خبرگزاری شبستان: طی فتوحات مسلمین در دوره شکوه تمدن اسلامی بسیاری از مناطق اروپا تسخیر شد و گردانندگان آن مسلمانان شدند. طی این حضور اما هرگز آسیبی به اماکن مقدس وارد نشد و بعضاا گر کلیسا تغییر کاربری به مسجد می داد اصل سازه عوض نشده و تنها نمادها مصادره می شد. نمونه بارز این امر را می توانیم در مسجد «قرطبه» اسپانیا ببینیم که بعد از هر بار فتح در صورت پیروزی مسلمین این مکان مسجد و در صورت غلبه مسیحیان به کلیسا تغییر کاربری می یافت آنچه که امروز بعد از گذشت قرن ها برجای مانده است حکایت از این تعامل و همزیستی میان این دو دین توحیدی دارد.
خبرنگار سرویس مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، با هدف بررسی تغییر کاربری اماکن دینی، تبدیل آنها به مسجد و رویکرد مسلمین در مواجهه با پیروان سایر ادیان و صیانت از اماکن مذهبی آنان با دکتر «محمدرضا بارانی» عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(سلام الله علیها) و پژوهشگر تاریخ اسلام به گفت وگو نشسته است که حاصل آن از نظرتان می گذرد:
در مورد برخورد مسلمانان با معابد، زیارتگاه ها، دِیرها و آثار باستانی ملت های دیگر دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. برخی می گویند مسلمین در بدو ورودشان معابد و پرستشگاه ها و آثار دینی غیر را تخریب می کردند و برخی با استناد به آنچه که در تاریخ آمده است می گویند این رویکرد مطلقا وجود نداشته است، واقعیت امر چیست و مسلمانان در برخورد با پرستشگاه های فتوحات خود چه برخوردی داشتند؟
نظرات متعددی در این رابطه مطرح شده است، برای مثال در مورد ایران گفته شده که آثار باستانی و برخی آتشکده ها از سوی مسلمانان تخریب شد و یا حتی نقل شده است که مسلمین می خواستند به مقبره کوروش آُسیب برسانند اما ایرانیان اعلام کردند که این قبر مادر سلیمان نبی است تا بتوانند این مقبره را از گزند در امان نگه دارند و در نتیجه مسلمین نیز با این تصور که این قبر مادر سلیمان نبی است آن را در امان نگاه داشتند.
یا برخی مستشرقان قرن نوزدهم که به ویژه در مورد مسجد «قرطبه» می گویند این مسجد کنیسه بوده و زمانی که مسلمین وارد اندلس شدند دو سوم کنیسه ها و دیرها را تبدیل به مسجد کرند از جمله همین کنیسه قرطبه که تبدیل به مسجد جامع قرطبه شد. «جوزف رینو» به عنوان یکی از مستشرقان در یکی از آثار خود گفته بود مسلمین دِیرها را در همان اولایل فتوحات شان تخریب می کردند.
همچنین «کوروزیل» که اندیشمندان اواخر قرن بیستم است همین نظرات را ارایه کرده است منتهی او انصاف بیشتری را نسبت به دیگران به خرج داده است اما با این وصف او هم بر این عقیده بود که مسلمین بسیاری از امارت ها و ساختمان ها و مراکز را تبدیل به مسجد کردند واز جمله دست روی کلیسای قرطبه گذاشتند.
نمایی از مسجد «قرطبه» مسجد هزار ستون اندلس
آیا این تخریب ها، تغییر کاربری کلیسا به مسجد و یا حتی عکس این قضیه که در مورد کلیسا-مسجد قرطبه به وقوع پیوست امری طبیعی در روال این جدال ها محسوب می شد؟
ببینید، به هر صورت اگر بخواهیم نگاه واقع بینانه داشته باشیم باید چند نکته را توجه کنیم، اول اینکه در جنگ و فتح و این گونه مسایل ممکن است اتفاقاتی که هیچ یک از طرفین دوست ندارند رخ دهد، ساختمانی خراب شود، کتابخانه ای سوخته شود یا مردمانی که هیچ دخالتی در نبرد ندارند مثل زنان و کودکان قربانی شوند. این جنگ است، ما جنگ دفاع مقدس را هم در نظر بگیریم دیدیم که این اتفاق افتاد وقتی که گلوله باران می کنند ترو خشک با هم می سوزند یعنی در جنگ این طبیعی است. نکته دوم این که باید تفاوت قایل شویم بین فرماندهان رهبران و خلفای مسلمانان با اسلام، نباید این تخریب ها را به اسم اسلام تمام کنیم و بگوییم اسلام با آثار باستانی و معابد غیر مسلمان مشکل داشت.
اگر به دوره پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نگاهی کنیم می بینیم که حضرت در مدینه با یهودیان آن شهر قرارداد می بندد و به آنان آزادی عمل می دهد. نبی مکرم اسلام هرگز تخریب نکرد.
مسجد قرطبه
استثنائاتی نیز در این میان وجود دارد، مثلا تخریب آثار شرک و بت پرستی، برخی این مساله را نیز وارونه تحلیل می کنند
بله، اسلام با اماکنی که در آن شرک و بت پرستی بود مخالف است، وقتی که فتح مکه شد مسلمین نیامدند که کعبه را تخریب کنند بلکه بت هایی که آنجا بود را بیرون ریختند و دفن کردند. بنابراین اگر تخریبی هم صورت گرفته است بر این اساس بوده و بعضا اگر مسلمانی رفتار نابه هنجاری داشته باشد از سوی جامعه مسلمین تایید نشده است چه اینکه رفتار غیر اسانی را هیچ کسی نمی پسندد و این مساله و رفتارهایی از این دست ارتباطی به اصل اسلام ندارد و باید به حساب فرد گذاشت.
بنابراین تخریب ها فقط در حوزه از میان بردن آثار شرک و بت پرستی بوده است
بله، البته بین آثار باستانی مثل قلعه و استحکامات با اماکن مقدس باید تفاوت قایل شد. مسلمین گاهی قلعه هایی را تخریب می کردند مثلا اگراحتمال می دانند که آن مکان دست دشمن بیفتد و پایگاه تقویت دشمن در مقابل مسلمین شود و این مساله در ادوار مختلف وجود داشته است. وقتی امپراطور عثمانی به صفویه حمله می کردند سیاست تخریب را داشتند، آنها هرچه در مسیر بود را تحریب می کردند چون ممکن بود که دست دشمنان شان بیفتد و به ضررشان تمام شود.
اما در مورد مسلمین و نگاه آننان نسبت به اماکن مقدس و مذهبی هرگز سیاست تخریبی وجود نداشت، برای مثال یکی از فرماندهان شجاع در اندلس «محمد بن ابی عامر (منصور) نام داشت که پنجاه و دو لشگرکشی داشت و عمدتا پیروز شده بود. او تا شمال اندلس حلو رفت و برای مثال کلیسای «سانتیاگوم در شمال اندلس را تخریب نکرد و حتی دستور به محافظت از آن را داد.
حتی نقل شده است هنگام هجوم به شمال اندلس و مواجهه با این کلیسا راهبی را دیدند که بر مزار یعقوب برادر ناتنی حضرت عیسی(علیه السلام) نشسته است. دستور دادند که از کلیسا مخافظت شود و هیچ آُسیبی به هیچ چیز نرسد.
نمایی دیگر از مسجد قرطبه در اسپانیا
با این وصف سوال آن است که تغییر کاربری ها در مورد کلیسا و مسجد به چه شکل بوده و در چه صورتی به وقوع می پیوست؟
مسلمین در کنار زیارت گاه ها، کنیسه ها و کلیساها بود که مسجد می ساختند، مثلا مواردی را داریم که روبه روی همین اماکن یک مسجدی می ساختند و بسیار تقویت اش می کردند و جایگاه مهمی برای مسلمین می شد.
البته گزارش هایی هم در تاریخ داریم که یک کلیسا توسط مسلمین خریداری شد، به نعوان نمونه «عبدالرحمن اول» که خواست مسیحیان یکی از نقاط اندلس کنیسه شان را بفروشند که آنان اعلام کردند که به یک شرط می فروشیم به این شزط که در فلان مکان به ما جایی بدهیم تا یک کنیسه مجلل بسازیم و این مکان فعلی را به شما بدهیم که اینا تفاق افتاد و قراردادی منعقد شد.
بنابراین در این جا خرید و فروش با رضایت صورت گرفته است. اتفاقا برخی نظیر «ریچارد استیبز» می گوید اتفاقا مسلمین بسیار با تسامح نسبت به مسیحیان برخورد داشتند و به آنها اجازه می دادند که معابد خود را داشته باشند و شعائرشان را حفظ کنند. «موریس لومبا» نیز معتقد است که همین تسامح دینی باعث شد که این اماکن باقی بمانند. مستشرق انگلیسی «سر توماس آرنولد» نیز می گوید مسلمین برای مغلوبین احترام قایل بودند و اگر بسیاری از کنیسه های شرقی باقی ماند به علت همین تسامح و مهربانی مسلمین بود.
بنابراین سوال آن است که اگر مسلمین تعمد داشتند که همه این اماکن را تخریب کنند پس چرا اینها باقی ماندند. برای مثال کلیسای «ایا صوفیه» در استانبول که از کلیسهای بیزانس بوده است که از سوی سلمین فتح و تبدیل به مسجد شد و فقط نقاضی های مسیحی را به طرح های اسلامی مبدل کردند و بعد در دوره آتاتورک مجدد تبدیل به کلیسا شد و در حال حاضر نیز موزه است.
پس نتیجه اینکه هرگز تخریب صورت نگرفته است، مثال بارز این امر مسجد-کلیسا قرطبه در اسپانیا است.
مسجد ایاصوفیه در استانبول
پی نوشت/
مسجد قرطبه: بناى مسجد به سال 92 هجرى باز مىگردد یعنى زمانى كه در آن بنى امیه شهر قرطبه را به عنوانپایگاه خلافت خود در آن سرزمین قرار دادند. در آن دوره مسلمانان در كلیساى اعظم قرطبه با مسیحیان آن شهر شراكت كردند. آنان در قسمت خود مسجدى ساختند و بخش دیگر براى رومیان باقى ماند. هنگامى كه تعداد مسلمانان و سپاهیانشان فزونى یافت عبدالرحمن بن معاویه بخش كلیساى متعلق به رومیان را از آنان خریدارى كرد و در مقابل مقرر شد تا به بازسازى بخشهاى ویران شدهى كلیساهاى آنان در هنگام فتوحات بپردازد. در سال 170 هجرى عبدالرحمنالداخل دستور بازسازى مسجد جامع را طبق تأسیسات و شكلى جدید داد ؛ كه پس از آنمساحت مسجد به 4875 متر مربع بالغ گردید. این مسجد در قدیم «مسجد جامع الحضرة» (به معناى «مسجد جامع خلیفه» ) نام داشت. اما امروزه و پس از آن كه اسپانیایى ها آن را به یككلیساى جامع مسیحى تبدیل كردهاند، مسجد «كاتدرال» (كلیساى جامع) نام گرفت.
مسجد ایاصوفیه: در واقع کلیسای مسیحیت شرق بود که در دورهامپراتوری بیزانس به سال ۵۳۲ میلادی بنا به دستور امپراتور کنستانتین اول ساخته شد؛ و بعد در قرن ۶ میلادی توسط جاستنیانوس مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. برای بازسازی بنا دو معمار به نامهای ایسیدوروس (از میلتوس یا سوکلی فعلی) و آنتییوس (از تراللس یا آیدنلی فعلی) ماموریت یافتند. بنا با کار ۱۰ هزار کارگر در طول پنج سال و تحت نظر ۱۰۰ استاد باشی تکمیل شد و به تاریخ ۲۷ آرالیک ۵۳۷ افتتاح شد. این کلیسا نخست کلیسای بزرگ نام گرفت. پس از فتح استانبول، سلطان محمد دوم دستور داد کلیسای ایاصوفیه را به مسجد تبدیل کنند. سلیمان اول دستور داد نقاشیها و نگارگریهای داخل ایاصوفیه را بپوشانند تا نماز جمعه در آنجا خوانده شود. سلیم دوم به معمار سنان (Sinan) دستور داد که ایاصوفیه را مرمت کند. در زمان مراد سوم، مناره و منبر و محراب به ساختمان ایاصوفیه افزوده شد. در زمان مراد چهارم، آیاتی از قرآن به خط مصطفی چلبی در دیوارها و سقف ایاصوفیه نگاشته شد؛ علاوه بر این لوحههایی دور تا دور سقف ایاصوفیه نصب شد که در آن نام الله، محمد، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین نوشته شده بود. این لوحهها در زمان سلطنت عبدالمجید با الواح مدوری که به خط ابراهیم افندی نوشته شده بود، جایگزین گردید. پس از اعلام حکومت جمهوری در ترکیه و به قدرت رسیدن آتاترک، ایاصوفیه به موزه تبدیل شد و تا امروز به همین شکل باقیمانده است.
پایان پیام/
نظر شما