منصور فولادی نسب یکی از جانبازان آزاده دفاع مقدس امروز(28 مرداد) در گفتگو با خبرگزاری شبستان از شهرکرد به بیان خاطرات به یادماندنی دوران اسارتش پرداخت و با اشاره به نحوه حضورش در جبهه گفت: فرزند اول خانواده و ۱۸ ساله بودم که از ترس مخالفت خانواده و برای پنهان ماندن ماجرا، بدون هماهنگی از طریق ثبت نام در پایگاه بسیج حوزه مقاومت اصفهان راهی جبهه شدم.
وی با بیان اینکه ماه های اول خانواده تصور می کردند که برای کار به اصفهان رفتم اما بعدها از طریق دوستان و همشهریانی که من را در جبهه دیده بودند مطمئن شدند که عازم جبهه شده ام، افزود: دوران آموزشی را در لشکر ۵۸ ذوالفقار کرج سپری کردم و پس از سه ماه آموزشی در سد کرج به جزیره مجنون و از آنجا به سومار (جنوب غرب جبهه ها) اعزام شدم.
وی تصریح کرد: به عنوان گردان عملیاتی در عملیات والفجر پنج شرکت کرده بودم که به دلیل اصابت ترکش به بیمارستان چمران تهران منتقل شدم و به دلیل وضعیت نابسامان جسمانی بعد از هشت ماه بی خبری خانواده راهی خانه شدم.
وی ادامه داد: با حضور یک هفتگی من در خانه و بی قراریم برای بازگشت به جبهه، خانواده به خوبی دریافته بودند که دیگر نمی تواند مانع رفتنم شوند پس با دلگرمی مادرم راهی جبهه شدم و شاید همین دلگرمی خانواده موجب شد تا این بار به عنوان فرمانده گردان شناسایی در منطقه سومار حاضر شوم.
این آزاده دروان دفاع مقدس، با اشاره به اسارت خود گفت: ۱۶ ماه پس از اعزام مجددم به جبهه بود که در تک دشمن از ناحیه پا مجروح شدم، گاز خردل هم کبد و لوزالمعده ام را درگیر کرده بود که در منطقه قصر شیرین سومار توسط دشمن به اسارت در آمدم.
وی با اشاره به اینکه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ به جمع ۱۰ هزار رزمنده دیگر در اردوگاه خانقه از شهرهای عراق پیوستم، اضافه کرد: در مدت کمتر از 10 روز به اردوگاه تکریت در کردستان عراق منتقل شدم و در نهایت پس از 2 سال و 2 ماه و پنج روز شکنجه و سختی هفتم شهریور ۶۹ به همراه جمعی از اسرای دیگر آزاد شدم.
وی گفت: در مدت غیبت و بی خبری خانواده از من نامم به عنوان مفقودالاثر اعلام شده بود و بارها خانواده پس از بی نتیجه ماندن پیگیری هایشان برای گرفتن خبر از وضعیتم به فکر برپایی مراسم ترحیم افتاده بودند اما شاید امید من به بازگشت آنها را نیز برای منتظر ماندن امیدوار می کرد.
فولادی نسب، علت به خاطر سپردن مدت دقیق اسارتش را اینگونه بیان می کند: روز های حضورم در اسارت را به خوبی و دقیق به یاد دارم، روزهایی که ثانیه های آن با بیم و امید سپری شد و تنها امید و توکلمان به خداوند بود.
این آزاده دروان دفاع مقدس، خاطر نشان کرد: در نهایت با لطف خداوند در سال ۶۹، من به همراه ۲۵ هزار و ۸۷۸ آزاده در قالب ۲۵۰ گروه ۹۰۰ نفری به میهن بازگشتم.
پایان پیام/
نظر شما