتشی که به عنوان نیروی اصلی حامی رژیم مصر و یکی از بزرگترین ارتش های خاورمیانه بود دچار تزلزل شد. همه مجموعه های سیاسی سال ها منفعل بودند، مخالف بودند اما مخالفین عادی. اخوان المسلمین هم مخالف عادی بودند؛ مخالفینی که از مدت ها قبل سپر انداخته بودند.
توکلی افزود: ولی آنچه که در میدان التحریر اتفاق افتاد تغییر تدریجی این سنگین تر شدن کفه ترازوی مخالفان بود. یک جمع جوان به عنوان آغاز کننده منسجم شدند و مرحله به مرحله مخالفان حکومت اضافه شدند و بعد ناراضیان هم اضافه شدند. فقط سازمان امنیت ماند. سازمان امنیتی که یا باید متقاعد، متوقع؛ یا مجبور و یا معتقد باشد. آنهایی که متقاعدند وقتی قدرت تضعیف می شود کنار می کشند. آنهایی که متوقع اند وقتی می بینند ساختار دارد سقوط می کند کنار می کشند و اجبار هم از روی افراد مجبور برداشته می شود. حال حکومت مبارک چه میزان حامی فداکار و معتقد باید داشته باشد تا در برابر این نیروی عظیم اجتماعی صف آرایی کند؟
وی در بیان تفاوت شرایط حاکم بر لیبی با شرایط اجتماعی مصر و مقایسه آن با شرایط زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران گفت: در لیبی بخاطر نوع حکومتی که وجود دارد حاکمیت توانست شکاف ایجاد کند. بین موافقان و مخالفان خودش یک شکاف اجتماعی ایجاد کرد که بین اینها خون جاری شد. چیزی که امام خمینی به درستی در جریان انقلاب اسلامی فهمید و وقتی که حسین احمدی و تراب حق شناس رفتند پیش امام گفتند شما اجازه دهید که ما دست به جنگ مسلحانه بزنیم امام مخالفت کردند. به امام گفتند: رژیم به این شکل سقوط نمی کند و ایشان در جواب گفتند: خب نکند، ما می خواهیم مبارزه فرهنگی بکنیم. گفتند همین طور که شما باید در این جنگ خون دهید آن سربازی که مقابل شماست و مجبور است با شما بجنگد هم باید خون دهد. نتیجه این ایجاد بحران و شکاف در کشور می شود و جنگ و خون ریزی تداوم پیدا می کند و به نتیجه نمی رسد.
توکلی برخورد توام با رحمت را استراتژی امام برای جذب مخالفان و بی طرفان به انقلاب دانست و گفت: سفیر انگلیس در ایران می گوید روزهای آخر حکومت، محمد رضا پهلوی در کاخ یکی از تنهاترین آدم های روزگار بود. هیچ کدام از دوستان او که پیش از این در انتظار لحظه دیدن شاه بودند قدم به کاخ نمی گذاشتند و یا حتی نخست وزیرش بختیار آنقدر بیکار بود که روزی 2 ساعت راجع به تاریخ انقلاب فرانسه به زبان فرانسه برای رادیو فرانسه سخنرانی می کرد. آن هم در اوج درگیری ها در ایران؛ چرا؟ چون موازنه تغییر کرده بود.
توکلی در تشریح زمینه های شکل گیری انقلاب تونس گفت: این تغییر موازنه موافقان و مخالفان در جامعه تونس به قدری سریع است که هیچ وقت تحلیل گران باور نمی کردند یک قدرت پلیسی مثل بن علی به این سرعت سقوط کند؛ چون سطح فشاری که بر جامعه می رفت از ممنوعیت نماز و اعمال دینی گرفته تا محرومیت های گسترده باعث شد به یکباره بسیاری از بدنه جامعه به سمت مخالفان بیایند و چنین ساختار حکومتی نیروی فدایی کافی برای حمایت از حکومت نداشت، لذا بلافاصله بن علی سقوط می کند.
وی افزود: اما در یمن جریان اجتماعی مقداری متفاوت است. تلاش زیادی در راستای حمایت از نیروهای حامی حکومت انجام شده و از سوی دیگر مخالفان تمایلی به ورود در عرصه جنگ داخلی ندارند.
توکلی در جمع بندی سخنان خود گفت: ما الان در منطقه شاهد سه انقلاب ناتمام هستیم، اما این سه انقلاب در واقع به نتیجه رسیده است؛ یعنی تعادل نیروهای اجتماعی به نفع انقلاب تغییر کرده اما فرایند عملیاتی و نهایی شدن آن زمان می برد. اولین تحول که به پیروزی نزدیک تر است یمن است. به اعتقادم اگر در یمن این ایده مطرح نمی شد که علی عبدالله صالح محاکمه و مجازات شود و فقط شعار رفتن وی بود الان این انقلاب به نتیجه رسیده بود .
وی ادامه داد: در بحرین انقلاب با مشکل اساسی تری روبرو است. حدود هفتاد تا هشتاد درصد مردم آن شیعه اند و بقیه سنی متمایل به وهابیت. این سی درصد سنی به جز یک اقلیت محدودی از این ها عمدتا کسانی هستند که از کشورهای دیگر آمدند هویت جدید گرفتند تا با گرفتن هویت جدید بتوانند ترکیب جمعیتی را به نفع وهابیت تغییر دهند و همین درصد کمتر جامعه است که نقش بیشتری در حاکمیت دارد. چیزی که واقعیت دارد این است که حجم نیروهای مخالف به مراتب بیشتر از نیروهای مدافع نظام موجود است و روند حوادث به سمت قدرتمند تر شدن نیروی مخالف پیش می رود.
وی دخالت نیروهای بیگانه را وجه تمایز انقلاب بحرین با سایر کشورهادانست و گفت: یک اتفاق متفاوت ورود نیروهای نظامی عربستان است. مدل ورود نیروهای نظامی عربستان دقیقا شبیه مدل ورود نیروهای شوروی به افغانستان است. در افغانستان با دعوت حکومت محمد ترکی به عنوان رئییس جمهور کمونیست تحت حمایت شوروی ها، ارتش شوروی در اوایل فروردین سال 1358 وارد افغانستان می شود و جالب اینکه تمام کشورهای مخالف شوروی به افغان های مخالف کمک کردند و وقتی ارتش شوروی مجبور به خارج شدن از افغانستان شد، دولت هم به دنبال آن سقوط کرد. وضعیتی که الان در بحرین اتفاق افتاده وضعیت دخالت یک نیروی خارجی برای حفظ حکومت داخلی است. هر وقت عربستان سعودی مجبور به خارج شدن از بحرین شود همراه با آن حکومت هم ساقط خواهد شد. ما باید توجه داشته باشیم که هم عربستان سعودی و هم حکومت بحرین به دنبال راه انداختن جنگ فرقه ای در منطقه اند جنگی که ماهیت جنگ بین المللی هم پیدا می کند. عربستان که یکی از فعالان ماجرای جنگ افغانستان بود به خوبی می داند که خروج عربستان از بحرین یعنی سقوط قدرت تاثیر گذاری سعودی ها در خاورمیانه.
این پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: عربستان سعودی به شدت مایل است که پای امریکا را به یک جنگ منطقه ای باز کند تا بتواند با ایران تسویه حساب کند و انقلاب ایران را سرنگون کند. این پروژه ای است که عربستان به دنبالش است و ما باید اینجا هوشمندانه عمل کنیم و وارد بازی ای نشویم که دشمن برای ما طراحی کرده است.
یعقوب توکلی در پایان گفت: آنچه که در اینجا اتفاق خواهد افتاد بازی که عربستان سعودی طراحی کرده نخواهد بود بلکه به نظر من میدان دیگری برای تحول در منطقه در حال شکل گیری است که این موضوع می تواند سرنوشت عربستان سعودی را رقم بزند. این گرفتاری در لیبی متاسفانه اتفاق افتاد یعنی عدم تعادل بین نیرهای موافق و مخالف رژیم قذافی باعث شد که نیروهای قذافی سرپا بمانند و به اعتقاد من نیروهای ناتو هم خیلی تمایل ندارند که این موازنه تغییر پیدا کند. ناتو اکنون به این نتیجه رسیده که این تحول انقلابی اگر به پیروزی کامل نرسد به مراتب به نفع غرب است و اگر یک ساختار تجزیه ای اینجا پیش بیاید غرب می تواند مطمئن تر باشد از جریان نفت انرژی به سمت خودش؛ چراکه اگر روند این انقلاب به نتیجه کامل نرسد آن وقت غرب به جای یک رقیب نیرومند پیدا کند، دو شریک و بازیگر ناتوان را در مقابل خود دارد که می تواند از هر دو بهره بیشتری ببرد.
نظر شما