اهمیت «مرتضی احمدی»بودن...

خبرگزاری شبستان: نگاهی به کارنامه هنری مرتضی احمدی، به خوبی نقش مهم او را در رشد و شکل گیری هنر سرگرمی سازی در تئاتر، رادیو و تلویزیون در ایران ابتدای قرن بیستم نشان می دهد.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان، پاییز سال 93 را شاید بتوان یکی از تلخ ترین پاییزها برای دوستداران فرهنگ و هنر دانست.پاییزی که بسیاری از برترین چهره های فرهنگ و هنر این سرزمین را راهی قطعه هنرمندان یا بیمارستان کرد و در آخرین روز این پاییز،مرتضی احمدی هم به دیار باقی شتافت.

 

مرتضی احمدی از بسیاری جهات هنرمند یگانه و منحصر به فردی بود.به جز فعالیتهای ورزشی او(از جمله فعالیت در تیم راه آهن به عنوان بازیکن و مربی در اوایل دهه 50)،او در بسیاری از زمینه ها هنری مبدع و پیش رو بود.نقش بی نظیر او در دوره ای از تاریخ هنر ایران،لزوم بررسی این نقش را دو چندان می کند.

 

*مرد پیش پرده خوان

وقتی مرتضی احمدی وارد کار تئاتر شد،این هنر به شکل مدرنش مدتی بود که به ایران وارد شده بود اما تئاترهای سنتی ایرانی مثل سیاه بازی و آوازهای سنتی مثل موسیقی روحوضی و ضربی خوانی در تهران رواج داشت.

 

زمانی که احمدی در تئاترآغاز به کار کرد،ضربی خوانی در ایران رواج داشت اما احمدی آن را به شکلی که امروز در سینه پدربزرگهای ما ضبط شده در آورد.او برای اولین بار با وارد کردن آواز بیات به این پیش پرده ها،آن را به شکلی مدرنتر و جذابتر دراورد و ابداع این شکل نمایش را به نام خود ثبت کرد.

 

خود او در کتاب«کهنه های همیشه نو »در این باره نوشته:« موسیقی لاله زاری بر دو نوع است: ضربی خوانی و پیـــش پرده خــوانی. پیش پرده خوانی از لاله زار (که در ابتدا سالن های معروف تئاتر در آنجا قرار داشتند) شروع شد. روی آهنگ های محلی، شعرهای طنز، فکاهی و انتقادی می گفتند. شاعران آنها هم مشخص بودند، بیشترشان را آقایان پرویز خطیبی و محمدعلی سخی می گفتند و اینها در خود لاله زار اجرا و در همانجا تمام می شد. اما نوع دیگر، ضربی خوانی است که آن هم تاریخچه طولانی ندارد و از لاله زار هم شروع نشده بود. اوج ضربی خوانی از سال ۱۳۰۰ شمسی به بعد بود و به طور کلی در دسته جات روحوضی رشد کرد و به اوج خود رسید. در آن ایام ضربی خوانی بیشتر به خاطر سیاه هایی مثل ذبیح سیاه، سیدحسین یوسفی، مهدی مصری و بعدها سعدی افشار مورد توجه بود که با آن می خواندند و می رقصیدند و حرکات کمدی انجام می دادند. اما کار آنها همه گیر نشد، چون خشک و بی روح بود. بعدها در سال ۱۳۴۳ ۱۳۴۲ من خیلی روی این فکر کردم و قدری آواز، چاشنی این کارها کردم که در مایه شور بود. اولین بار در همان سال من از طریق رادیو خواندم که خیلی مورد توجه قرار گرفت.ضربی خوانی به این صورتی که شما الان می شناسید، از آن موقع شروع شد که خواننده های زیادی استفاده کرده و خواندند و متاسفانه یواش یواش به عقب رفت و دارد گم می شود و خدا می داند که به چه سرنوشتی دچار می شود.بیشتر اشعار پیش پرده ها را آقای پرویز خطیبی می گفتند و همچنین آقای محمدعلی سخی و آقای مدنی. ولی ضربی ها را مردم کوچه و بازار می گفتند و بیشتر را مرحوم حسینی مجرد که کارش روحوضی بود و برای هنرمندان روحوضی می ساخت و به آنها می داد. یکی دوتا شعر هم اشرف الدین حسینی سروده بود. به طور کل بیشتر ضربی ها را شعرای بومی و شعرای محلی گفته اند که اسم آنها نمانده است. شاید یک مقداری از ترس بوده به خاطر اینکه از زمان قاجار نظر خوشی به این شعرهای طنز نداشته اند. از سرآمدان پیش پرده خوانی می توانم آقای مجید محسنی، آقای شیبانی، آقای حمید قنبری، آقای عزت ا... انتظامی و خودم اشاره کنم. ما این هنر را در سطح خیلی آبرومندی حفظ کردیم. این کار طنز ناب و با محتوای انتقاد شدید از دستگاه های دولتی بود ولی یواش یواش کافه هایی باز شدند و عده ای سودجو برای یک لقمه نان و کسب درآمد، در این کافه ها و بزم های شبانه پیش پرده خوانی راه انداختند. ما هم حساب کردیم و دیدیم اعتبار پیش پرده دارد از بین می رود. بنابراین خود ما ۵ نفر در سال ۱۳۲۷ تصمیم گرفتیم از این کار کناره بگیریم. دو سه سالی هم در تئاتر تهران دوسه بار خواندیم و بعد برای همیشه این کار را کنار گذاشتیم که متاسفانه از بین رفت.»

 

نکته جالب در این میان،کارکرد اجتماعی  سیاسی این پیش پرده ها بود که مرتضی احمدی را به دردسرهای زیادی انداخت.او چند حکم بازداشت و حتی یک حکم تبعید به خاطر پیش پرده هایش گرفت و چند بار توسط اراذل و اوباش اجیر شده به خاطر مضمون پیش پرده هایش کتک خورد اما هرگز به این خاطر از فعالیتهای خود دست بر نداشت.

 

در «کهنه های همیشه نو»با اشاره به دلیل تولد پیش پرده و شرایط اجرای آن،در باره مشکلات سیاسی پیش پرده خوانی آمده است:« در آن روزها پیش پرده خوانی با ارکستر کامل اجرا می شد. هر تئاتری (مثلا تئاتر فرهنگ یا تئاتر تهران) برای خودش جای ارکستر داشت که معمولا جایی مخصوص و بزرگی جلوی سن بود؛ بین تماشاچی ها و سن. پیش پرده ها ارکستر کامل داشتند ولی ضربی خوانی گاهی با ضرب بود و گاهی با ارکستر.این را هم بگویم که این هنر کاملا وابسته به تئاتر بود و اصلا دلیل ایجاد پیش پرده خوانی این بود که بین پرده ها دکور عوض می کردند. این تعویض دکور گاهی تا ۳۰ دقیقه شاید هم بیشتر طول می کشید و از حوصله تماشاچی خارج بود. یواش یواش تماشاچی می افتاد به اعتراض کردن. این بود که صاحبان تئاتر به فکر چاره افتادند و بالاخره پیش پرده خوانی درست شد که تماشاچی ها هم از آن خیلی راضی بودند. اولین پیش پرده را در سال ۱۳۱۸ در سینما تئاتر سپه، مرحوم محمود منزوی خواندند که پایه ای شد برای پیش پرده. اول هم آقای دریابیگی اسمش را گذاشتند آوانس. بعد اعتراض کردند و اسمش را گذاشتند پیش پرده.اما ضربی خوانی از رادیو شروع شد و بیشتر هم در رادیو اجرا شد. ارکسترهای گردن کلفتی هم رادیو در اختیار ما می گذاشت؛ ۱۰ ۹ نفر نوازنده داشت و به صورت فوق العاده آبرومندی اجرا می شد و متعلق به لاله زار نبود. البته لاله زار هم کمی از آن بهره گرفت.من این ادعا را می کنم که اگر من بمیرم، اینها به طور کل فراموش می شوند چون کس دیگری نمی تواند اینها را اجرا کند. حتما کسی که می خواهد اینها را اجرا کند، باید بچه قدیم تهران باشد و در جنوب تهران بزرگ شده و با آن فرهنگ آشنایی داشته باشد. برای اجرای چنین ترانه هایی، خواننده باید علاوه بر صدای خوب فرهنگ تهران را هم خوب بشناسد. نوازنده ها هم باید هنرمندان اصلی لاله زار باشند.ما از قدیم یک مشت ترانه داشتیم به نام فکاهی که مردم فقط بخندند. مثلا یکی از آنها این بود: «شیرینی سرکه مردم از ذغال است، مغز سر گربه از پرتقال است» معنای خاصی هم نداشت. می گفتند و مردم هم دوست داشتند. کم کم یکسری شعرها و ترانه های طنز، که معنا و جهت خاصی داشتند هم به وجود آمدند و تا آنجا این جریان پیش رفت که بعضی شعرهای تند انتقادی طنزآمیز ساخته شد که به خصوص در پیش پرده ها مردم خیلی طالبش بودند. ما در این پیش پرده ها شدیدا با طنز انتقاد می کردیم از دولت و از وکلا. مثلا این: «یارو که شده وکیل مردم/ بدتر شده از هزار تا کژدم». یا در مورد کارمند دولت زمان قوام السلطنه و زمان علاءالسلطنه. ما چند بار خواستیم از روزنامه توفیق هم برای انتشار اینها استفاده کنیم که البته نشد.هر کدام از این ترانه ها در زمان خودشان زمینه ای داشته اند. مثلا همین ترانه «تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم». یک جوانی بوده به هر دری می زند، به کار نمی رسد، به زندگی نمی رسد، به شغل نمی رسد و به زن و بچه نمی رسد. می آید در جامعه خودش به مردم می گوید تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم. جمعیت می گوید: می خواهی بکن می خواهی نکن. جمعیت چیزی به او نشان نمی دهد. می گوید: فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم؟ جمعیت می گویند: می خواهی بکن، می خواهی نکن. بعد دیوانه می شود، می گوید: سینه دردکشم را بدرم یا ندرم؟ جمعیت می گویند: می خواهی بدر، نمی خواهی ندر. یعنی جامعه اش از خودش فقیرتر و بدبخت تر و بی نواتر بوده است به طوری که به مرحله بی تفاوتی رسیده بوده. یا مثلا آن ترانه معروف دندون دندونم کن...»

 

*باعث رونق رادیوی طهران

در همان ایام بود که به گفته خود احمدی،او در رادیو هم فعالیت می کرد.در آن روزگار هم مانند امروز،هنرمندان از بخشهای مهم اجتماع محسوب می شدند که همه مشتاق شناختن آنها و فعالیتهای هنریشان بوده اند.چهره هایی مثل عزت الله انتظامی،علی تابش،جعفر والی و... ازجمله هنرمندانی بودند که نام آنها به تنهایی،پر بیننده بودن یک نمایش را تضمین می کرد.

 

وقتی در 1319 اولین رادیوی ایران در جاده شمیران(خیابان شریعتی)به راه افتاد،تنها روزی هشت ساعت برنامه داشت.از 1322 بود که هر روز سه ساعت به برنامه ها رادیو در ساعات صبح اضافه شد و از همین سال بود که محبوبیت مرتضی احمدی،پای او را به رادیو باز کرد.

 

مرتضی احمدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش پرده‌ها آواز خواند و نیز اولین بار (در ۱۳۲۲) ترانهٔ گلپری جون را اجرا کرد، که بسیار محبوب شد و به خاطر آن برای کار در رادیو تهران دعوت شد.او ابتدا در رادیو تهران (چندی بعد در رادیو ایران و بعد از آن در رادیو و تلویزیون ایران)به کار کردن اشتغال گزید، تا برنامه‌های کمدی اجرا کند. در دوره‌های مختلفی در رادیو کار کرد و از جمله تیپی به نام «بابا جاهل گریان» اجرا کرد و به سبک‌های مختلف ترانه و آواز خواند. در فروردین ۱۳۵۳ نقش اول سریال پربینندهٔ هردمبیل، نوشتهٔ پرویز خطیبی را بازی کرد در نظرخواهی‌از مردم در سال ۱۳۵۶ به‌عنوان محبوب‌ترین هنرپیشهٔ رادیو انتخاب شد.

 

*هنرمند سینما و تلویزیون

همین محبوبیت باعث شد پای احمدی بسیار زود به سینما و تلویزیون ایران هم باز شود.او در ۱۳۳2(دقیقا ده سال پس از ورود به رادیو) با بازی در «ماجرای زندگی»(نصرت‌الله محتشم)بازی در فیلمهای سینمایی را آغاز کرد .البته پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احمدی بازیگری را کنار گذاشت و به مدت هفت سال به اهواز رفت؛ ولی پس از بازگشت به تهران از نو کار بازیگری را در سریالی تلویزیونی به نام تک‌مضراب از سر گرفت.

 

حضور او که از قبل به واسطه تئاترها و برنامه های رادیویی محبوبیت بسیاری بین عامه مردم داشت،این محبوبیت را در سینما و تلویزیون هم وارد کرد و فیلمهایی چون وحشی جنگل(روبرت اکهارت)، باباشمل(علی حاتمی)، ذبیح(محمد متوسلانی)، مردی که زیاد می‌دانست(یدالله صمدی)،اتوبوس(ید الله صمدی)، گراند سینما(حسن هدایت)، خانه خلوت(مهدی صباغ‌زاده) را در کنار سریالهای چون «آرایشگاه زیبا»، «کت‌و‌شلوار خواستگاری»، «دانی‌و‌من» و...در خاطره طرفدارانش ثبت کرد.

 

*ارباب صدا سازان

احمدی در کنار تمام فعالیتهای هنری که داشت،خیلی زود و در سال ۱۳۲۶ گوینده فیلم‌های خارجی شد و از اعضای اولیه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم (تأسیس در ۱۳۴۲) بود.

 

او در طول سالیان سال فعالیت در عرصه دوبله،در فیلمهای زیادی صحبت کرد.فیلمهایی چون بینوایان (۱۹۵۸ بجای قاضی دادگاه) ، بهترین سالهای زندگی ما (ارسکاین وینفورد و دین وایت ) ، دختر خداحافظی (بجای رابرت کاستانزو ) ، برو به اسپارتی ها بگو ، گوردون پری (بجای خبرنگار و گوینده فرودگاه) ، سراسر شب ، مصری (بجای هنری دانیل در نقش مگره) ، فریب خورده و رها شده (بجای سه نفر) ، طرح شیطانی ، به من میگن هیچکس ، گرگها در شهر(بجای شخصیت قاضی بناتو)، و ....بخشی از فیلمهای خارجی است که احمدی در آن صدا پیشگی کرده ضمن اینکه او در فیلمهای ایرانی بسیاری هم صحبت کرده است.

 

در زمینه کار احمدی در وادی صدا،اشاره به دو نکته بسیار هم است.اولی در فروردین ۱۳۴۹ بود که احمدی به دعوت علی حاتمی ترانهٔ عنوان‌بندی فیلم حسن کچل را، ضربی‌خوانی کرد.همانگونه که اشاره شد آن زمان ضربی خوانی در تماشاخانه های طهران باب بود و احمدی با این کار،این سبک هنری را وارد عرصه سینما کرد.

 

دومین فعالیت به یاد ماندنی احمد،صدا پیشگی در کارتون پینوکیو در نقش«روباه مکار»بود.خود او در یک مصاحبه درباره این کار گفت: «دوبله آن زمان این طور بود که وقتی فیلمی را می خریدن دیالوگ آن را هم همراه فیلم می آوردن. تنها فیلمی که خردیده شد و دیالوگ های آن نیامد پینوکیو بود. این سریال کارتونی چند سالی توی استدیو ماند و تلویزیون هم هی می گفت این سریال چی شد؟. تا اینکه آقای آرکادی هموطن ارمنی ما که صاحب فیلم بود گفت چون دیالوگ های آن را نداده اند فیلم رو برگردانیم. من به همراه چند تا از دوستان نشستیم و گفتیم بیاییم از حرکت های اینها خودمان دیالوگ بگوییم. با خانم ناهید امیریان و آقای کنعان کیانی که گربه نره رو صحبت می کرد، فیلم را بداهه دوبله کردیم. من نقش معروف روبای مکار رو می گفتم. قسمت اول را دوبله کردیم. آقای ارکادی فرستاد تلویزیون خیلی خوششون آمد و گفتن دوبله یعنی همین. این طوری باید دوبله کرد. خلاصه ۲۶ قسمتِ نیم ساعته بود که اون موقع برای نیم ساعت ۱۲۰تومان می دادن. ما اعتراض کردیم که بداهه خیلی مشکل است. تلویزیون آنقدر خوشش آمد بود که گفت باشه بابت نیم ساعت من ۲۴۰ تومان به شما می دهیم. این طور شد که پینوکیو دوبله شد و همین طور ماند. هنوز هم پینوکیو با همان سبک که ما دوبله کردیم در حال پخش است.»

 

اشاره احمدی به بداهه‌گویی صداپیشگان این سریال است که عموم آنها صرف‌نظر از آن‌که دوبلورهای توانایی بودند، بیشترشان مثل خود ایشان از هنرهای دیگری هم سررشته داشتند و همین، امکان مانور در بداهه‌پردازی را در دوبله موفق این سریال به آنها می‌داد. بجز احمدی این صداپیشگان عبارت بودند از نادره سالارپور (گوینده نقش پینوکیو)، ناهید امیریان (جینا)، زنده‌یاد کنعان کیانی (گربه نره) و... .

 

مرتضی احمدی درباره استفاده‌اش از لهجه در پینوکیو گفته است: «من در همه کارتون‌ها صدایم را تغییر می‌دادم. در دوبله کارتون «پینوکیو» به جای شخصیت روباه مکار که خوب از آب درآمده بود نیز نقشم را با کمی لهجه همراه کردم. البته فقط کمی از لهجه رشتی سود بردم؛ به سبب این‌که در آن زمان هم لهجه‌سازی در دوبله قدغن بود و جلوی این کار را می‌گرفتند. در کل با لهجه‌سازی‌های زیاد در آن زمان هم مخالف بودند و می‌گفتند امکان دارد نسبت به قومیت‌ها توهین تلقی شود... .»

 

دیگر صدای شنیدنی احمدی برای کارتون دوستان،صحبت به جای شخصیت بابا علاالدین در سریال کارتونی سفرهای سندباد است.

 

*صدای تهران دیروز

درچند سال اخیر کمتر شاهد حضور مرتضی احمدی جلوی دوربین بودیم.او که پس از فیلم ناتمام«چای تلخ»(ناصر تقوایی)م کم دچار مشکلات و ضعفهای جسمانی شده بود،در این سالها بیکار ننشست و پس از مرحوم جعفر شهری،دومین شخصی بود که بر ثبت فرهنگ عامه  اهالی طهران همت گماشت.

 

کتابهای کهنه‌های همیشه نو (ترانه‌های تخت حوضی)( ناشر: ققنوس)،من و زندگی: خاطرات مرتضی احمدی،( ناشر: ققنوس)پرسه در احوالات تهرون و ترونیا، (ناشر: هیلا) و فرهنگ بر و بچه‌های ترون: کلمه‌های ویژه، واژه‌ها، اصطلاحات و ضرب المثل‌های تهرانی،( ناشر: هیلا)در کنار مصاحبه های متعدد و بیشمار ایشان درباره فرهنگ تهران قدیم،منبع ارزشمندی برای کسانی است که می خواهند در این مورد مطالعه و تحقیق کنند.

 

مرتضی احمدی و هنرمندانی چون او کم شمارند و رفتن هرکدام از آنها،زنگهای خطر را برای متولیان فرهنگ و هنر ما به صدا در می آورد.این هنرمندندان هرکدام با گنجینه های تاریخی و تجربیات ارزشمند خود در حالی که هر روز بیش از پیش به آن تجربیات نیازمندیم ما را ترک می کنند و امید است با ثبت و ضبط حداکثری این یادمانهای فرهنگی،بتوان آنها به نسل آینده هم منتقل کرد.

 

پایان پیام/

کد خبر 425826

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha