به گزارش خبرنگار سینمایی شبستان، فیلم سینمایی «ارغوان» به کارگردانی کیوان علیمحمدی و امید بنکدار در سی و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
فیلم داستان زندگی چند شخصیت است: افروز مادر ارغوان مریض است و او به آموختن پیانو می پردازد ، اما پدر ارغوان حالا که همسرش مریض شده ، دلبسته مربی ویلن سل به نام لی لی شده و ارغوان را به همین بهانه برای آموختن ویلن نزد او می برد .ارغوان از این رابطه مطلع شده و به شدت از پدر دلخور می شود و به نوعی به بیزاری از او می رسد تا جایی که به همراه خاله خود به شیراز رفته و دیگر حاضر به دیدن پدر نمی شود و سپس برای ادامه تحصیل به وین سفر کرده و این جدایی تا پایان زندگی او ادامه دارد . از طرفی هم آقای یگانه همسر ارغوان هم پس از مرگ او به ایران آمده و دست خطی را برای پدر ارغوان می برد که سالهاست با لی لی زندگی می کند و به سالها انتظار تلخ آنها پایان می دهد و خود نیز با آوا که اکنون با همسر خود به مشکل برخورده ارتباط دارد و برای حل نگرانی آوا در قبال دختر کوچکش همراهی می کند.
فیلم، این داستان را با مجموعه ای از فلاش بک ها و فلاش فورواردها روایت می کند که ربط شخصیت های دو مقطع زمانی تا میانه فیلم برای تماشاگر مشخص نمی شود.
«ارغوان» را باید بیشتر فیلم شخصی کارگردانان آن دانست تا فیلمی برای عموم جامعه. نوستالوژی های کلیشه ای و اغراق آمیز در فیلم های رشنفکرنما این فیلم را بیشتر به اثری ضدروشنفکری بدل کرده است.
علیمحمدی و بنکدار که در آثار خود می کوشیدند داستان را با تصاویری چشم نواز همراه کنند و در «شبانه روز» نیز موفق بودند، این بار موفق نیستند.دکورها و رنگ های متنوع و قاب ها و نورپردازی فیلم نه تنها داستان نامعلوم و ریتم کند فیلم را از نظر نمی پوشاند، بلکه خود نیز حالتی بیش از اندازه اغراق آمیز و تئاتری می سازد.
برای مثال، کارگردانان در صحنه های حضور مهدی احمدی و مهتاب کرامتی درون ماشین در شب بارانی که بخش قابل توجهی از فیلم است، به دنبال زیبایی شناسی باران و نور اند تا فضاسازی عاشقانه داشته باشند اما هیچ گاه به زیبایی شناسی آثار مشابه همچون «چیزهایی هست که نمی دانی» نمی رسند.
پایان پیام/
نظر شما