خبرگزاری شبستان: منجی گرایی و عقیده به آینده اي روشن براي انسان ها، از باورهاي مشترك بین همه ادیان الهی و حتی غیر الهی است. در بینش اسلامی، کسی رهایی بخش بشر از ظلمت است که همنام پیامبر اسلام (ص) و از عترت پاك اوست. بنابر باور شیعه، ایشان هم اکنون میان امت حضور دارند و ناظر بر اعمال و رفتار آنان اند. ایشان هر سال در موسم حج حاضر می شوند و بین باور به آن حضرت و موسم حج ارتباطی استوار وجود دارد.
اما اینکه این ارتباط دوسویه کدام است و نقش هر یک از این دو در دیگري چیست و در تقویت و استحکام عقیده به دیگري چه نقشی براساس کتاب و سنت دارد و سرانجام نقش حج و کعبه در رخداد ظهور چگونه است؟ پرسش هایی است که حجت الاسلام الهی نژاد درکتاب "حج و مهدویت" به آن پاسخ گفته است:
شرایط کمال حج در دوران غیبت کبري
احساس حضور امام زمان(عج) در موسم
افزون بر شرایط صحت حج، شرایطی نیز وجود دارد که مربوط به کمال حج است. به عبارت دیگر، این شرایط، حج انسان را در ردیف حج انسان هاي کامل قرار می دهد. یکی از آن شرایط، احساس حضور امام زمان (عج) در موسم حج و دیدن اعمال حاجیان است و دیگري عقیده به عرضه اعمال بر آن حضرت است؛ زیرا براساس روایات، پیامبر (ص) و امامان علیهم السلام بر اعمال همگان ناظرند. وجود مبارك حضرت بقیۀالله، حجۀبنالحسن (ع) افزون بر آنکه هر سال در مراسم حج، بهویژه در عرفات و منا حضور دارد و اعمال و رفتار حاجیان را میبیند، اعمال مردم نیز بر آن حضرت عرضه می شود که در اینباره، روایات فراوانی داریم.
چنانکه امام صادق(ع) می فرماید:
در هر بامداد، کردار بندگان نیکوکار و فاسق بر رسول خدا(ص) عرضه می شود. پس برحذر باشید [از کردار ناشایست] و همین است معناي قول خداوند: عمل کنید! خدا و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را میبینند. :
« سماعۀ» می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: چرا پیغمبر(ص) را ناخوش و اندوهگین می کنید؟ مردي گفت: ما چگونه او را ناخوش می کنیم؟ فرمود؟ مگر نمی دانید که اعمال شما بر آن حضرت عرضه میشود و چون گناهی در آن ببیند، اندوهگینش می کند؟ پس به پیغمبر بدي نکنید و او را [با عبادات و طاعات خویش] مسرور سازید.
در روایت دیگري چنین آمده است:
« عبدالله بن ابان» که نزد حضرت رضا(ع) منزلتی داشت، می گوید به آن حضرت عرض کردم: براي من و خانواده ام به درگاه خدا دعا بفرما. فرمود: مگر من دعا نمی کنم؟ ! به خدا که اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه می شود. عبدالله می گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم. به من فرمود: مگر تو کتاب خداوند عزوجل را نمی خوانی که می فرماید: بگو [اي محمد] عمل کنید! خدا و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را میبینند. به خدا که آن مؤمن، علی بن ابیطالب است.
البته در بعضی از این اخبار، تنها سخن از پیامبر(ص) به میان آمده است؛ در پارهاي دیگر از علی (ع) و در بعضی دیگر پیامبر و امامان همگی ذکر شده اند. همانطور که بعضی تنها عصر پنجشنبه را وقت عرض اعمال می شمارند، بعضی همه روز، بعضی هفته اي دوبار، بعضی در آغاز هر ماه و بعضی به هنگام مرگ و گذاردن در قبر.
روشن است که این روایات، منافاتی با هم ندارند و همه آنها می توانند صحیح باشند. درست همانند اینکه در بسیاري از مؤسسات، گزارش کارکرد روزانه را همه روز، گزارش کار هفته را در پایان هفته و گزارش کار ماه یا سال را در پایان ماه یا سال به مسئولان بالاتر میدهند.
مسئله عرض اعمال، اثر تربیتی بسیاري در معتقدان به آن دارد؛ زیرا اگر انسان بداند که افزون بر خدایی که همه جا ناظر بر اعمال است، پیامبر (ص) و پیشوایان نیز، هر روز یا هر هفته از هر عملی، اعم از خوب یا بد در هر نقطه و هر مکان آگاه می شوند، بدون شک در اعمال خود مراقبت بیشتري خواهد کرد. درست مثل اینکه کارکنان مؤسسه اي بدانند هر روز یا هر هفته گزارش تمام جزئیات اعمال آنها به مسئولان بالاتر داده می شود.
همچنین اگر انسان باور داشته باشد که امام زمان(عج) هر ساله در مراسم حج حضور می یابد و بر اعمال حاجیان نظارت می کند، یعنی افزون بر نظارت روزانه حضرت، در مراسم حج نیز هر لحظه بر اعمال حاجیان اشراف دارد و نظارت می کند، اثر تربیتی بس بزرگی در انسان ایجاد می کند و او را از گناه حفظ می کند؛ زیرا وقتی انسان اعتقاد داشته باشد افزون بر خدا و رسولش، چشم نظاره گر دیگري نیز مراقب اعمال اوست، بی شک بیشتر مواظب اعمال خویش خواهد بود و بیشتر به آن توجه می کند؛ همچنان که به تصریح بسیاري از روایات، آن حضرت در موسم حج، حضور دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
امام صادق(ع) در این زمینه میفرماید:
یَفقِدُ النّاسُ إِمامَهُم. یَشهَدُ المَوسِمَ فَیَراهُم وَلا یَرَونَه.
مردم امامشان را نیابند، او در موسم حج حاضر می شود و مردم را میبیند، اما آنها او را نمی بینند.
همچنین حضرت فرمود:
إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیْبَتَیْنِ یَرْجِعُ فِی إِحْدَاهُمَا وَ فِی الْأُخْرَي لَا یُدْرَي أَیْنَ هُوَ یَشْهَدُ المَوَاسِمَ یَرَي النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ.
قائم را دو غیبت است، در یکی از آنها برمی گردد و در دیگري معلوم نمی شود کجاست. در موقع حج حضور می یابد و مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند.
همچنین نایب خاص امام زمان(عج)، محمد بن عثمان عَمْري رضی الله عنه میگوید:
وَالِله إنَّ صاحِبَ هَذَا الْأَمرِ لََیحضُرُ المَوْسِمَ کُلَّ سَنَۀٍ، یَرَي النّاسَ وَیَعرِفُهم وَیَرَونَه وَلَا یَعرِفُونه.
به خدا قسم! صاحب این امر (امام زمان)، همه ساله در موسم حج حاضر می شود و مردم را میبیند و می شناسد و مردم نیز او را میبینند، اما نمی شناسند.
از این روایات دو نکته استفاده میشود:
1. حضور همه ساله امام در مراسم حج؛
2. در مراسم حج، امام زمان(عج) مردم را می بیند و می شناسد، ولی مردم او را می بینند و نمی شناسند. البته دیده نشدن امام در روایت اول حمل بر این می شود که مردم، ایشان را نمی شناسند؛ زیرا نشناختن، در واقع نوعی ندیدن به حساب می آید.
آري، در توجیه حضور همه ساله امام زمان(عج) در مراسم حج، باید گفت که در واقع، مقبول بودن حج به حضور امام معصوم است. امام زمان(عج) نیز با حضور خویش، رهبري حج را به عهده دارد و با هدایت و رهبري ایشان است که حج مردم، نزد خدا پذیرفته می شود. از این رو باید مردم قبل از هر چیز، رهبر و امیرالحاج را به خوبی بشناسند و حضور وي را همواره در احساس خود داشته باشند تا با شناخت کامل به مناسک حج مقبول بپردازند.
« جعفر حمیري»در این زمینه از محمدبنعثمان پرسید:
أَ رَأَیْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ وَ آخِرُ عَهْدِي بِهِ عِنْدَ بَیْتِ الِله الحَرَامِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی.
آیا صاحب الأمر را دیده اي؟ گفت: آري و آخرین دیدار نزد بیت الله الحرام بود که حضرت می گفت: پروردگارا! آنچه به من وعده فرموده اي برآور.
حمیري در روایت دیگري می گوید از نایب دوم شنیدم که میگفت:
رَأَیْتُهُ صَلَوَاتُ الِله عَلَیْهِ مُتَعَلِّقاً بِأَسْتَارِ الْکَعْبَۀِ فِی المُسْتَجَارِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِی مِنْ أَعْدَائِی.
امام مهدي(عج) را دیدم که در مستجار به پرده هاي کعبه آویخته شده بود و می گفت: پروردگارا! از دشمنان من انتقام بگیر.
همچنین « عبدالله بن صالح » می گوید:
أَنَّهُ رَآهُ عِنْدَ الحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ النَّاسُ یَتَجَاذَبُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا بِهَذَا أُمِرُوا.
خود او، آن حضرت را نزد حجرالأسود دیده است. مردم [براي بوسیدن حجر] نزاع و کشمکش داشتند و آن حضرت میفرمود: به این وضع مأمور نشده اند بلکه اگر بوسیدن بدون مزاحمت ممکن شد باید ببوسند، وگرنه به اشاره با دست اکتفا کنند.
پس اي زائر خانه دوست که به سرزمین وحی قدم نهادي، همواره خود را در محضر امام زمانت ببین؛ شاید زائري که در جوار تو به سعی و طواف مشغول است، امام زمانت باشد؛ زیرا او تو را میبیند، اما چه بسا تو او را میبینی، ولی نمیشناسی و به علت نشناختن او، در حضورش بیادبی کنی. پس در این سفر روحانی تا میتوانی بکوش ادب با خدا و خلق خدا را رعایت کنی. ازاین رو در برخورد با زائران دیگر، همواره جانب ادب و احترام را نگهدار، تند خویی مکن و به بحث و جدال مپرداز تا عنایت حضرت شامل حال تو شود.
حکایات دیدار با امام زمان(عج) در موسم حج
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست
در کتاب هاي معتبري که اندیشمندان شیعه درباره امام زمان(عج) نوشته اند، داستان هاي متعددي درباره تشرف برخی عالمان برجسته به حضور امام زمان(عج) در موسم حج آمده است.
شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «غیبت» از قول «حبیب بن محمد بنیونس بنشاذان صنعانی" می نویسد:
بر «علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازي» وارد شدم و از بازماندگان امام حسن عسکري(ع) سؤال کردم. ایشان گفت: مطلب بزرگی را از من پرسیدي. من بیست مرتبه به حج رفتم و در تمام این سفرها قصدم دیدن امام زمان(عج) بود، ولی موفق نشدم تا آنکه شبی در خواب دیدم کسی می گوید: اي علی بن ابراهیم! خداوند به تو فرمان داده است که امسال نیز حج کنی.
چون موسم حج فرا رسید، کارم را رو به راه کردم و به جانب مدینه رهسپار شدم. هنگامی که به مدینه رسیدم، از بازماندگان امام حسن عسکري(ع) جویا شدم، ولی اثري از او نیافتم. در آنجا نیز پیوسته درباره منظورم فکر میکردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه که در چهار میلی جحفه بود حرکت کردم. «غدیر» رسیدم، یک روز در آنجا ماندم. آنگاه به سوي «جحفه» خارج شدم. چون به وقتی به مسجد جحفه رسیدم، نماز گزاردم و صورت به خاك نهادم و براي تشرف به خدمت فرزند امام یازدهم دعا و تضرع کردم.
سپس به سمت «عسفان» و از آنجا به مکه رفتم و چند روزي در آنجا ماندم و به طواف خانه خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم.
شبی در اثناي طواف، جوان زیباي خوشبویی را دیدم که به آرامی راه میرود و در اطراف خانه طواف می کند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم و تکانی به او دادم تا متوجه من شد. پرسید؟ از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراق. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (خضیب) را می شناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند. دعوت حق را اجابت کرد. گفت: خدا او را رحمت کند که شب ها را بیدار بود و به درگاه خداوند بسیار می نالید و پیوسته اشکش جاري بود. سپس پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را می شناسی. گفتم: علی بن ابراهیم منم. گفت: اي ابوالحسن! خدا تو را نگهدارد. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکري(ع) بود، چه کردي؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت: آن را بیرون بیاور. من دست در جیب بردم و آن را در آوردم. وقتی آن را دید دیدگانش پر از اشک شد و گریست، به طوري که لباس هایش از اشک، تر شد.
آنگاه فرمود: اي پسر مهزیار! خداوند به تو اذن می دهد! خداوند به تو اذن می دهد. [دو بار فرمود] به اقامتگاه خود برو و صبر کن. تا شب فرا رسد و تاریکی آن، مردم را فراگیرد. سپس برو به جانب [شعب بنیعامر] که در آنجا مرا خواهی دید. من به منزل خود رفتم. چون احساس کردم وقتش فرا رسیده است، اثاثم را جمع کردم. سپس لوازم را بار شتر کردم و به سرعت حرکت کردم تا به شعب بنی عامر رسیدم.
دیدم همان جوان ایستاده است و بانگ می زند که اي ابوالحسن! بیا نزد من! چون نزدیک وي رسیدم، ابتدا سلام کرد و گفت: ای برادر با ما راه بیا. با هم راه رفتیم و گفتگو می کردیم تا آنکه کوه هاي عرفات را پشت سر گذاشتیم و به طرف کوه هاي منا رفتیم. وقتی از آنجا نیز گذشتیم به میان کوه هاي طائف رسیدیم.
چون صبح کاذب دمید به من دستور داد که پیاده شوم و نماز شب بخوانم. بعد از نماز شب دستور داد که نماز « وتر » بخوانم. من هم نماز وتر را خواندم، و این فایده اي بود که از وي کسب کردم. سپس امر کرد که سجود کنم و تعقیب بخوانم. آنگاه نمازش را : تمام کرد و سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. با وي حرکت کردم تا آنکه قله کوه طائف پیدا شد. پرسید آیا چیزي می بینی؟ گفتم: آري، تل ریگی میبینم که خیمه اي بر بالاي آن است و نور از داخل آن می درخشد. وقتی آن را دیدم خوشحال گشتم. گفت: امید و آرزوي تو در آنجاست.
آنگاه گفت برادر با من بیا. او میرفت و من هم از همان راه میرفتم تا اینکه از بلندي کوه پایین آمدیم. سپس گفت: پیاده شو که در اینجا سرکشان، ذلیل و جباران، خاضع می شوند. آنگاه گفت: مهار شتر را رها کن. گفتم: به دست چه کسی بدهم؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد است. کسی جز افراد با ایمان بدینجا راه نمییابد و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمیرود. من هم مهار شترم را رها کردم و با او رفتم تا نزدیک چادر رسیدیم.
او نخست به درون چادر رفت و به من دستور داد که در بیرون چادر توقف کنم تا او برگردد. سپس گفت داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزي نیست. من وارد چادر شدم و آن حضرت را دیدم نشسته و دو برد یمانی پوشیده که قسمتی از یکی را روي دوش انداخته است.
اندامش در لطافت مانند گل بابونه و رنگ مبارکش در سرخی همچون گل ارغوانی بود که قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته باشند ولی چندان سرخ نبود. قد مبارکش مانند شاخه درخت « بان » یا « چوبه ریحان » بود. جوانی پاکیزه و پاكسرشت بود که نه بسیار بلند و نه خیلی کوتاه، بلکه قدي متوسط داشت. سر مبارکش گرد، پیشانیاش گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینیاش کشیده و میان برآمده، صورتش کم گوشت و بر گونه راستش خالی مانند پاره مشکی بود که بر روي عنبر کوبیده، قرار دارد. هنگامیکه حضرتش را دیدم، سلام کردم و جوابی بهتر از سلام خود شنیدم.
سپس مرا مخاطب ساخت و احوال مردم عراق را پرسید. عرض کردم: آقا! مردم عراق (شیعیان) در کمال ذلت به سر می برند و میان سایر مردم خوارند. فرمود: پسر مهزیار! روزي فرا می رسد که شما بر آنان مسلط شوید و مالک آنها (مردم غیر شیعه) باشید؛ چنانکه امروز آنها بر شما مسلط شده اند. آنها در آن روز ذلیل و خوار خواهند بود.
عرض کردم: آقا! جاي شما از ما دور و آمدنتان طول کشیده است، فرمود: پسر مهزیار! پدرم ابومحمد (امام حسن عسکري(ع) از من پیمان گرفت که مجاور قومی نباشم که خداوند بر آنها غضب کرده است و در دنیا و آخرت مورد نفرت و مستحق عذاب دردناكاند. همچنین امر فرمود که جز در کوه هاي سخت و بیابان هاي هموار نمانم. به خدا قسم، مولاي شما (امام حسن عسکري(ع)) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود و من اکنون در تقیه به سر میبرم تا روزي که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.
عرض کردم: آقا! چه وقت قیام می فرمایی؟ فرمود: موقعی که راه حج را بر شما ببندند، خورشید و ماه در یکجا جمع شوند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآیند. عرض کردم: یابن رسول الله! این علائم کی خواهد بود . فرمود: « دابۀ الارض » در فلان سال و فلان سال در بین صفا و مروه قیام کند، درحالیکه عصاي موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوي محشر سوق دهد زمین و مقصود خود آن حضرت است. دابۀ الارض، یعنی متحرك در روي زمین و مقصود خود حضرت است.
علی بن مهزیار افزود: چند روز در خدمت حضرت ماندم. بعد از آنکه به منتهاي آرزوي خود رسیدم، اجازه گرفتم و به طرف منزلم برگشتم. به خدا قسم از مکه به کوفه آمدم، درحالیکه فقط غلام خدمتکار همراه داشتم و هیچگونه خطري ندیدم.
شیخ صدوق نیز ماجراي دیدار « أزدي »با صاحب الزمان را از قول او چنین نقل می کند:
در شوط هفتم طواف متوجه شدم که در طرف راست کعبه گروهی اجتماع کرده اند و جوان خوش صورت و خوشبویی که آثار هیبت و عظمت از چهره اش نمایان بود، با زبان شیرینی براي مردم سخن می گفت. من به طرف او رفتم تا با وي حرف بزنم. مردم مرا از نزدیک شدن به طرف او منع کردند. پرسیدم: این کیست؟ گفتند: این فرزند حضرت رسول (ص) است که هر سال، یک روز براي مردم ظاهر می شود و با خواص خود سخن می گوید. به طرف او رفتم و عرض کردم: اي آقاي من! آمده ام تا مرا هدایت کنید؟ او سنگریزه اي به من داد و من دیدم یک تکه طلاست. سپس از من پرسید. حجت بر تو ثابت شد؟ حق را درك کردي و بصیرت یافتی؟ مرا می شناسی؟ فرمود: من مهدي و قائم زمانم. من زمین را پس از جور و ستم، از عدل و داد پر خواهم کرد. زمین هرگز از حجت خالی نمی شود و مردم در « فترت » نمی مانند. این موضوع در دست تو امانت است و به برادرانت که از اهل حق اند برسان.
آري، وجود مبارك حضرت بقیّۀ الله، حجۀ بن الحسن(عج) هر سال در مراسم حج حضور دارد همچنین بسیاري از شاگردان خاصش که تربیت شده اویند، در مراسم حضور دارند. حضرت(ع) می تواند به شاگردان خود از راه ملکوت بفهماند که چه کسی انسان است و چه کسی حیوان. ممکن است کسی در سرزمین عرفات و منا به وجود مبارك بقیۀ الله الاعظم دعا هم بکند و دعاي فرج را هم بخواند، اما قلب او قلب انسان نباشد. ممکن است کسی مشکلی داشته باشد و مشکلش ناخودآگاه به برکت حضرت حجت(عج) حل شود؛ اما چنین نیست که اگر عملی خارق عادت در حج یا در منا و عرفات پیدا شد، مستقیماً توسط وجود مبارك حضرت حجت باشد. احتمال دارد، وجود حضرت باشد و احتمال دارد اولیایی باشند که دستپرورده آن حضرت اند.
ممکن است سالمندي، زن یا مرد و یا ناواردي راه خیمه را گم کند یا در بین راه بدون توشه بماند و یکی از اولیاي تربیت شده مکتب امام عصر (عج) او را راهنمایی کند. چنین نیست که هر اثر غیبی در مراسم حج به صورت مستقیم به حضرت ولی عصر(عج) مربوط باشد. خیلی توفیق می خواهد و چنین تشرفی براي موحّ دان برگزیده پیش میآید که خود حضرت (عج) به بالین او بیاید. البته عنایت ایشان شامل اولیا، شاگردان، صالحان، صدیقین و شهدایی میشود که تربیت یافته اویند. آنان مأمورانیاند که به دستور ایشان مشکلات دیگران را حل می کنند و خلاصه اینکه حضرت و دست پروردگان ایشان، باطن ما را میبینند.
عنایت ویژه امام زمان(عج) به شیعیان در موسم حج
اشاره
افزون بر اینکه امام زمان (عج) همه ساله در مراسم حج حضور دارند، عنایت هاي ویژه اي نیز به شیعیان و علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام دارند که در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره می شود:
ملاقات شیخ صدوق با امام زمان(عج) در خواب
شیخ صدوق اصل ماجرا را چنین نقل کرده است:
شبی در عالم رؤیا دیدم که در مکه ام و گرد خانه خدا طواف می کنم. در دور هفتم نزد حجرالأسود آمدم و آن را لمس کردم و بوسیدم. در این هنگام، دعاهایی را که براي زمان بوسیدن حجرالأسود است، می خواندم. در این حال، مولاي خود حضرت مهدي (عج) را دیدم که بر در کعبه ایستاده است. با خاطري پریشان به حضرت نزدیک شدم. حضرت با نگاهی به رخساره ام به فراستِ خود، راز دلم را دانست. به او سلام کردم. حضرت پس از جواب سلام، فرمود چرا درباره غیبت، کتابی نمی نویسی تا اندوه دلت را بزداید؟ عرض کردم: یابن رسول الله! در این باره کتاب نوشته ام. حضرت پاسخ داد: منظورمان این نیست که همانند گذشته بنویسی. کتابی درباره موضوع غیبت بنگار و در آن غیبتهاي پیامبران علیهم السلام را بیان کن.
چون سخن حضرت به پایان رسید، از دیدگانم پنهان شد. من از خواب بیدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و مناجات پرداختم؛ چون صبح دمید، نگارش این کتاب را آغاز کردم.
ملاقات سید بحرالعلوم با امام زمان(عج) در مکه
« آخوند, ملا زین العابدین سلماسی» از ناظر کارهاي سید بحرالعلوم نقل می کند:
در مدتی که سید در مکه سکونت داشت، با آنکه در شهر غربت به سر میبرد و از همه دوستان دور بود، از بذل و بخشش کوتاهی نمی کرد و اعتنایی به زیاد شدن هزینه ها نداشت.
یک روز که چیزي باقی نمانده بود، چگونگی حال را خدمت سید عرض کردم، ایشان چیزي نفرمود. برنامه سید این بود که صبح طوافی دور کعبه میکرد و به خانه می آمد و به اتاقی می رفت که مخصوص خودش بود. شاگردان از هر مذهبی جمع میشدند و او هم براي هر جمعی به روش مذهب خودشان درس میگفت.
فرداي آن روزي که از بیپولی شکایت کرده بودم، وقتی از طواف برگشت [و به اتاق مخصوصش رفت]، ناگاه کسی در را کوبید. سید به شدت مضطرب شد و خودش با عجله رفت و در را باز کرد. شخص جلیلی به هیئت اعراب داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت احترام و ادب دم در نشست. ساعتی با هم صحبت کردند. بعد هم آن شخص برخاست. باز سید با عجله از جا بلند شد و در خانه را باز کرد. دستش را بوسید و آن بزرگوار را بر شتري که کنار در خانه خوابیده بود، سوار کرد.
او رفت و سید با رنگ پریده برگشت. حواله اي به دست من داد و گفت: این کاغذ، حواله اي است به مرد صرافی در کوه صفا. نزد او برو و آنچه حواله شده را بگیر. حواله را گرفتم و نزد همان مرد بردم. وقتی آن را گرفت و در آن نظر کرد، کاغذ را بوسید و گفت: برو و چند حمال بیاور. من هم رفتم و چهار حمال آوردم. صراف مقداري که آن چهار نفر قدرت داشتند، پول فرانسه [هر پول فرانسه کمی بیشتر از پنج ریال عجم بود] آورد و ایشان برداشتند و به منزل آوردند.
پس از مدتی، روزي نزد آن صراف رفتم تا از او بپرسم که این حواله از چه کسی بود، اما با کمال تعجب نه صرافی دیدم و نه دکانی! از کسی که در آنجا بود، پرسیدم: این صراف با چنین خصوصیاتی کجاست؟ گفت: ما اینجا هرگز صرافی ندیده بودیم و اینجا مغازه فلان شخص است.
دانستم این موضوع، از اسرار پروردگار متعال بوده است.
همدمی حضرت خضر با امام زمان(عج) در حج
است ( 1)که آنها در خدمت حضرتاند و به "موالی" در روایات مختلف آمده است که امام زمان (عج) در دوران غیبت داراي سی
فرمان حضرت به امور شیعیان می پردازند. حضرت خضر(ع)، ازجمله افرادي است که در دوران غیبت، همدم و همراه امام زمان(عج) است؛ یعنی حضرت خضر در کنار امام زمان و به امر ایشان انجام وظیفه می کند. از جمله وظایف حضرت خضر در دوران غیبت، حضور در مراسم حج و دعا براي شیعیان است و به یقین این حضور با امام زمان(عج) همراه است. زیرا طبق روایت، همدمی و همراهی حضرت خضر با امام زمان(عج) قطعی است. پس حج امام مهدي با حضور حضرت خضر است؛ چنانکه امام رضا(ع) میفرماید:
چون خضر آب زندگانی نوشید تا نفخ صور زنده است. او نزد ما می آید و به ما سلام می کند و ما صداي او را میشنویم، ولی خود او را نمیبینیم. هر جا از وي نام برند حاضر می شود. پس هرکسی از شما نام او را میبرد، به او سلام کند. خضر هر سال در موسم حج حاضر می شود و تمام اعمال حج را انجام می دهد، و در عرفه می ایستد و براي استجابت دعاي مؤمنان آمین می گوید. خداوند وحشت قائم ما را در طول غیبتش، به وسیله انس با او برطرف میکند و تنهایی او را به رفاقت با وي مبدل می سازد.
منبع: کتاب "حج و مهدویت" نوشته حجت الاسلام حسین الهی نژاد؛ ناشر: مشعر
پایان پیام/
نظر شما