خبرگزاری شبستان- سرویس فرهنگ و ادب: جوانی که به رغم علاقه و فعالیت سیزده ساله هنری – عموماً در نقش هنرور- در عرصه تئاتر و سینما توفیق چندانی نیافته است و برای گذران زندگی در یک کارگاه چاپ سیلک به تولید پرچم ایران مشغول است، به امید پیشرفت و آینده درخشان، عزم سفر به اروپا و جشنواره کن می کند تا شاید با ارائه طرحی به بزرگان سینما بتواند زمینه رشد خود را فراهم کند که در انتها به این نتیجه می رسد که هیچ جا وطن خودش نمی شود.
این فیلم طنز که نوشته و ساخته رضا عطاران است و با بازی خود او شکل گرفته، فیلمی بود که شاید بتواند یخ گیشه ها را آب کند. فیلم طنزی که در عین شوخی و طعنه با مسائل سیاسی، اجتماعی و بعضاً اعتقادی و در نهایت با رویکردی میهن پرستانه به اتمام می رسد.
تاکید بر دغدغههای یک ایرانی در مورد مسائل ارزشی و اعتقادی و اشاره به فضای مسموم رسانه ای حاکم بر اذهان شهروندان غربی علیه جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان -اشاره به رفتار بد برخی از ایرانیان خارج نشین نسبت به یکدیگر- همه در قالبی طنز و فرسوده از ویژگی های بارز این فیلم است که در نهایت باعث تجربه لحظاتی شاد برای مخاطب می شود.
برداشت های نیمه مستند فیلم در جغرافیایی متفاوت، صحنه هایی جدید را برای مخاطب سینمای ایران در بر دارد که البته در صورت چشم پوشی از برخی پوشش های نامناسب بانوان فرانسوی رنگ و لعاب خوبی به فیلم بخشیده است.
تلاش این جوان ایرانی برای پیشرفت و حتی استفاده از حداقل امکان ممکن یعنی نواختن ساز برای کسب درآمدی ناچیز بعد از اینکه تمام پول هایش به سرقت رفتند، هم نمایش تلاش گری او است.
گرچه، برخی شوخی های این فیلم می تواند با برداشت های دوگانه ای روبرو شود چراکه نگرانی استفاده مغرضانه از آنها وجود دارد و بیم آن می رود که عدم شناخت از علایق و عادات شوخی ایرانی، سوء تفاهمهایی در خصوص خلقیات مردم عزیز کشورمان را ایجاد کند و این طور تداعی شود که رعایت ارزشهای جامعه ایرانی خنده دار شده اما پناه بردن این جوان به پرچم مقدس کشورمان، همزمان دو مفهوم پناه بردن او به وطن از شوره زار غرب و شغلی که در ابتدا به آن مشغول بود را به ذهن متبادر می سازد.
گرچه مناسب نیست که با ترساندن و یا احتیاط بیش از حد زمینه خلاقیت هنرمندان از بین برود اما داشتن نگاهی بینالمللی و برداشتی درست از فضایی که پیامهای هنری و رسانهای دریافت میشوند میتواند به تبدیل شدن آثار هنرمندان به اثری فاخر و هویت بخش و غرورانگیز کمک کند.
به نظر می رسد عطاران در «ردکارپت» به دنبال حرکت برخلاف جهت رود و دادن این حس خوب به مخاطب بوده که متاسفانه در برخی صحنهها به وضوح و در پارهای دیگر در لایههای پنهان فیلمش از این هدف دور شده است.
شاید بهتر باشد که حساسیت و خلاقیتهای خود را به هنگام تولید یک اثر سینمایی کمی بیشتر به کار بریم تا برآیندکار لذت بخشتر باشد.
یادداشت: محمدصالح حجت الاسلامی
پایان پیام/
نظر شما