به گزارش خبرنگار سینمایی شبستان، بازیگر،ویترین هر فیلم سینمایی است.نتیجه تمام تلاش های گروه تولید قبل و بعد از زمان فیلمبرداری،در بازی بازیگرانی که تصویر آنها بر پرده نقره ای می تابد نمود پیدا می کند.از سویی این بازیگران هستند که محبوبیت آنها،اولین عامل جذب مخاطب به گیشه است و در تمام دنیا،بازیگران هستند که بار اصلی موضوع برگشت سرمایه به سینما را به دوش می کشند.
*ستاره های قبل از انقلاب:گاهی ده دقیقه حضور برای فروش
سینمای ایران قبل از انقلاب با همین روش مرسوم و با استفاده از بازیگرانی که بیشتر ستاره بودند تا هنرمند،فروش بالای فیلمها را در گیشه تضمین می کرد.از آن روزگار نقل شده که هر روز صبح تهیه کنندگان فیلمها جلوی خانه رضا بیک ایمانوردی تجمع می کردند تا در زمان خروجش از خانه،او را سر صحنه فیلم خود ببرند چون حتی 10 دقیقه حضور او در فیلم،می توانست فروش بالای فیلم را تضمین کند.
*ستاره های دهه شصت:تازه واردهای تئاتری
پس از پیروزی انقلاب،بسیاری از بازیگران سینمای قبل از انقلاب ممنوع الکار شدند و تنها تعدادی از بازیگران قدیمی که از تئاتر به سینما آمده بودند،در عرصه بازیگری باقی ماندند و به همین دلیل در آن دوران،چهره های جدیدی وارد سینما شد.داریوش ارجمند،فریماه فرجامی،جهانگیر الماسی و سوسن تسلیمی از این دست بازیگران بودند که چهره های شاخص سینمای دهه شصت شدند.
*ستارگان دهه هفتاد:نسل جوان
این روند در دهه هفتاد هم کم و بیش ادامه داشت ولی اینبار ستاره هایی به میدان آمدند که بیشتر جوان پسند بودند و به نوعی می شد آنها را نسل جدید ستارگان سینمای ایران نامید.نیکی کریمی،امین حیایی،محمدرضا فروتن،بهرام رادان ومهناز افشار از ستارگان این دهه بودند که به مدد چهره زیبا یا تواناییهای بازیگری،وارد عرصه تصویر شدند بار گیشه را بر دوش کشیدند.
*ستارگان معاصر:چقدر می دی بازی کنی؟
ورود به دهه هشتاد مساله ورود چهره های جدید به سینما را وارد فاز تازه ای کرد.کم کم جذابیتهای ظاهری تبدیل به تنها معیار ورود بازیگر به سینما شد و در کنار آن، عده ای بودند که با گرفتن پول از چهره های علاقه مند،به آنها در فیلمهای سینمایی نقش می دادند تا آنها را جلوی دوربین بیاورند.محمدرضا گلزار،الناز شاکر دوست،حامد بهداد،شهاب حسینی و مصطفی زمانی از جمله بازیگران دهه هشتاد بودند که هر کدام به فراخور تواناییهای خود،در سینما کار کردند و ماندند.
از دیرباز مساله بحران بازیگر در سینمای ایران مطرح بوده اما به نظر می رسد با ورود به دهه نود،این مساله شکل جدی تری به خود گرفته است.با فوت بسیاری از بازیگران حرفه ای و کهنسال در سالهای اخیر مثل سروش خلیلی،محمد ورشوچی و محرم بسیم،تنها چند گزینه محدود برای ایفای نقش پدر بزرگها داریم.فرخ لقا هوشمند،حمیده خیر آبادی و مهری ودادیان از مادربزرگهای درگذشته سینما هستند و کسانی که روزی جوان اول فیلمها محسوب می شدند،حالا در میانسالی هم به مدد چهره پردازی،ناچار به تکرار مجدد نقش جوانان هستند.
در آغاز دهه نود،به نظر می رسد بحران بازیگر در سینما ما جدی است.تعداد بازیگرانی کمتر از انگشتان دو دست در تمام پروژه ها حضور دارند و روند تولید به خاطر لزوم صبر کردن برای خلوت شدن سر این بازیگران،بسیار کند است.از سویی تعدادی از چهره های نو ظهور سینما در دهه هشتاد و نود،تنها به مدد خرج کردن از جیبشان در فیلمها حاضرند و ضعفهای هنری آنها، به فیلمها آسیب جدی می زند.
مقایسه صنعت سینمای ایران با دو کشور آمریکا و هندوستان که هر دو صنعت سینما دارند،نشان می دهد که ضعف ما در این حد تا چه اندازه است.صدها بازیگر در هالیوود و بالیوود وجود دارند که صرف نظر از جایگاه آنها به عنوان ستاره یا بازیگر نقش های اصلی و فرعی،همگی با مهارتشان در کار نشان می دهد از کانالهای دانشگاهی یا آموزشی وارد صنعت سینما شده اند و مقایسه آنها با بازیگرانی که بسیاری از آنها تنها از گردن به بالا بازیگرند و حرف زدنشان هم با مشکل همراه است اما در ایران به آنها بازیگر می گوییم،جز خنده و تاسف نتیجه دیگری ندارد.
سرتیپی:تهیه کنندگان قدرت ریسک بر روی چهره های ناشناس را ندارند
علی سرتیپی تهیه کننده سینما که در بسیاری از آثارش با بازیگران مطرح و حرفه ای سینمای ایران کار کرده،ضمن تایید وجود بحران بازیگر در سینما،به خبرنگار شبستان گفت:این اتفاق واقعی است و در حال لطمه زدن به سینمای ایران است.متاسفانه کل توان سینمای ایران محدود به چند بازیگر شده که همه منتظر کار با آنها هستند.
او تصریح کرد:سینمای ایران در مسیر بازیگر پروری حرکت نکرده است.چند بازیگر ثابت از دهه های قبل داریم اما مدتها است چهره جدیدی وارد این گروه نشده اما ریشه یابی این مساله به این سادگی نیست.
سرتیپی در ادامه گفت:به علت هزینه بالای تولید فیلم،قدرت ریسک تهیه کنندگان برای وارد کردن چهره جدید به سینما کم شده چون همه دوست دارند به مدد بازیگر شناخته شده،فروش فیلم را بالا ببرند و این یعنی نمی توان چهره ای را وارد سینما کرد.
تهیه کننده«ورود اقایان ممنوع»افزود:علاوه بر هزینه بالای تولید،در بخش آموزش هم نقص هایی داریم و آموزش بازیگری در وضعیت بغرنجی است.حتی در تلویزیون دولتی که مشکل بازگشت سرمایه وجود ندارد،می بینیم که باز هم این ریسک انجام نمی شود و تلویزیون ترجیح می دهد با هزینه بالا،از همان چهره های قدیمی استفاده کند.این روند به فیلمهای تجربی و نیمه حرفه ای هم کشیده شده و حالا در این فیلمها هم،بازیگران معروف حضور دارند و عملا راه چندانی برای ورود چهره جدید به سینما باقی نمی ماند.
فرهاد اصلانی:چرخه ورود بازیگر به سینما در ایران معیوب است
فرهاد اصلانی بازیگر سینما،تئاتر و تلویزیون که بازیهای درخشان او همواره با تحسین مخاطبان روبرو بوده،در گفت و گو با خبرنگار شبستان،با تایید بحران بازیگر در سینمای ایران،گفت:وقتی در روند پیش تولید فیلمها حاضر می شویم به خوبی این بحران خود را نشان می دهد و می بینیم عوامل فیلم چه رنجی را بر خود هموار می کنند تا بازیگر مناسبی برای فیلم بیابند.جالب اینجا است که فقط چند نفر معدود هستند که همه را راضی می کنند و مرتب برای دعوت این چند نفر به پروژه ها تلاش می شود.
او که برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلمهای «خرس» و «زندگی خصوصی» در سی امین جشنواره فیلم فجر (۱۳۹۰)است،درباره دلیل به وجود آمدن این بحران گفت:متاسفانه چرخه ورود بازیگر به سینما در سینمای ایران درست طی نشد و اجازه ندادند بازیگران مستعد تئاتر،رشد کنند و به سینما بیایند.همین مساله باعث ضعف تکنیک در مقوله بازیگری در سینمای ایران شده.
اصلانی تصریح کرد:متاسفانه این روزها افراد زیادی به مدد پول یا پارتی بدون کمترین توانایی یا حتی استعدادی در عرصه بازیگری،جلوی دوربین می روند که این مساله بسیار دردناک است.
اصلانی با تاکید بر لزوم استفاده از بازیگران تئاتر گفت:یک بازیگر در طول دورانی که بازیگری تئاتر را می آموزد کار تیمی،مسئولیت پذیری و توانایی تحلیل نقش را می آموزد و پس از طی همه این مراحل،آماده حضور جلوی دوربین می شود. اما ورود او به عرصه تولید فیلم صورت نمی گیرد و حتی حضورش در همان تئاتر هم با مشکل روبرو است.به نظرم باید تئاتر را تقویت کرد و با شناسایی بازیگران مستعد آن،تنوع بازیگر در سینما را بالا برد.
امیرشهاب رضویان:انشقاق بین بخش های مختلف هنر،به سینما لطمه زده/کیفیت آموزش بازیگری در مدارس خصوصی بهتر است
امیر شهاب رضویان نویسنده،تهیه کننده و کارگردان ایرانی و مدیر مدرسه فیلمسازی و پژوهشهای سینمایی هیلاج، در گفت و گو با خبرنگار شبستان در رابطه با مساله بحران بازیگر، نخست به ارتباط بین شاخه های سینما اشاره کرد و گفت:در فیلم کمال الملک ساخته علی حاتمی،مظفرالدین شاه به کمال الملک می گوید «ما که صدراعظم مثل بیسمارک نداریم که نقاشباشیآن طوری داشته باشیم... همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» ما سینمایی داریم که در آن همه چیزمان به همه چیزمان نمی آید.چون سالی صد فیلم تولید می کنیم و ادعای تولید فاخر و جذاب داریم اما این تعداد فیلم با تعداد سالنهای سینما همخوانی ندارد. در سینما کارگردان و بازیگر خوب تاتر زیاد داریم اما به نظر می رسد انشقاقی بین هنرهای اصلی در کشور ما به وجود آمده که تبعات آن دامن سینما را گرفته.
*ادبیاتمان پیشرفت کرده اما...
او با اشاره به ادبیات معاصر ایران گفت:مثلا در سالهای اخیر ما در داستان نویسی پیشرفت زیادی کرده ایم و رمان و داستان کوتاههای خوبی داریم.اما کسی نمی گوید بعد از صادق چوبک و جلال آل احمد وهوشنگ گلشیری نویسنده بزرگی ظهور کرده است. انگار همه منتظرند یک نفر بیاید و نظریه ای بدهد که دیگران تایید یا تکذیبش کنند. مشکل اصلی اینجا است که در تمام محافل هنری ما منتقد زیاد داریم اما نظریه پرداز نداریم نظریه پرداز است که پیش از شروع یک حرکت مبنای ساختاری یک حرکت را تعریف و تبیین می کند. جنبشی که از سال 1348 در سینمای ایران آغاز شد و در واقع در ابتدا حتی اسمی هم نداشت و تنها تولید چند فیلم متفاوت در فضای سینمای آن دوران بود را بعدها اسمش را می گذارند موج نوی سینمای ایران. اما این حرکت و کارهای دنباله کنندگان آن تابع یک نگاه نظریه پردازانه نبوده و بیشتر حرکتی است که محصول تلاش منفرد تعدادی فیلمساز است.
رضویان که خود از مدرسان مدرسه سینمایی هیلاج است،در ادامه گفت: قطع بودن رابطه سینما با ادبیات معضلی است که در سالهای بعد از انقلاب عمده شده است. من خیلی وقتها سر کلاسهای کارگردانی به دانشجویانم می گویم برای ساخت فیلم حتما سعی نکنند داستانی بنویسند و تشویقشان می کنم از داستانهای کوتاه موجود استفاده کنند.چون سنت فیلمنامه نویسی اقتباسی در سینمای ایران چندان قوی نیست و می خواهم شاگردانم به این کار به عنوان گزینهای کاربردی نگاه کنند. مثلا«چراغها را من خاموش میکنم» نوشته زویا پیرزاد یا«همنوایی شبانه ارکستر چوبها»اثر رضا قاسمی منابعی عالی برای اقتباس ادبی هستند که متاسفانه تا به حال تبدیل به فیلم نشده اند.
*دانشگاه بازیگر تربیت می کند اما...
رضویان در ادامه به رابطه مراکز آموزش بازیگری با مساله بحران بازیگر اشاره کرد و گفت:دو منبع رسمی تربیت بازیگر در ایران دانشکده سینما و تاتر دانشگاه هنر و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستند اما به یک دلیل مشخص تعداد کمی از فارغ التحصیلان بازیگری این دو مرکز وارد کار سینما می شوند، به دلیل رابطه نداشتن مراکز آکادمیک با فضای حرفه ای سینما در ایران، مسیر یک فارغ التحصیل از این مراکز رسمی و دولتی برای رسیدن به جلوی دوربین سینما سخت است چون در این مراکز برای دانشجویان دوره کارورزی نمی گذارند تا مجبور به حضور در پشت صحنه فیلمهای سینمایی و تاترها شوند، تا کار را در فضای واقعی یاد بگیرند و این ناشی از همان عدم ارتباط است.
کارگردان فیلم«مینای شهر خاموش»در ادامه به نقش آموزشگاههای سینمایی بخش خصوصی اشاره کرد و گفت:حدود شش مدرسه بازیگری و آموزش سینمایی معتبر در استان تهران فعالیت می کند که سیستم و بودجه دولتی وجود ندارند، در نتیجه این مدارس ناچارند برای جذب هنرجو و کسب درآمد،خدمات مناسب با اساتید خوب و امکانات جانبی دیگر بدهند تا هنرجویان جذب شوند.حضور معلمان خوب و معتبر کیفیت آموزش را بالا می برد و از سوی دیگر ما پلی برای ارتباط این شاگردان با دنیای حرفه ای سینما هستیم که این پل در مراکز آموزشی دولتی وجود ندارد.به همین دلایل است که از هر کدام از این آموزشگاهها چند بازیگر خوب بیرون آمده که نمونه آن صابر ابر است.او برای اولین بار در فیلم من«مینای شهر خاموش»در کنار عزت الله انتظامی بازی کرد و بازی درخشان او نتیجه اعتماد من به یک هنرجوی مستعد بود که به خوبی از عهده کار بر آمد.
رضویان با اشاره سو استفاده هایی که علاقه مندان به بازیگری می شود،گفت:اگر جایی برای آموزش بازیگری وجود نداشت، امثال صابر مجبور بودند یا با حضور در دفاتر سینمایی و پر کردن فرم در انتظار نقش باشند یا مثل رسم جدید این روزها پول بدهند تا در نقشی بازی کنند.
*در همه دنیا تئاتر سینما را تغذیه می کند اما...
کارگردان فیلم«سفر مردان خاکستری»در ادامه به رابطه سینما و تاتر در ایران اشاره کرد و گفت: ارتباط سینما با تاتر در ایران به کلی قطع است.اگر سینمای آمریکا از نظر تعداد و قدرت بازیگرانش در سطح بالایی به این دلیل است که آبشخوری به نام برادوی دارد.خیابانی با دهها سالن تاتر که هر شب در آن نمایشهای زیادی اجرا می شود جایی که در آن بازیگران زیادی هر شب روی صحنه می روند و توسط کارگردانان و تهیه کنندگان هالیوود شناسایی می شوند.من خودم هر هفته به دو یا سه تاتر می روم و به امید ساختن فیلم بعدیام،اسم بازیگران خوب تاتر را یادداشت می کنم و رابطه خوبی هم با بچه های تاتر دارم.تاتر جایی است که بازیگر تربیت می کند اما ارتباط بین این دو هنر در سینما قطع است.
رضویان در ادامه گفت:می بینیم که منابع مورد نیاز برای تامین بازیگر در سینما مشخص و در دسترس است اما به دلیل نبودن رابطه بین سینما و تاتر و مراکز رسمی آموزشی و فضای تولید در سینما، ورود یا کشف بازیگر جدید در سینما به سختی انجام می گیرد.در هالیوود کرک داگلاس، مارلون براندو، آل پاچینو، آنتونی هاپکینز، مریل استریپ نمونههای درخشانی از بازیگران تاتر در سینما هستند که همهگی به پیشینه ای تاتری خود افتخار می کنند.بیشتر آنها از برادوی آمده اند و سینمای آمریکا هنوز هم به همین شیوه بازیگر کشف می کند.اما این رابطه در ایران ناقص است چون اکثر تهیه کنندهها و کارگردانها حوصله رفتن به تاتر و کشف بازیگر جدید را ندارند.همه به همان بازیگرهای قدیمی چسبیده اند و اگر بازیگری هم در نقشی خوب بازی کند،در بهترین حالت در آن کلیشه می شود.مثل مرحوم گرجی یا مرحوم ورشوچی که معمولا در فیلمها نقشهای یکسان بازی می کردند. همه به این خاطر است که تهیه کننده و کارگردان آن کلیشه را نمی شکند که چهرهای جدید از یک بازیگرکشف کند و ترجیح می دهد بدون ریسک از همین نمونه های صد بار آزموده شده استفاده کند.
*می توان از این بحران خارج شد اما...
او در پایان گفت:راه برون رفت از این جریان و به راه اندازی جریان تربیت بازیگر در ایران در گرو ایجاد ارتباط سازنده بین سینما و تاتر در کنار فعال کردن قواعد اقتصادی بخش خصوصی در عرصه این دو هنر است.وقتی سینما و تاتر در دست بخش خصوصی باشد،به دلیل رقابت برای داشتن تولید بهتر،به شکل خودکار یک چرخه تربیت بازیگر خوب به وجود می اید چون سینما و تاتر لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر منصفانه بخواهم بگویم این تاتر است که می تواند بیشتر به سینما کمک کند.
بی شک بحران بازیگر در سینمای ایران می تواند تبعات مهمی در ادامه حیات این سینما داشته باشد.به زودی همین بازیگران میانسال هم پیر می شوند و نمی توانند جوان اول فیلم باشند.از سویی افزایش روند ورود به سینما به مدد پول و پارتی،ستارگان جوان اما کم قدرتی را به سینما می آورد که حضورشان در فیلمها نه تنها جذابیتی ندارد،بلکه به مرور باعث قهر دوباره مخاطب از سینما می شود و سالنها هر روز خلوت تر خواهند شد.
بی شک سینما برای ادامه حیات خود به خون تازه نیاز دارد.ورود بی شمار کارگردانان جوان در کنار کمبود متخصصان جوان در سایر رشته ها به خصوص بازیگری،لطمه زیادی به موازنه نیروها در سینما می زند و ادامه این روند قطعا سینما را به لبه پرتگاه نابودی خواهد برد.
علی ظهوری راد
نظر شما