خبرگزاری شبستان:" تحمیل در مباحث دینی معنا ندارد. اینکه خداوند می فرماید "لا اکراه فی الدین"، یعنی دین تحمیل بردار نیست و چه فایده ای دارد بخواهیم مساله ای را این گونه جا بیندازیم؛ مگر با تحمیل می توان ریاضیات را فهمید و یاد گرفت یا با تبیین می توان آن را آموخت. کدام یک جواب می دهد تحمیل یا تبیین؟" این جملات گوشه ای سخنان حجت الاسلام مهدی رستم نژاد، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی ا(ص) لعالمیه و استاد حوزه و دانشگاه است که با ما در میان گذاشته است؛ گفتگوی ما را با این کارشناس فقه و اصول و تفسیر و علوم قرآنی می خوانید:
ما در جامعه اسلامی زندگی می کنیم که پایبندی به اعتقادات و باورهای دینی بسیار مهم تلقی می شود؛ با این توصیف گوناگونی و تفاوت عملکرد در مباحث عقیدتی را در افراد مختلف نمی توان یکسان دانست و نوسان آن به وضوح مشخص است. با این وجود آیا می توان در مباحث اعتقادی با اطرافیان خود وارد جدل و گفتگویِ از موضع قدرت شد و عقاید خود را بر آنها تحمیل کرد؟ به عبارت دیگر آیا اسلام اجازه می دهد که برای اثبات و القای باورهای دینی خود با دیگران به خصوص اطرافیان، نظر خود را تحمیل کرد و آنها را وادار به پذیرش باور یا عمل کرد؟
ببینید آنچه که پیامبر(ص) به ابلاغ مامور شده، برای بقیه مردم نیز هست یعنی در راس، که آن حضرت (ص) مبلغ مباحث دینی و معارف تا مسائل جزیی تر است هر شرطی که آنجا هست برای بقیه هم هست. ایشان طبق فرموده قرآن هم مامور به ابلاغ است و هم مکلف به رَسا رساندن پیام به مخاطب یعنی پیام همراه با تبیین و منطق.
اما این ابلاغ در قرآن طبقه بندی شده است و این گونه نیست که به هر صورت و سلیقه ای انجام شود یعنی اگر قرار باشد ما فردی را به باوری و اعتقادی یا عملی دعوت کنیم، قرآن برای ما قانونی در این راستا تعریف کرده که نباید از آن تخطی کرد.
در واقع قرآن هر گفتگویی را به رسمیت نمی شناسد بلکه به پیامبر (ص) می فرماید:" وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ"(سوره نحل، آیه 125) یعنی جدال احسن. قرآن برای گفتگو ضوابط و قاعده دارد یعنی ما حق مجادله به معنای دعوا کردن و مجادله ای که در آن تحکم باشد، نداریم.
جدال احسن در حقیقت تبیین فواید بحث، آشکار کردن زوایا و با منطق سخن گفتن است و جدال غیراحسن به معنای بدون منطق صحبت کردن، سخن با تحکم و لحن آمرانه و تحمیل کردن به طرف مقابل، را قرآن نمی پسندد و به رسمیت نمی شناسد. حتی به پیامبر (ص) خود می فرماید: فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ(غاشیه، آیات 21 و 22) این آیات نشان بیان می کند ای پیامبر تو تنها باید تذکر دهی و تو زورگو و بر آنها مسلط نیستی و این کار تو نیست یا در جای دیگر می فرماید: وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ. در واقع اینجا وظیفه ابلاغ آن هم ابلاغ روشن و مبین همراه با توضیح آشکار به پیامبر (ص) توصیه شده نه تحمیل امری به بشر. در حقیقت آن چیزی که با تحمیل پذیرفته شود، ارزشی ندارد و ارزش دین به منطق و فهم و میل است.
آیا قرآن راهکار دیگری برای این مساله برای پیاده کردن آن در زندگی به خصوص در رابطه با نزدیکان ارائه داده است؟
اولا این امر نزدیک و غیر نزدیک، خانواده و غیر خانواده ندارد در ثانی بله آیاتی وجود دارد که این راه را تشریح کرده است؛ مهم ترین آن آیه 125 سوره نحل است: ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!
ببینید در اینجا سه مرحله اساسی برای دعوت به سوی پروردگار بیان شده است: نخست حکمت. حکمت یعنی مباحث برهانی، استدلالی و علمی و عقلی که در این مرحله عقل تحریک می شود.
دوم موعظه حسنه. موعظه حسنه یعنی پند دادن و دلسوزی و خیرخواهی کردن که در این مرحله احساس تحریک می شود. و مرحله آخر جدال احسن یعنی گفتگویی که تبیینی باشد نه تحمیلی. یعنی حتی قرآن توصیه به جدال حسن(نیکو) هم نفرموده بلکه جدال احسن یعنی بهتر و نیکوتر.
بر فرض که این اتفاق نیفتد و افراد مطابق قرآن عمل نکرده و سعی در گفتگوی تحمیلی و به کار گیری تحکم و زور در القای باورهای خود داشته باشند، این روند چه تاثیری بر سبک زندگی فرد مخاطب بر جای می گذارد؟
اولا باید دانست که تحمیل در مباحث دینی معنا ندارد. اینکه خداوند می فرماید لا اکراه فی الدین، یعنی دین تحمیل بردار نیست و چه فایده ای دارد بخواهیم مساله ای را این گونه جا بیندازیم؛ مگر با تحمیل می توان ریاضیات را فهمید و یاد گرفت یا با تبیین می توان آن را آموخت. کدام یک جواب می دهد تحمیل یا تبیین؟
البته در مواقعی که به حریم اشخاص و جامعه و عفت عمومی تعرض می شود، یا افرادی برای اقتصاد و عزت کشور مشکل می آفرینند، باید مقابل کار او ایستاد لذا در برابر فردی که حرمت شکنی و حق شکنی می کند یا آسیب به جامعه وارد می کند، اینجا دیگر فضای گفتگو نیست بلکه باید عده ای که وظیفه این امر را بر عهده دارند، مقابل آنها بایستند و اجازه ندهند.
به سوال مطرح شده باز گردیم؛ به نظر شما این رویکرد تحکُمی چه تاثیری می تواند بر سبک زندگی افراد داشته باشد؟
حداقل تاثیر این مساله آن است که فرد دین گریز می شود و نتیجه عکس عاید خواهد شد. ببینید باید عقل مخاطب اقناع شود و سپس احساسات او را در اختیار گرفت و مرحله بعد با دلیل و منطق تبیین داشت نه تحکم. شاید همین برخوردهای تحکم آمیز و گفتگوی نامسالمت آمیز موجب شود فرد مورد نظر از همان اعتقاداتی هم که دارد، فاصله بگیرد. اصلا ما در رساله های عملیه هم داریم مثلا اگر کسی بیان نکرد من را برای نماز صبح بیدار کنید، نباید او را بیدار کرد تا رسد به این که برخی فرزند یا اطرافیان خود را با خشونت برای نماز صبح بیدار می کنند. انسان باید خود به کمال برسد و از درون بخواهد اگر از بیرون چیزی بر او تحمیل شود، یقینا نتیجه عکس می شود. لذا این مساله ظرافت خاصی را می طلبد که قرآن در این زمینه کُدهای لازم را بیان کرده است.
بنابراین، برای رسیدن به یک هدف مقدس نباید از وسیله نامقدس استفاده کرد مگر استثنایی که ذکر شد آن هم اینکه فردی به مصالح جامعه خلل وراد کند و به دیگران لطمه بزند که آن هم تخصص و ظرافت خاص خود را در برخورد با او می طلبد که کار هر کسی نیست و البته ما نیز نباید برای او محیطی فراهم کنیم که او دچار تجری (جرات بر انجام کاری ناپسند) پیدا کند یا چنان تحویلش نگیریم که در کار نامطلوب خود پیش روی کند.
پایان پیام/
نظر شما