به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ،کارآگاه برلاخ که از سرطان رنج میبرد و فقط یک سال فرصت زندگی دارد، به دنبال حل معمای مرگ بهترین افسرش اشمید و محاکمهی جنایتکاری است که سالها پیش با او شرط بسته آدم بکشد بیآنکه قانون بتواند مشتش را باز کند. قاضی و جلادش مثل دیگر رمانهای پلیسی فردریش دورنمات مبارزه بین خیر و شر است. برخلاف قهرمانهای تر و فرز و خوشقیافهی رمانهای پلیسی امریکایی و برخلاف قهرمانهای تروتمیز و زیرک رمانهای پلیسی اروپایی، کارآگاههای دورنمات گروهی پیرمرد داغان و روبهموت هستند و برلاخ هم یکی از آنهاست؛ کسی که مرگ را انتظار میکشد اما سرشار از شور زندگی است.
در بخشی از این رمان آمده است:«تو می گفتی که عدم کمال انسانی , این واقعیت که ما هیچ وقت نمی توانیم شیوه عمل فرد دیگر را با اطمینان پیش بینی کنیم, و این که ما نمی خواهیم در برنامه ریزی هایمان عنصر اتفاق را که همه جا نقش دارد دخالت بدهیم , باعث می شود بیشتر جنایتکاران به ناچار دستشان رو بشود. می گفتی جنایت , حماقت است , چون غیر ممکن است بشود با انسانها مثل مهره های شطرنج رفتار کرد. من بر خلاف تو , کمتر از سر اعتقاد و بیشتر برای مخالفت با تو , با اطمینان می گفتم که درست همین بی نظمی روابط انسانی , جنایت را ممکن می کند , و باز به همین دلیل , تعداد بیشماری جنایت نه فقط کیفر نشده اند , بلکه بدون انعکاس هم مانده اند; انگار که فقط در ناخودآگاه اتفاق افتاده باشند... من شرط جسورانه ای بستم که در حضور تو جنایتی انجام بدهم , بدون این که تو قادر باشی جنایتم را ثابت کنی.
پیرمرد که گرفتار خاطراتش شده بود آهسته گفت: سه روز بعد وقتی با یک تاجر آلمانی از روی پل محمود می گذشتیم , جلوی چشم های من او را پرت کردی توی آب.!
فردریش دورنمات این رمان را در سال ۱۹۵۰ نوشت و کتاب درسال ۱۹۵۴ به زبان انگلیسی منتشر شد. و سید محمود حسینی زاد نیز این اثر را به فارسی برگزدانده است.
این اثر برای پنجمین بار توسط نشر ماهی منتشر شده است.
گفتنی است این کتاب درلیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد.
پایان پیام/
نظر شما