به گزارش خبرگزاری شبستان از شهرکرد؛
اربعین حسینی دلهای عاشقان اباعبدالله را بار دیگر پس از سوگواری تاسوعا و عاشورا در اجتماعی عظیم گرد هم میآورد. برخی پیاده به این دیار عاشقان میروند. پسازآنکه وارد نجف شدی، بیاختیار نشانی حرم امیر مؤمنان علی(ع) را میپرسی، به زیارت کعبه دلهایش که میروی، هنوز چنددقیقهای از حرم مولا فاصله نگرفتهای که فقر، آلودگی معابر و ... بیداد میکند.
آری، اینجا همانجایی است که غریبانه، مصائب بسیاری بر اهلبیت(ع) وارد شد و اکنون بعد از گذشت سالهای بسیار هنوز پیشرفت چندانی نداشته است مردم برخی محلات نجف با فقر و مشکلات بسیاری روزگار میگذرانند. شیعیانی که برخی میگویند این عقبماندگی به دلیل کمتوجهی رژیم منحوس بعثی است.
یک یا چند روزی که در نجف ماندی و به مسجد کوفه رفته و نماز گذاردی، دلت هوای کرب و بلا میکند..
پیاده به راه میافتی، توشهی چندانی نیاز نداری در بین راه شیعیان عراق، «موکب» برپا کردهاند و از زائران حسینی پذیرایی میکنند..
در طول راه، با شمردن «عمودها» و نگاه کردن به شمارههای آنها، خود را هرلحظه به بینالحرمین، نزدیکتر احساس میکنی، پس از سه روز به شهر کربلا که رسیدی، بهیکباره خستگیات را فراموش میکنی... بیاختیار اشک بر چشمانت جاری میشود.. آری، تو خود آمدی بهجایی که همیشه آرزویش را داشتی.. مریضهای سفارش شده و حاجات مهمی که داشتی را به یاد میآوری..
بهراستی چه سری است که حضرت زینب فرمود:«ما رأیت الا جمیلا» ؟! شاید فدا شدن در عشق حسین(ع) و ابوالفضلالعباس(ع) سختترین سختیها را در برابرت زیبا میکند.. نگاه زینبگونه، عشق حسینی میخواهد آنوقت است که به دنیا میگویی: بس است دیگر، بازیهایت مرا سرگرم نمیکند، پست و مقامت را نمیخواهم، زیباییهایت را بردار و برو، خواهشهای نفسانی مرا بهسوی تو میکشاند، دیگر "من" وجود ندارد، من عشق حسینی در قلبم متجلی شده است.
پیاده که میروی، شاه و گدا، فقیر و دارا، رئیس و زیردست ندارد، همه در زیر پرچم «یا لثاراتالحسین» به سمت کرب و بلا میروند. بعضی «موکب» ها صدای روحبخش نوای«تَزورونی» میآید..
تِزورونی اَعاهِـدکُم . تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم. أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم . هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم .
زیارتم می کنید به شما قول می دهم . شما مرا می شناسید شفیع برایتان هستم . اسامیتان را ثبت می کنم اسامیتان را. خوش آمدید ای زائرانم . خوش آمدید .
وَ حَـکّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه . أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه . یا مَن بِعْـتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه .
قسم به حقّ دست ضامن و بخشش و پرچم او .من و عبّاس با شما هستیم ای پیادگان . ای کسانی که جانهایتان را فروختید و برای خرید زیارتم آمدید .
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه . تواسینی شَعائرْکُم . تْرَوّینی مَدامِعْـکُم . اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم .هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم .
بر من واجب است به شما وفا کنم ای وفاداران . عزاداریتان به من دلداری می دهد .اشکهایتان مرا سیراب می کند . من و زخمهایم به شما دلداری می دهیم .خوش آمدید ای زائرانِ من . خوش آمدید .
هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ . إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ . وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَة الأکبَر . اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـة المَحْـشَرْ .
خوش آمدی ای که فراموش نکردی و بر وعده حاضر می شوی . آمدی و نه گرما و نه سرما برایت مهم نبودند . قسم به حقّ اشک بانوی گرامی و فرق شکافته اکبر . پیشت حاضر می شوم و وقت محشر رهایت نمی کنم.
پایان پیام/
نظر شما