خبرگزاری شبستان- سرویس اندیشه: «جنگیدن در این میدان نیاز به مهندسی فرهنگی دارد. ابتدا باید دانست قرار است چه اموری را تحکیم کرد سپس در این راستا طرح داشت برای مقابله با تهاجم فرهنگی.» این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام جواد سلیمانی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) است که در خصوص جنگ نرم و انقلاب اسلامی بیان کرده است؛ مشروح گفتگوی ما با این استاد حوزه و دانشگاه از نظرتان می گذرد:
با توجه به اینکه چهارمین دهه از عمر انقلاب را سپری می کنیم جایگاه فرهنگ و نبرد در این جبهه برابر جنگ نرم دشمن چه ضرورتی دارد؟
وقتی مکتبی شکل می گیرد، پس از مدتی پیروانی مومن به آن مکتب می شوند که اگر توفیق پیدا کنند، نظامی اجتماعی و سیاسی بر اساس مکتب خود تشکیل می دهند و به عبارت دیگر حکومت تاسیس می کنند که اگر در این راستا نیز موفق شوند، در فرآیند تکاملی خود، تمدن را نیز ایجاد می کنند. این مکتب و نظام حکومتی، بر اساس توزیع صحیح منافع و امور مادی، شکل گرفته و زمینه برپایی تمدن را هم ایجاد می کند.
زمانی بشر به دنبال نابود کردن تمدن ها و جنگ سخت بود و رسم در دنیا این گونه بود که با جنگ سرد و درگیری های نظامی، حکومت ها و تمدن ها نابود می شدند و توجه بشر به فرهنگ و خمیرمایه مکتب یک جامعه کم بود. اما وقتی بشر رشد کرد، به این نتیجه رسید برای از بین بردن یک تمدن و حکومت، باید ریشه آن را خشکاند.
مکتب نیز سه لایه دارد؛ نخست اعتقادات و باورهای اصولی و اساسی، دوم ارزش های مکتب و سوم احکام و دستورات و سنت های آن مکتب.
به طور مثال شما اگر در یک مکتب دینی بتوانید اندیشه توحیدی را نابود کنید و مادی گرایی را جای آن بنشانید، در حقیقت آن مکتب را از ریشه خشکانیده اید و وقتی این اندیشه نفی و محو شد، به تبع آن و به صورت طبیعی، ارزش ها و احکام آن نیز از بین می روند.
لذا امروز، روزگاری است که بشر و تمدن ها وقتی می خواهند با یکدیگر بجنگند، به سراغ سلاح ها و مظاهر مادی نمی روند و شاید بخش هایی از تمدن رقیب در پی جنگ یا مسائلی همچون تحریم اقتصادی باشد، اما بیشتر نیرو و همت خود را بر نابودی اندیشه های یک مکتب که مبانی آن تمدن را می سازد، متمرکز می کنند.
وقتی این اتفاق افتاد و افراد شستشوی مغزی داده شدند و درگیر جنگ مغزی شدند، ناگهان مشاهده می شود که از درون خودِ جامعه افرادی پیدا می شوند که در مصدر کارها قرار گرفته و مسوولان آن نظام شده اما بدون اینکه متوجه باشند، به دلیل تغییرات تدریجی که در اعتقادات و باورهای آن صورت گرفته، و بر اساس آن نیز به مرور ارزش ها و سنت های آنها تغییر و جایگزین شده، خود ریشه حکومت و تمدن خود را می سوزانند.
بنابراین، امروز نیازی نیست که برای جامعه ای تابع دولت یا حکومت دیگری شود، لشکرکشی صورت گیرد، بلکه طی جنگ نرم یعنی تغییر باورها، ارزش ها و احکام و سنت های آن جامعه، به صورت ناخودآگاه، جامعه مورد نظر، ملحق به حکومت و تمدن مهاجم می شود.
معیار و سنجشی هم برای سنجش این موفقیت وجود دارد؟ یعنی این کشورهای مهاجم چگونه می توانند متوجه شوند که به موفقیت مورد نظر دست یافته اند؟
بله، قطعا؛ وقتی سبک زندگی ملتی به ویژه جوانان آن تغییر کرد و به شکل تمدن و سبک زندگی کشور مهاجم – هر چند هزاران کیلومتر میان آنها فاصله باشد – درآمد، و سبک زندگی و تمدن کشور مورد حمله، به صورت سبک و تمدن مردم و اساتید دانشگاه و سیاستمداران کشورهای مهاجم، قرار گرفت، این گونه آنها تحت سلطه قرار می گیرند و این بزرگترین خطری است که سبک زندگی را تهدید می کند.
تا چه اندازه این جنگ نرم انقلاب اسلامی را نیز تهدید کرده و لزوم توجه برای تثبیت باورها، ارزش ها و سنت های دوچندان می کند؟
انقلاب اسلامی که بر اساس مکتب اسلام روی کار آمده، از دل آن حکومت اسلامی جوانه زده و از دل این حکومت، تمدن جوانه می زند. تمدن رقیب انقلاب که تمدن غربی است، حکومت های برخاسته از لبرالیسم و دنیای مدرن و مکتب مدرن است و در شرایط امروز محل و جبهه اصلی جنگ، میدان فرهنگ همان جنگ نرم و بی سر و صدایی است که از ابزارهای به روز و متفاوتی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند. ابزارهایی همچون شبکه های مجازی، فیلم، کتاب، تئاتر، وارد کردن اندیشه های خود از طریق علوم انسانی. البته در این راستا غرب خود را موفق می داند به دلیل آنکه حس می کند سبک زندگی جوان های ما نسبت به اوایل انقلاب تغییر پیدا کرده و آن پایبندی که به ارزش ها و باورها بود، به گونه ای کمرنگ تر شده است.
چطور می توان در مقابل این تهاجم ایستاد و آن را خنثی کرد و از بین برد؟
در مرحله نخست باید مقابله به مثل کرد و حالت تهاجمی به باورها و ارزش ها و سنت های غرب داشت و سبک زندگی آنها را دستخوش تغییر قرار داد؛ در مرحله دوم باید از مواضعی که در گذشته داشتیم، دفاع کرده و این میسر نمی شود مگر با در دست داشتن ابزارهای روز جنگ نرم.
امروز در عرصه جنگ سخت، ابزارها از شمشیر به تفنگ و موشک و سلاح هسته ای تغییر یافته و مدرن شده است و به تبع آن در عرصه جنگ نرم نیز، ابزارها مدرن شده و نمی توان تنها از ابزارهای سنتی که در دهه ها و قرن های پیش استفاده می شد، بهره برد.
اگر امروز هالیوود با تولیدات خود، آینده ای موهوم و مملو از جنگ را برای بشر ترسیم می کند، ما نیز باید در این عرصه دست به تولیداتی مطابق با اندیشه ها و باورهای دینی خود بزنیم و از سوی دیگر در اسلامی کردن علوم انسانی و تولید اندیشه و نظریه پردازی، گام های جدی تری برداریم.
در همین راستا، اثری که یک پایان نامه یا کتاب دارد، بیشتر از اثر یک بمب اتمی تلقی می شود مشاهده می کنیم برخی اندیشمندان غربی که از لژهای فراماسونری به عنوان نهادی سیاسی و فرهنگی هستند، از فرهنگ برای سلطه و حاکمیت بخشیدن لیبرال دموکراسی استفاده می کنند و نباید از این مساله غافل بود. در حقیقت جنایتکاران بشر که از سلاح های مختلف از جمله اتمی استفاده می کنند، همیشه در تاریخ محکوم هستند، اما بهترین خوش خدمتی را اندیشمندان غربی به غرب می کنند که بدون بدنامی، اندیشه ها و آثار خود را در جهت سلطه غرب بر جهان، به دنیا روانه می کنند.
بنابراین، برای اینکه مغلوب غرب نشویم، ابتدا باید اندیشه های بنیادین خود را اصلاح کرده و برای اینکه از پای درنیاییم، نباید به دین سنتی که از پدر و مادر خود گرفته ایم، اکتفا کنیم بلکه باید از طریق فکر و عمل و دین و ذهن، باورهای خود را تصحیح و تحکیم کرده و اگر این اتفاق به وقوع نپیوندد، با آماج شبهات از پای درخواهیم آمد.
جنگیدن در حوزه نرم، نیاز به چه لباس و زرهی دارد و باید از چه جنسی باشد؟
ببینید جنگیدن در این میدان نیاز به مهندسی فرهنگی دارد. ابتدا باید دانست قرار است چه اموری را تحکیم کرد سپس در این راستا طرح داشت برای مقابله با تهاجم فرهنگی.
هر عملی که انجام می دهیم یا هر توفیقی در عرصه سیاست و تمدن با اقدامات سیاسی به دست می آوریم، باید به آثار فرهنگی آن نیز توجه داشت که اگر این توجه نشود، شاید در یک میدان پیشروی داشته باشیم، اما در میادین دیگر با عقب نشینی فزاینده ای رو به رو خواهیم بود. بنابراین، باید مراقب بود که اقدامات ما منجر به غلبه غرب در راستای از بین بردن تمدن اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی نشود.
پایان پیام/
نظر شما