خبرگزاری شبستان_سرویس فرهنگ و ادب: اشعاری که به نام و به یاد امام خمینی سروده شده است به لحاظ کمیت و کیفیت قابل توجه هستند و نشان از عمق و اعتقاد قلبی سرایندگان به این ابرمرد تاریخ ایران اسلامی دارد، اشعاری که در نهایت زیبایی و تاثیر گذاری سروده شده اند اغلب زبان این اشعار ساده و بی پیرایش و با اصطلاحات همان دوره زمانی هماهنگی دارد. پس از در گذشت امام عظیم الشان در چهارده خرداد سال 1368 مضمون اشعار بیشتر غمگنانه است و به نوعی در رثای پیر فرزانه انقلاب سروده شده که مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد.
اینجا چه زیبا چهارده خرداد را ابراهیم قبله آرباطان به تصویر کشیده است:
چهارده خرداد؛
غم نامه ای نوشته می شود،
این دست تقدیر است،
غم نامه ای به اندازه اشک های یک ملت!
غم نامه ای برای هجرت بزرگ مرد ایران زمین!
برای کوچ همیشگیی پرنده آزادی و انقلاب،
و این دردی است بزرگ و فاجعه ای است ورای باور،
و چه قدر دردناک است،
دیدن پارچه های سیاهی که بر پیکره جماران کشیده اند.
زنده یاد قیصر امینپور، شاعر انقلاب، آمدن امام را با این سروده جشن می گیرد:
بوی سپند و کُندر و عود آمد/مردی که بند زجرگشود آمد
مُردیم از رکود در این مرداب/ تا لحظة عظیم صعود آمد
دیدی چگونه آن یل خونین یال/با بالهای زخم فرود آمد
از بس که عاشقان به عدم رفتند/در عشق وقفهای به وجود آمد
روزی که اضطراب به خود لرزید/نوبت به اعتماد و خلود آمد
موسی تبار، مرد شبان شولا /در گرگ و میش آتش و دود آمد
مقصود هر قصیده که میخواندیم /مضمون هر چه شعر و سرود، آمد
فصل فریب و فاجعه پایان یافت/ مردی که نبض حادثه بود، آمد
زنده یاد خانم طاهرة صفارزاده در شعری به رنگ «بیداری» امام خمینی را چنین وصف می کند:
شب هرگز این همه بیداری در پی نداشته /شب هرگز این همه بیداران در خود نداشته
ای روح ضدّ خواب، ای روح دادگستر الله/تو پیشتاز همة گُردانی،تو گُردِ رسولانی
در عصر وسوسه و آز،عصر توافق آدمکشان /عصر تبانی طراران،رشوه گران و شب طلبان
در شبترین شب تاریخ،تو مشرق تمام جهانی /و پردهای میان تو و آفتاب نیست
و حرکت تو حرکت روز است،آزاد و پرتوان / بیاذن و بیدخالت مأموران و خطّههای متحد جان
جان مجاهدان، باغ اقامت جاوید توست/باز آ، باز آ،ای حق آشکاره و تبعیدی
ای رهبر رموز رهایی،باز آ/که چون تو باز بیایی،باطل خواهد رفت
سید امیرحسین فاطمی در قطعه ای با عنوان «با غروب تو» در سوگ امام خمینی و همچنین پایبندی به ولایت فقیه و رهبری حضرت آیت الله خامنه ای چنین می گوید:
درختان سبز رویاهام، با غروب تو به زردی گرائید.
اماما!
آن گاه که از پس دیوارهای بلند کودکی ام
گرمای دستانت را احساس کردم
آن گاه که بر بال فرشتگان نشستم
و به دور قاب عکست طواف کردم
آن گاه که با فهم کمم
کلام پرمهرت را درک کردم
آن گاه که می خواستم از بهشت سخن بگویم
تو را در آن می دیدم
آن گاه که عکس تو را بزرگ ترین گنج دنیا می دانستم
آن گاه که نمی دانستم و نمی فهمیدم که تو کیستی، ولی با این حال، عاشقت بودم
و آن گاه که دیدار تو، بزرگ ترین آرزویم بود،
شنیدم که می گفت: «روح خدا به خدا پیوست»
نفهمیدم
نفهمیدم چه شد
تا آن وقت که لرزیدن شانه های مادرم
و اشک های پدرم
راز تو را برایم فاش کرد
و آن هنگام بود که چشمم بر عکست دوخته شد
و آن هنگام، غریبی خود را حس کردم
آن هنگام که فهمیدم
به بزرگ ترین آرزویم
که دیدار تو بود
دست نخواهم یافت
سخت پریشان شدم
آن هنگام که جسم بی جانت را
از پشت شیشه های تلویزیون دیدم
و بوسه بر آن زدم
آن هنگام، تنهاترین بودم
و آن هنگام، دانه های بلورین اشکم
غریبانه بر زمین ریختند
اما اینک مردی دیگر از قبیله سبزت، هادیمان شده است
باز هم نور چشمانت را در نگاهش می بینم
امام! نمی دانی چه عاشقانه از تو سخن می گوید!
او تنها نیست
ما همه با او هستیم
امام!
ما با تو پیمان می بندیم
و به خون شهدا
و به خط سرخ حسینی
قسم می خوریم
که تا آخرین لحظه
در رکابش خواهیم ماند
ما با تو پیمان می بندیم
که هیچ گاه تنهایش نگذاریم
و تا ظهور سبز مولایمان
بقیة اللّه الاعظم، با او باشیم!
و هر گاه که سجاده مان را سجده باران می کنیم
دست به سوی آسمان بلند می کنیم
و این ندا را سر می دهیم که
اللهم احفظ قائدَنَا الخامنه ای
و در آن لحظات ملکوتی
با شنیدن صدای آمین کبوتران سپید حرمت
سرشار از شوق می شویم
امام جان!
از شما می خواهیم
یادی از عاشقانتان در این کره خاکی کرده
و برای هدایت همه ما دعا کنید!
زنده یاد خانم سپیده کاشانی در قطعه ای زیبا با عناون« تبعیدی چراغ به دست ما»در وصف امام (ره) می گوید:
دیوار شب شکافت
به نام خدا
دیوار شب شکافت
اسطورة تمام قرون
سنگ صبور ما، یگانة ما
عشق بزرگ ملت ما
تبعیدی چراغ به دست آمد
دستی درفش «نصر من الله»
دست دگر چراغ حقیقت
توفنده همچو باد، شتابنده همچو برق
آرام همچو کوه...
در خونش انقلاب حسینی
در دست او پیام نبی
در حرف او ندای خدا
در گام او طریقت حق جاریست.
تبعیدی چراغ به دست ما
در اوج خون و حادثه آمد
تا با سلاح نور، سینة ظلمت را بشکافد
ای شبشکن
ای رادمرد راه خدا
ای آن که در صدای رسایت
فریاد خلقهای ستمدیدة جهان، جاریست
ای خار چشم دشمن ما
این انقلاب حق و حقیقت
پاداش استقامت و صبر جمیل توست
این رستخیز بر تو مبارک
این افتخار، زیبندة تو باد
امیر مرزبان با سروده ای زیبا در رثای امام خمینی (ره)می گوید:
رفتی تمام آینه و دریا، من مانده ام میان کویر و درد
ای تک سوار جاده بی برگشت،محض دلم... رضای خدا برگرد
رفتی شما و پشت سرت خورشید از آسمان زخمی ما گم شد
آن گاه مرد هر چه در این جا بود،حتّی لبی که زمزمه ات می کرد
این نفخ صور اعظم دنیا بود در هجرت تمامی ایمانش
یک جفت چشم پشت سرت جا ماند از روح نعش های تمامی زرد
و دشتی از کبوتر عاشق خواند،با تو نماز آخر با خورشید
با بال های سبز غزل آلود،با چشم های سرخ عطش پرورد
مرده است این گلوی غزل چندی است... دیگر مرا صراحت طغیان نیست
دل را سیاه کرده ای ای اندوه!نفرین کنم به آن که تو را آورد
نفرین؟ نه! چشم های زمین شور است،تاب کشیدن «دل دریا» نیست
پایان پیام/
نظر شما