به گزارش خبرگزاری شبستان، دومین نشست بررسی اقتصاد هنر با عنوان "چالش اقتصاد و هنرهاى معاصر" با همکاری خانه هنرمندان ایران، بانک پاسارگاد و مدرسه ایده، یکشنبه ۴ آبان با حضور حمیدرضا ششجوانی مدرس دانشگاه، بهنام کامرانی کارشناس هنری، زروان روحبخشان پژوهشگر هنر معاصر و اشکان زهرایی مترجم کتابی در زمینه اقتصاد هنر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست آرش سلطانعلی گفت: مدرسه هنری «ایده» در سالهای اخیر با نگاهی به واکاوی جریانات موازی با هنر که نقش تعیینکنندهای در وضعیت و جریان هنر دارد، اقدام به برپایی نشستهای مختلف با همکاری نهادهایی همچون خانه هنرمندان و موزه هنرهای معاصر داشته است.
وی ضمن معرفی سخنرانان دومین نشست بررسی قتصاد هنر گفت: این دومین نشست بررسی وضعیت اقتصاد هنر است که اولین آن در مردادماه با حضور علی مرادخانی معاون هنری وزیر ارشاد و غلامرضا نامی برگزار شد و در آذرماه سومین نشست که جمع بندی این دو نشست است در آذرماه برگزار میشود.
حمیدرضا ششجوانی، جامعهشناس و مدرس اقتصاد هنر با مجزا دانستن اقتصاد هنر از اقتصاد در هنر گفت: اقتصاد هنر در دنیا بسیار جوان است و سابقه آکادمیک آن به سال 1966 و نوشته شدن کتابی در امریکا برمیگردد. در این کتاب مشکلات اقتصادی هنرهای نمایشی و افزایش تورم در آن بررسی شده و در نهایت نتیجهگیری شد که جنس هنرهای نمایشی نمیتواند با اقتصاد هماهنگ باشد. در مورد کالای هنری نمیتوان با تئوریهای اقتصادی صحبت کرد، در نتیجه اقتصاد در هنر با اقتصاد هنر متفاوت است.
بهنام کامرانی هم با اشاره به تجربیات خود در عرصه هنر گفت: در رشته تجسمی و به ویژه هنر معاصر، تصور میشود که نقاشان افرادی در هاله عرفان هستند که تفکر و هنر برای آنها بیشترین اهمیت را دارد و نیازی به پول و سرمایه برای زندگی ندارند. امروزه در هنر معاصر غرب با هنرمندانی روبهرو میشویم که خودشان به عنوان یک بنگاه یا تبلیغاتچی عمل میکنند و این تفکر را دارند که چگونه از هنر خود پول دربیاورند. عده دیگر کسانی را دارند که برای آنها تبلیغ کنند و نمایشگاه برگزار کنند. در ایران هم کمکم این روند از دهه 40 و با فعالیت گالریها شکل گرفت.
او افزود: یکی از بخشهایی که میتواند در اقتصاد هنر تاثیر داشته باشد انجمنها هستند، اما انجمن نقاشان یک انجمن روشنفکرانه است که حتی به عنوان نهاد صنفی ثبت نشده و بعد از گذشت چند سال همه متوجه شدند که بسیاری از مشکلات انجمن به دلیل صنفی نبودن آن است.
اشکان زهرایی با اشاره به کتابی که در دست چاپ دارد گفت: تجربه من در زمینه اقتصاد هنر به واسطه ترجمه کتابی از یک اقتصاددان است که مجموعهدار هنری هم بوده است. در این کتاب رابطه بین هنرمند، گالری، دلال و... تشریح شده و مسائل مالی و روانشناسی که در خرید و فروش آثار هنری تاثیر دارد بررسی شده است.
زروان روحبخشان نیز که خود را مخالف اقتصاد هنر معرفی کرد گفت: اگر به زندگی هنرمندانی که تمام وقت به کار هنری مشغول هستند نگاه کنیم متوجه میشویم که اوضاع مالی آنها روز به روز بدتر شده است. اثر هنری اولویت زندگی مردم نیست و خرید آن توسط افراد خاص و به عنوان سرمایهگزاری انجام میشود. برای خیلی از گالریها اهمیتی ندارد آنچه میخرند یک اثر هنری جدی و تاثیرگذار است یا نه، تنها نکته مهم این است که خوب فروش رود.
او افزود: شایعات در اقتصاد هنر تاثیر زیادی گذاشته است و مراکزی غیر رسمی به وجود آمدهاند که جریاناتی را در هنر مد میکنند. در این مراکز آثار با اصطلاحاتی نامیده میشوند که در فضاهای رسمی وجود ندارد و منظور از آن، آثاری است که فروش خوبی دارند. خیلی از هنرمندان با ایدهآلهایی که دارند کارهایی میکنند که خلاف این جریان حرکت کنند در نتیجه موجی به راه افتاده است تا آثاری خلق کنند که اصلا قابل خرید و فروش نباشد.
در بخش دیگری حمیدرضا ششجوانی گفت: شاخصهای قیمت در حراجهای بزرگ هیچ ربطی به کیفیت اثر ندارد و گاهی یک جوان در شهرستانی دور بهتر از یک نقاش حاضر در حراجیها کار میکند. یکی از شاخصهای مهم در حراجیها پیشینه قیمت است و معمولا هر اثر در حراج بعدی با قیمتی بالاتر از دفعه قبل به فروش میرسد.
او افزود: بازار فروش آثار هنری سه سطح دارد. در سطح 3 که بزرگترین بخش آن است تعداد زیادی هنرمند وجود دارند که آثار خود را به گالری میبرند تا فروخته شود، اما حتی اگر کار خوبی ارائه کرده باشند ممکن است اثر به فروش نرود. در این سطح به دلیل بالا بودن عرضه، قیمت آثار پایین است و خریدار تخصصی وجود ندارد. دلالان هنری معمولا در این سطح به دنبال اثری برای ارائه به بازارهای جهانی نمیگردند. بسیاری از هنرمندان در سطح 3 قرار دارند اما رویای سطح 2 را داشته و خود را با آن هنرمندان مقایسه میکنند. در این سطح هنرمند فقیر است، به این معنی که در مقایسه با کسانی که شرایط یکسان از نظر تحصیلات و ساعات کاری و... دارند پول معمول را دریافت نمیکند. در سطح 3 لازم نیست هنرمند اثری با کیفیت عالی خلق کند چون نمیتواند بهای لازم را برای آن دریافت کند.
شش جوانی ادامه داد: 3 تا 5 درصد افراد سطح 3 به سطح 2 یعنی بازار نخبهگران میروند. در این سطح هنرمندان شناخته شده، بازاریابها و مجموعهداران شناخته شده حضور دارند. در سطح 2 اثر کیفیت مناسبی دارد، اما نکته مهم رابطه هنرمند با افراد تاثیرگذار بازار است. در نهایت هم بازار سطح 1 وجود دارد که حراجیهای بینالمللی مانند کریستیز از آن جمله هستند. اگر هنرمند متوجه نباشد برای چه سطحی اثر هنری تولید میکند فعالیتهایش نتیجه مناسب نخواهد داشت. این موضوع ذات اقتصاد هنر است و نمیتوان به عنوان یک نکته منفی با آن برخورد کرد.
بهنام کامرانی با مقایسه شرایط هنر در ایران و کشورهای پیشرفته گفت: در بسیاری از کشورها آموزشهایی وجود دارد که مردم را به کار هنری علاقهمند کند، چیزی که در کشور ما هنوز تدوین نشده است. این که چگونه قشر غیر هنری را به هنر علاقهمند کنیم سیاست فرهنگی است. در حال حاضر مسئله ما این نیست که آثار به چه قیمتی فروش میروند، مسئله اساسی این است که عموم مردم هنوز مسعود عربشاهی یا بهمن محصص را نمیشناسند. برنامهریزان اقتصاد هنر باید بدانند چگونه هدفمندانه مردم را با این موضوعات آشنا کنند. در این شرایط حتی اگر یک اثر هنری به مبلغی بالاتر از ارزش خود فروش رود به سایر نقاشان کمک میکند.
روح بخشان هم در مورد انجمنهای هنری گفت: انجمن صنفی باید برنامهریزی داشته و از بودجه خود برای حمایت از هنرمندان استفاده کند. با توجه به اینکه نهادهای دولتی از هنر حمایت نمیکنند، تا زمانی که انجمنها یا نهادهای خصوصی فعال نشوند نمیتوان با سیستم سرمایهگذاری مخالفت کرد. از سوی دیگر هنرمند وظیفه ندارد روشنفکر باشد. این موضوعی است که بازارهای اروپایی به خاورمیانه تحمیل میکنند و هنرمندان روشنفکرماب به وجود میآورند که تبعات آن گاهی از اقتصاد هنر فراتر میرود.
زهرایی نیز در بخشی از سخنان خود گفت: در مقیاس بینالمللی ما هنوز کاری انجام ندادهایم که قابل بحث باشد. در ایران هیچ جریان هنری شاخصی وجود ندارد. در حراجیهای خارجی آثاری با عنوان هنر ایرانی عرضه میشوند که خود ما کمتر آنها را میبینیم و بیشتر مورد پسند اروپاییها هستند.
ششجوانی در مورد تاثیر حمایتهای دولتی از هنر: تحقیقات جهانی ثابت کرده است هرجا دولت وارد اقتصاد هنر شود به همان میزان صدمه میزند و کیفیت آثار پایین میآید. از سوی دیگر عباراتی مانند "هنر قیمت ندارد" و " نمیتوان برای هنر قیمت گذاشت" راهی هستند که سرمایهگذار برای سوء استفاده از او و توجیه فقر هنرمند به کار میبرد.
لازم به یادآوری است؛ اولین نشست بررسی اقتصادی هنرهای تجسمی در ایران با حضور علی مرادخانی و غلامرضا نامی مردادماه سال جاری به همت مدرسه «ایده» در خانه هنرمندان برگزار میشود. در این نشست وضعیت اقتصادی هنر ایران در منطقه خاورمیانه، حضور ایران در حراجهای معتبر خارجی، نقش حراجهای داخلی بر جریان اقتصادی هنر، وضعیت هنر و نوع اقتصادی شدن آن مورد بررسی قرار گرفت.
پایان پیام/
نظر شما