خبرگزاری شبستان: به هر میزان که ما در یاد و ذکر حق غوطه ور می شویم این حضور هم برای ما فراهم می شود. قاعدتا اگر ما متوجه باشیم حتی پیش از آن که نماز بخوانیم یعنی آن جا که ظاهرا در وقت نماز نیستیم با خود بیندیشیم که در برابر چه کسی ایستاده ایم و با که سخن می گوییم این امر برای ما هم اتفاق می افتد. شاید این مثال بتواند این موضوع را در ذهن ما روشن تر کند وقتی می خواهیم به دیدار بزرگی برویم که خیلی در ذهن ما عزیز و بلندمرتبه و گرامی است از روزها شاید از هفته ها قبل برای آن دیدار برنامه ریزی می کنیم و مرتب در ذهن مان مرور می کنیم که چه بپوشم؟ آن جا که رفتم چه بگویم؟ چطور سخنم را آغاز کنم؟ حرکات و رفتارم چه باشد؟ این پرسش ها به خاطر آن است که ما حضور آن فرد را حس می کنیم و چون در ذهن ما جایگاه رفیعی دارد طبیعتا این پرسش ها هم برای ما ایجاد می شود. حال شما فرض کنید در برابر کسی ایستاده اید که هیچ فرد گرامی و بلندمرتبه و حکیم و بخشنده ای با او قابل قیاس نیست، اگر گوشه ای از بزرگی و عظمت و جلال خداوند در ذهن ما نقش ببندد معلوم است که آن حضور را حس می کنیم. آن وقت زمانی که سر صحبت را با او باز می کنیم و در نماز با او به گفتگو می نشینیم ذهن و روح ما هم در آن نماز می ماند و در لذت وصال، آن حضور را می چشد.
بخش اول گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین مهدی فیروزی معاون پژوهشی دانشگاه مفید به تبیین پرسش درباره طراحی حرکات نماز و آداب و شرایط خواندن نمازی با حضور قلب است.
یکی از مهم ترین رفتارهای دینی ما که به نوعی سایه اش در سایر رفتارهای ما هم حس می شود نماز خواندن است. طبیعی است هر کسی که این فریضه را به جا می آورد در لحظاتی به این بیندیشد که این رکوع ها وسجده ها و سر از سجده برداشتن ها با این حالات و طراحی ای که خاص اسلام است چه معنایی می تواند داشته باشد. به عنوان اولین پرسش می خواستم بدانم آیا اندیشیدن درباره این جزئیات رواست یا نه ما ملزم هستیم این آداب را به صورت تعبدی بپذیریم؟
قاعدتا پرسش در این باره اشکالی ندارد. بالاخره کسی که اعمال و عباداتی را انجام می دهد، این اعمال و عبادات باید از سر آگاهی باشد، یعنی شخص بداند آن اعمال را انجام می دهد که به واسطه آن اعمال، اظهار بندگی و خاکساری کند. البته در این جا نکته ای هم وجود دارد. ما گاهی وقت ها فلسفه و علت برخی از احکام، اعمال و عباداتی که انجام می دهیم می دانیم و با استفاده از آیات و روایات و با دلایل عقلی متوجه موضوع می شویم، گاهی اوقات هم این طور نیست. به این معنا که گاهی ما برخی از عبادات و افعال نماز را انجام می دهیم در حالی که شاید فلسفه علت آن را ندانیم. این امور که اصطلاحا تعبدی است شارع در این باره می گوید این طور نماز بخوانید و این افعال را انجام دهید.
اگر بخواهم حرفم را در این باره جمع بندی و خلاصه کنم حاصل این می شود که اصل قضیه این است که انسان به دنبال فلسفه احکام باشد. مانعی ندارد انسان در این باره اندیشه کند اما وقتی جایی فلسفه اش مشخص نشد آیا نباید آن را انجام ندهیم یا علامت سوال بگذاریم؟ معلوم است وقتی ما به آن خدا و پیامبرش اعتماد می کنیم و به آن منبع لایزال حکمت و قدرت توکل می کنیم، معلوم است که حتی وقتی فلسفه یک رفتار بر ما مکشوف نشد می پذیریم هیچ رفتار و عمل بی دلیل و بی حکمتی از آن خالق و پیامبر مکرم اش سر نمی زند. پس وقتی ما اصل دین و نماز را پذیرفتیم احکام دین را هم می پذیریم چون اساسا وقتی چیزی را می پذیریم به لوازم آن هم معتقدیم. این قاعده درباره نماز هم صدق می کند. اگر کسی درباره آداب نماز و شیوه حرکات آن فکر کند مانعی ندارد اما در نهایت نتیجه کار این است که انسان گاهی به واسطه این اندیشیدن ها راهی به سمت فلسفه و چرایی آن عمل و نوع انجام دادنش پی می برد گاهی هم متوجه نمی شود.
یکی از پرسش ها و دغدغه های نمازگزاران که گاهی مثل آرزویی بزرگ در قلب و ذهن آن ها سنگینی می کند خواندن نمازی با حضور قلب وتوجه عالی است. بسیاری از ما در نمازهایمان فکر آشفته ای داریم و این فکر آشفته اجازه چشیدن لذت نماز و احساس حضور در محضر خدا بودن را از ما سلب می کند. آیا ما می توانیم نمازی با حضور قلب بخوانیم؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است چگونه می توان به این افق و چشم انداز رسید؟
قاعدتا آن نمازی که اولیای دین می خوانند ما نمی توانیم به آن کیفیت نماز بخوانیم. معلوم است که نماز آن ها با نماز افراد عادی فرق می کند. نمازی که امیرالمؤمنین می خواندند یا نمازی که امام حسن (ع) و امام حسین می خواندند و توجهی که در نمازهایشان داشتند قاعدتا ما به آن درجه از توجه نمی توانیم برسیم چون آن ها در حقیقت به حقایق و ظرایف عالم، آگاهی و اشراف داشتند اما ما به خاطر ضعف ها، آشفتگی های ذهنی و درگیری های زندگی نمی توانیم به آن خلوص از بندگی دست پیدا کنیم. به این معنا که هر قدر درگیری ها و آشفتگی های ذهنی ما بیشتر می شود آن حضور قلب و توجه هم رو به کاهش می گذارد اما چون بزرگان و اولیای ما از این آشفتگی ها رها شده بودند بنابراین درک حضور خداوند در نماز برایشان مقدور و ممکن بود.
شما نگاه کنید در تاریخ آمده است در یکی از جنگ ها تیری به پای حضرت علی علیه السلام اصابت می کند و آن قدر زخم عمیق بوده که اطبا عاجز می شوند از این که بتوانند آن تیر را از پای امیرالمؤمنین بیرون بکشند. در همین احوال کسیکه خلقیات و شخصیت حضرت علی (ع) را تا حدودی می شناخته پیشنهاد می دهد این تیر در حال نماز از پای علی (ع) خارج شود. غیر از این است که امیرالمؤمنین آنچنان در حق استغراق دارند و غرق در وصال و معراج شده اند که اصلا زخم جسم را حس نمی کنند؟
مهم ترین مانع در حضور قلب را چه می دانید؟
ما ذهن مان را نمی توانیم مهار کنیم چون قلب و ذهن ما در سیطره درگیری ها و مشغولیت های زیاد با مسایل زندگی است و این سیطره نمی گذارد ما آن شعاع الهی را در نماز حس کنیم. اما به هر میزان که من حضور و بودن خداوند را حس و لمس و ادراک می کنم حضور قلب هم در نماز برای من حاصل می شود چون این دو از همدیگر جدا نیستند. درک محضر خداوند با کیفیت نماز انسان رابطه مستقیم دارد. شما هرچقدر هم که بخواهی ذهنت را در نماز مهار کنی تا زمانی که زاویه دید شما در برابر خداوند زاویه بسته ای است این اتفاق نخواهد افتاد.
چاره چیست؟
چاره این است که ما هم در همان مسیری که معصومین (ع) و اولیا رفتند برویم و همان منازل را طی کنیم. در روایات ما آمده است وقتی زمان اذان می شد تن معصومین (ع) ما می لرزید. حالات چهره شان تغییر پیدا می کرد چون عمیقا حس می کردند به دیدار خدا می روند. حالا اگر کسی آن اشتغالات را در ذهن خود کم کند می تواند در همین مسیر قرار گیرد.
موضوع همین جاست که در واقع شرط خواندن نمازی که عیار و خلوص معنوی بالایی داشته باشد درک حضور خداوند است. این درک چطور برای ما حاصل می شود؟
به هر میزان که ما در یاد و ذکر حق غوطه ور می شویم این حضور هم برای ما فراهم می شود. قاعدتا اگر ما متوجه باشیم حتی پیش از آن که نماز بخوانیم یعنی آن جا که ظاهرا در وقت نماز نیستیم با خود بیندیشیم که در برابر چه کسی ایستاده ایم و با که سخن می گوییم این امر برای ما هم اتفاق می افتد. شاید این مثال بتواند این موضوع را در ذهن ما روشن تر کند وقتی می خواهیم به دیدار بزرگی برویم که خیلی در ذهن ما عزیز و بلندمرتبه و گرامی است از روزها شاید از هفته ها قبل برای آن دیدار برنامه ریزی می کنیم و مرتب در ذهن مان مرور می کنیم که چه بپوشم؟ آن جا که رفتم چه بگویم؟ چطور سخنم را آغاز کنم؟ حرکات و رفتارم چه باشد؟ این پرسش ها به خاطر آن است که ما حضور آن فرد را حس می کنیم و چون در ذهن ما جایگاه رفیعی دارد طبیعتا این پرسش ها هم برای ما ایجاد می شود. حال شما فرض کنید در برابر کسی ایستاده اید که هیچ فرد گرامی و بلندمرتبه و حکیم و بخشنده ای با او قابل قیاس نیست، اگر گوشه ای از بزرگی و عظمت و جلال خداوند در ذهن ما نقش ببندد معلوم است که آن حضور را حس می کنیم. آن وقت زمانی که سر صحبت را با او باز می کنیم و در نماز با او به گفتگو می نشینیم ذهن و روح ما هم در آن نماز می ماند و در لذت وصال، آن حضور را می چشد.
پایان پیام /
نظر شما