«ملبورن» ویژگی‌های تاثیرگذارمثبتی برای نسل نوجوان دارد/ پایان‌بندی فیلم را دوست دارم

خبرگزاری شبستان: پایان بندی کنونی فیلم همان چیزی بود که همیشه به آن فکر می‌کردم. من چند پایان بندی به غیر از پایان بندی که در فیلم ملبورن می‌بینید، داشتم اما هیچ کدام به اندازه این، تاثیرگذار نبود. اگر پایان بندی به جز این، به کار گرفته می‌شد، اساساً ریشه فیلم زده می‌شد و از بین می‌رفت.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان، فیلم سینمایی «ملبورن» به کارگردانی و نویسندگی نیما جاویدی و تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی در سال ۱۳۹۲ ساخته شد و از سوم دی ماه جاری در گروه آفریقا به روی پرده رفته است.

نیما جاویدی در کارنامه خود ساخت چندین فیلم کوتاه و تیزر دارد و ملبورن اولین ساخته بلند سینمایی وی است که از سوی کارشناسان بسیاری تحسین شده است. این فیلم در جشنواره‌های بین المللی بسیاری شرکت و جوایزی را از آن خود کرده است. ملبورن همچنین در سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر در بخش نگاه نو، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم و کارگردانی بود.

به بهانه اکران عمومی این فیلم با کارگردان و تهیه کننده فیلم «ملبورن» قرار مصاحبه‌ای گذاشتیم و با آنها درباره این فیلم به صحبت نشستیم که در زیر بخش دوم گفتگوی مشروح آن را می‌خوانید.

 

ایده ناظر فیلم تاکید بر حس مسئولیت‌پذیری بود

 

از لحاظ ارزشی و برای عرضه جهانی، این نوع نگاه شما در فیلم خوب نیست و به این معنی است که عذاب وجدان نتوانسته بر منفعت طلبی غلبه کند. فکر نمی‌کنید این فیلم برای مخاطب داخلی و برای نوجوانان نیز تاثیر منفی و بدآموزی در پی خواهد داشت؟

شخصیت‌های فیلم من، آدم‌های معمولی بودند که به خاطر قرار گرفتن در شرایطی به شدت سخت و بحرانی، تصمیمی می‌‌گیرند که اتفاقا در موارد زیادی منجر به دلسوزی مخاطبان برای آنها می‌شود. به همین دلیل است که اعتقاد دارم حال بدی به مخاطب دست نمی‌دهد چون شخصیت‌های سیاهی نیستند و به دلیل یک اتفاق ناخواسته که برای هرکسی در هرنقطه دنیا می تواند اتفاق بیفتد (و نه شرایط اجتماعی خاص و ویژه) گرفتار شده اند. مخاطب نیز خود را به جای شخصیت‌های داستان من قرار می‌دهد و در ناخودآگاهش به این موضوع فکر می‌کند و برایش سوال پیش می‌آید.

 

اگر می‌گویم که مخاطبان خودشان را جای شخصیت‌های فیلم می‌گذارند و بعضا به آنها حق می دهند، بیان هم‌ذات پنداری بعد از تماشای فیلم بود. سوال من اینجاست که آیا در پایان فیلم، شخصیت‌های داستان، پیروزمندانه مقابل مخاطب قرار می‌گیرند؟ عذاب وجدان کاری می‌کند که دل مخاطبان برای این دو می‌سوزد و به فرار آنها فکر نمی‌کند، بلکه نابود شدن شخصیت‌های داستان به دلیل اخذ تصمیمات اشتباه‌شان را با متن، بازی و رفتار می‌بیند. مخاطب عذاب وجدان شخصیت‌های داستان را می‌بیند و نتیجه‌ای که می‌گیرد این است که بهتر است در شرایط مشابه مسئولیت‌پذیر باشد.

 

دوست ندارم در مورد این جزئیات که متعلق به من نویسنده است صحبت کنم ولی در واقع ایده ناظر فیلم این بود که اگر مسئولیت‌پذیر نباشیم، زندگی‌مان نابود می‌شود و نشان دادن این نابودی به شیوه سریال‌های تلویزیونی نیست بلکه در سینما که کارش پرداخت مینیمالیستی و ایجاد تاثیرات عمیق از طریق متن است، حال خراب، گریه و عذاب وجدان را نشان می‌دهد. شاید اگر در تلویزیون می خواستیم این را بسازیم نشان می دادیم که سر چهارراه کامیونی از روی اینها رد می شود و به شکل فیزیکی واقعا نابود می شوند. البته منظورم ارزشگذاری بین سینما و تلویزیون نیست و سوء تفاهم پیش نیاید. مساله تفاوت دو مدیوم است و اینکه برای بیننده‌ای که در سالن تاریک و ساکت سینما و به واسطه هوش جمعی و روی پرده بزرگ فیلم را می‌بیند مستقیم جوابی نمی‌دهد، چیزی که شاید در تلویزیون اتفاقا لازم باشد. در واقع از بین رفتن زندگی این زوج بعد از این اتفاق، تاثیر عمیقی بر مخاطب می‌گذارد.

 

در یادداشتی که به عنوان یادداشت کارگردان به فستیوال ونیز دادم نوشتم که بعد از اولین نمایش آزمایشی فیلم به جای اینکه به صدا و تدوین و چیزهایی از این دست فکر کنم ذهنم درگیر این شده بود که آیا این زوج بعد از این اتفاق دوباره می‌توانند با هم زیر یک سقف زندگی کنند یا نه؟ و البته جوابم هم منفی بود.  در پایان به این نتیجه رسیدم که قطعا این زوج پس از این چند ساعت، دیگر نمی‌توانند با هم زندگی کنند و چه چیزی بدتر از این برای زندگی است. این زوج در اوج زیرپوستی بودن نابود شدند و هیچ کس نمی‌تواند منکر این نابودی شود و این تاثیر در ایران و خارج ایران یکسان و قابل درک بود. جالب اینجاست که من اصلا داعیه این را ندارم که بخواهم کسی را به راه راست یا چپ هدایت کنم بلکه قصد من در قدم اول سرگرم کردن و در مرحله بعد تاثیر عمیق گذشتن بر مخاطب است که این تاثیر در ادامه زندگی به آنها کمک کند.

 

 

نوجوان امروزی باهوش است و پایان‌بندی کنونی فیلم را می‌پذیرد

 

آیا پایان بندی فیلم خود را برای مخاطب نوجوان مناسب می‌دانید و هنوز هم بعد از گذشت یک سال از اتمام این فیلم سینمایی و در زمان اکران عمومی آن، همین پایان‌بندی را برای فیلم‌تان انتخاب می‌کردید؟

بله. پایان بندی کنونی فیلم همان چیزی بود که همیشه به آن فکر می‌کردم. من چند پایان بندی به غیر از پایان بندی که در فیلم ملبورن می‌بینید، داشتم اما هیچ کدام به اندازه این، تاثیرگذار نبود. اگر پایان بندی به جز این، به کار گرفته می‌شد، اساساً ریشه فیلم زده می‌شد و از بین می‌رفت. تاثیری هم روی مخاطب نمی‌گذاشت. به نظر من نوجوانی که شما مثال می‌آورید خیلی باهوش است و اگر چیزی غیر از پایان بندی کنونی را می‌دید، آن را آبکی تلقی می‌کرد، همچنان که در تلویزیون چشمش از این قبیل فیلم‌ها پُر است و متاسفانه به جرأت می‌گویم به خاطر به کارگیری همین نوع نگاه‌ها است که در تاثیرگذاری‌ها عکس عمل می‌کنند، چراکه اگر ارزشی را به صورتی بد القا کنید، بعد از یک مدت تبدیل به ضدارزش می‌شود. باید با مساله حساس، دقیق و کارشناسانه برخورد کرد. اگر فیلم به گونه‌ای تمام شود که همه چیز رو باشد، برای جوانانی که چشم و گوش‌شان پُر از تصویر، فیلم، ویدئو، بازی و مانند این است و آنها را می‌شناسد، بازنده خواهیم بود.

 

تم «ملبورن» به وضوح به مسئولیت پذیری و مسئولیت‌گریزی می‌پردازد

 

در فیلم شما، آدم‌های خوب و مردم دوست، ناخواسته بد می‌شوند و به بدمن تبدیل می‌شوند؟ و فکر نمی‌کنید با توجه به هجمه فیلم‌های قهرمان پرور هالیوود، این مورد برای یک نوجوان ایرانی تاثیر بدی داشته باشد؟ آیا فکر می‌کنید این مخاطب فیلم‌های ایرانی از ایرانی بودن خود خوشحال می‌شود یا آرزو می کند که ایرانی نباشد؟

من به لحاظ اخلاقی و حرفه‌ای، در حال حاضر فقط می‌توانم در مورد پایان بندی فیلم خودم صحبت کنم و راجع به دیگر فیلمهای سینمای ایران نظری ندارم. مجبورم دوباره یادآوری کنم که فیلم درباره دو نفر آدم است که به خاطر اتفاق وحشتناکی که ناخواسته برایشان می افتد که می تواند برای هر کس دیگر در هر جایی از دنیا بیفتد (و نه شرایط اجتماعی خاص و نامناسب) درگیر ماجرایی خاص می‌شوند و تصمیمی خاص می‌گیرند. یکی از ویژگی‌های نسل جدید که قابل تعمیم به جهان هم است و دلیلش را هم نمی‌دانم این است که ارزش انسانی مثل مسئولیت پذیری در آنها نسبت به نسل مثلا پدران ما کمرنگ تر شده است. تجربه جنگ و رشادت‌های نسل پدران‌مان را در آن برهه به یاد بیاورید. به نظرم بخش مهمی از آن فداکاری‌ها و رشادت‌ها به خاطر همان احساس مسئولیتی بوده که متاسفانه نسل به نسل به تدریج کمتر می شود. حتی در جریان سینمای ایران، اساتید پیشکسوت سینما، تجربیات خود را با سخاوت در طبق اخلاص می‌گذارند، اما هنرمندان نسل‌های بعدی به نظر می‌رسد خیلی چنین تمایلی ندارند! احساس می‌کنم نسل جدید که خودم هم بخشی از آن هستم شاید به علت رشد روزافزون تکنولوژی در جهان و یا به هر دلیل دیگری که من نمی‌دانم، احساس مسئولیت کمتری نسبت به پیرامون خود دارند. البته دنبال مقصر نمی‌گردیم و اتفاقا این نسل از جهاتی قربانی هم شده‌اند ولی به هر حال فکر می کنم این ایراد وارد است.

 

تم «ملبورن» به وضوح به مسئولیت پذیری یا بهتر است بگوییم مسئولیت‌گریزی می‌پردازد و اگر بتواند کوچکترین تاثیری از این منظر بر مخاطب بگذارد، برای من کافی است.

 

مسلما من نمی‌خواهم ایرانی‌ها از ایرانی بودن‌شان سرافکنده باشند و در این فیلم نیز با قاطعیت می‌گویم تصویری که موجب سرافکندگی ایرانی‌ها شود نمایش نداده‌ام و این در تجربه دیدن فیلم با مخاطب در سینماها هم مشهود است. فیلم درباره دو آدم ویژه با خصوصیات رفتاری مشخص است و ممکن است دو نفر دیگر تصمیم دیگری می گرفتند و نمی دانم این چه ربطی به سرافکندگی ایرانیان از خودش دارد؟ ضمنا اگر بخواهیم منصفانه وارد بحث مسائلی که در بعضی موارد باعث سرافکندگی ایرانیان می شود بشویم مطمئن باشید چیزهای مهم دیگری وجود دارند که اصلا نوبت به بحث درباره ملبورن نمی رسد. خلاصه خیالتان از این بابت راحت باشد و آرزو می کنم هیچگاه هیچ ایرانی ای به هر دلیلی دچار این احساس نشود.

 

«ملبورن» دارای ویژگی‌های تاثیرگذار مثبتی برای نسل نوجوان است

 

آیا بهتر نبود برای فیلم ملبورن دسته بندی سنی مخاطب در نظر گرفته می‌شد؟

مخاطبی که من هدف‌گذاری کردم انسانی بالغ است که می‌تواند در مورد مسائل پیرامونش فکر و تصمیم‌گیری کند که سن نوجوانی را نیز در بر می‌گیرد. به اعتقاد من بد نیست در بخشی از زندگی یک نوجوان، تلنگری نیز وجود داشته باشد و نسبت به مساله فیلم ملبورن تیزبین‌تر شود. همانطور که اشاره کردم اتفاقا این فیلم، به اتفاق آراء فیلم برگزیده داوران جوان 16 تا 25 ساله اسپانیایی شد و آنها هم با فیلم به شدت درگیر شده بودند.

 

به نظر من این فیلم نیازی به دسته بندی سنی ندارد و همانطور که گفتم برای نوجوانان هم مناسب است، اتفاقا ملبورن دارای ویژگی‌های تاثیرگذار مثبتی برای این رده سنی است؛ به عنوان مثال فیلم یکی از ضد سیگارترین فیلم‌های سینمای ایران است که اتفاقا به صورت غیر مستقیم و دراماتیزه شده دارد این کار را می‌کند و این مساله در تار و پود داستان تنیده شده است و از قالب پیام اخلاقی مستقیم که اتفاقا مخاطب نوجوان آن را پس می‌زند، در آمده است؛ شما که فیلم را دیده اید می‌دانید و ترجیح می‌دهم دلیلش را به احترام خوانندگانی که هنوز فیلم را ندیده‌اند نگویم. قرار هم نیست من تا آخر عمرم این کار را در فیلم‌هایم انجام دهم، چون بحث تاثیرش بر نوجوانان را مطرح کردید این مساله را گفتم. تاثیر این موضوع را به وضوح در میان بعضی مخاطبان و دوستانی که فیلم را تماشا کرده‌اند هم دیده‌ام.

 

گفت‌وگو و عکس‌ها: محمدصالح حجت‌الاسلامی - آزاده فضلی

 

پایان پیام/

کد خبر 430291

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha