به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، شانزدهمین نشست عمومی از سلسله نشستهای پژوهشکده مطالعات فرهنگی با موضوع «مشكله «علم و دين و علم ديني» از كجا ناشي ميشود؟» با سخنرانی غلامحسین مقدم حیدری، رئیس پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عصر روز گذشته دوشنبه، 8 دی ماه در محل پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت برگزار شد که اکنون گزارش کوتاهی از آن را با هم می خوانیم.
مقدم حیدری در این نشست گفت: موضوع این است که اصلا مسأله علم دینی آیا دارد درست مطرح می شود یا نه؟ نمی خواهم در این جلسه راه حل ارائه دهم. همه دنبال راه حل هستند که ببینند راه حل چیست اما من می خواهم ببینم گذاشتن علم و دین کنار هم یا ساختن واژه ای به نام علم دینی یعنی چه؟ چرا دارد این امر رخ می دهد؟
وی ادامه داد: از موقعی که با غرب تعامل پیدا کردیم، چهار واکنش با علم و تکنولوژی غربی داشتیم، ابتدا تعامل ما تعامل تکنولوژیک بود، یعنی تکنولوژی آنها برای ما جذاب بوده است و هم اکنون هم این گونه است. علم به تبع تکنولوژی غربی وارد کشور ما می شود. یک سری از افراد معتقد بودند که دین را کنار بگذاریم و هر چه از علم و تکنولوژی غربی به دست ما می رسد. یک عده ای تعامل بین این دو را ایجاد کردند. دو گونه تعامل ایجاد شد، عده ای مانند مدارس مذهبی ایران بودند که یک عده دانش آموزان را تربیت می کردند تا هم مهندس و دکتر شوند و هم دیندار باشند یعنی نماز و روزه بگیرند.
مقدم حیدری تصریح کرد: تعامل دیگر این بود که برداشت های دینی از دین ارائه می کردند یا یک سری تبیین هایی از احکام ارائه کنند مثل کارهایی که مرحوم مهندس بازرگان انجام داد. کارهایی که معمولا در ماه رمضان انجام می شود و در مورد فواید روانشناسی و پزشکی روزه داری صحبت می کنند. رویکرد دیگر این بود که کاملا علم و تکنولوژی را نهی و طرد می کنند. معتقدان به این رویکرد هم در زمان گذشته خصوصا در دوران مشروطه بودند و هم در دوران کنونی هستند اما در اقلیت هستند و چندان بارز نیستند.
رئیس پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ابراز کرد: رویکرد چهارم کاری نداریم، اما در مورد سه رویکرد اول می توان گفت: همه سه رویکرد اول یک فرض مشترک دارند و آن این است که علم مستحکم، متقن است و باید دین را مطابق علم در بیاوریم. همه این رویکردها کاملا به این فرض معتقد هستند. حتی رویکرد اول معتقد است که دین را باید کنار بگذاریم. دو رویکرد دوم که تعاملی هستند می گویند نمی توان به علم دست زد.(البته باید بگویم منظور من از علم همان علوم تجربی است).
وی عنوان کرد: حال سؤال من این است چرا علم استحکام دارد و یقینی است؟ آیا اصلا علم این گونه هست که این فرض را بگذاریم. وقتی قرآن با نظریه داروین هماهنگی ندارد معتقدان به تعامل علم و دین، با سماجت آیه ای را پیدا می کنند و آن را آنقدر بالا و پایین می کنند تا تدریجی بودن را از آن اثبات کنند. چرا اصلا باید این گونه فکر کنیم. مگر نظریه داروین استحکام دارد؟ اگر نظریات علمی یقینی هستند یقینی بودن آنها کجاست؟
مقدم حیدری ابراز کرد: نسخه های مختلفی از نظریات علمی در این مورد وجود دارد. پس چگونه می توان یقینی بودن علم را مسلم دانست. اگر بر اساس مشاهدات علم یقینی است، که نظریه های مختلفی وجود دارد که مشاهدات را زیر سؤال می برد. اگر به روش است، باید مشخص روش(استقراء یا ابطال) چیست. در این مورد هم مناقشات زیادی وجود دارد. بنابراین، نمی توان به راحتی در این موارد حرف زد. به نظر می رسد علم فعالیت بشری است مانند همه فعالیت های بشری دیگر.
وی بیان کرد: بنا بر مقتضیات روزانه زندگی آدم ها این نظریات ارائه شد تا چرخ زندگی بچرخد. این علمی هم که ما داریم، علم فرهنگ غربی است. اصلا ربطی به ما ندارد. علمی است که آنها بنا به فرهنگ خودشان درست کردند. وقتی آثار فیلسوف ها و جامعه شناسان علم غربی را نگاه می کنیم همین را نشان می دهند که اینها مملو از مبانی فلسفی، اجتماعی و فکری غربی است حتی علمی مانند ریاضیات.
مقدم حیدری تاکید کرد: در کتاب جامعه شناسی اثبات ریاضی، قدری این نکته را نشان می دادم. مملو از فرهنگ غربی است، ما می خواهیم این را به اینجا بیاوریم تا چه استفاده ای از آنها بیریم. تصوری که در مورد علم دینی وجود دارد ناشی از این تصور در علم است که علم درخت تنومندی در نیویورک است که سر به فلک کشیده است، اما نیویورک شهر بدی است چون در آن مثلا فساد و فحشا است اگر فساد را از آن برداریم خوب می شود و یا اگر این درخت را بکنیم و تکان دهیم و به ایران بیاوریم که مسجد داریم و نماز می خوانیم و روزه می گیریم و خانم های ما با حجاب هستند خوب خواهد بود.
وی گفت: به نظرم تصور بسیاری از اندیشمندان ایرانی این است در صورتی که علمی که ما داریم کاملا متعلق به بستر غربی است. من نمی فهمم که چه چیز آن را می خواهیم دینی کنیم. موضع من این است که علم، علم است و همه جای عالم یک علم را داریم موضع من این است که علم موجود به تحولات فرهنگ غربی می پردازد طی تحولات فرهنگ غربی، علم جدید در رشته ها و شاخه های مختلف به خصوص از قرن شانزدهم، هفدهم به بعد به وجود آمده است. اینها را وارد می کنیم تا چه چیزی را دینی کنیم؟ علوم انسانی به طریق اولی واضح است که بسیار مناقشه دار است. علوم اجتماعی و انسانی که کاملا مربوط به فرهنگ غربی است حتی علوم طبیعی. به نظرم این سؤال، بیخود دارد طرح می شود مسئله اشتباه دارد طرح می شود.
رئیس پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: من نمی خواهم راه حل ارائه دهم، اما می خواهم بگویم حجم زیادی از دانشجویان گرفتار این معضل علم دینی و علم و دین می شوند و کتاب های زیادی کتاب چاپ می شود. بودجه های زیادی در این راه صرف می شود. برای چی دارند اینها را صرف می کنند؟ مشکل چیست؟ مشکل این است که ما در حالت انفعال در برابر غرب هستیم. آنها تکنولوژی هایی دارند که با آن بر سر ما می زنند ما هم تنها به این فکر هستیم که چیزی را در مقابل آنها درست کنیم.
وی ابراز کرد: حال تکنولوژی آنها را بر می داریم چیزی در مقابل آنها درست کنیم اما می بینیم که معضلات فرهنگی برای ما درست می شود. وقتی می خواهیم معایب آن را کاهش دهیم. تکنولوژی مملو از فرهنگ غرب است و وقتی وارد می شود تمام مناسبات فرهنگی ما را به هم می ریزد، حتی در تلویزیون صبح تا شب قرآن و معارف اسلامی پخش شود، چون تلویزیون یک فرهنگ خاص دارد مضر است.
مقدم حیدری یادآور شد: حداقلش این است که ما را از پرداختن به خودمان وا می گذارد. خود تلویزیون معضل دارد ربطی به این ندارد که چه چیزی را پخش می کند. من سؤالم این است که پیروان علم دینی دنبال چه می گردند؟ این حجم عظیم تلاش انسانی و بودجه می خواهد چه درست کنند؟ اصلا می دانند چه می خواهند درست کنند؟! کتاب هایی که نوشته می شود و من آنها را دیده ام نشان می دهد که نویسندگان آنها اصلا نمی دانند که علم چیست و اصلا با فلسفه علم درگیر نشدند فقط خواندند و کپی پیست کردند.
پایان پیام/
نظر شما