به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، برنامه ماه عسل در سیزدهمین از ماه مبارک رمضان با اجرای احسان علیخانی با موضوع ایثار و فداکاری مادرانه بر روی آنتن رفت.
میهمانان بخش اول این برنامه، سیمین تسلیمی و خانم بداغی هستند که هر دو روی پای خود ایستاده و همانند یک مرد کار کردهاند.
سیمین تسلیمی که مازندرانی است، ماهیفروشی میکند و میگوید مرا در بازار آقاسهیل صدا میکنند.
وی با بیان اینکه در 16 سالگی به زور ازدواج کردم، اظهار کرد: 4 فرزند دارم و از همسرم جدا شدم و شروع به کارکردن کردم اما هر کاری انجام میدادم موفق نمیشدم و رو به ماهیگیری آوردم و موفق شدم.
وی با بیان اینکه برای فرزندانم هم مادر و هم پدر بودهام، تصریح کرد: روز پدر فرزندانم این روز را به مردم تبریک میگویند و همینطور روز مادر میشود باز فرزندانم این روز را برای من جشن میگیرند.
تسلیمی تأکید کرد: خیلی سختی کشیدم و روزهایی بود که با ماشین پیکان 48 به شهرهای مختلف ماهی میبردم تا بفروشم.
خانم بداغی یکی دیگر از میهمانان برنامه که یک ترشیفروش معروف است درباره کارش میگوید: همسرم یک کارمند بود و من از اول دوست داشتم درآمد ما بیشتر از آنچه که هست، باشد و هر کاری کردم درآمد نداشتیم تا روزی ترشی درست کردم و دیگران از ترشیهایم خوششان آمد و خریدند و اینگونه ترشیفروشی برای من درآمدزا شد.
میهمان بخش دوم برنامه، خانم منفرد است، مادر پیری که روی ویلچر نشسته و از آسایشگاه شهر سبزوار به برنامه ماه عسل آمده است.
در برنامه ماه عسل فیلمی از آسایشگاه سبزوار پخش میشود که مادرانی حضور دارند که دلتنگ فرزندانشان هستند و پیرزنهایی هم که به دلیل نداشتن فرزند و فوت همسر دیگر دلشان برای کسی تنگ نمیشود.
خانم منفرد با بیان اینکه دو سال است پسرم را ندیدهام، اظهار کرد: شش سال در آسایشگاه زندگی میکنم، دو سال است که پسرم به من سر نزده و دخترم هم چون زندگی خوبی ندارد دو سه ماه است که ندیدهام و نمیتواند خیلی سر بزند.
وی با بیان اینکه خدا یار و نگهدار آسایشگاه سبزوار باشد، تصریح میکند: هیچوقت فکر نمیکردم فرزندانم مرا در آسایشگاه رها کنند البته خودم از پسرم درخواست کردم که مرا به آسایشگاه ببرد و او گفت از دوستانم خجالت میکشم که تو را به آسایشگاه ببرم، من هم جواب دادم پس چرا من را صبح تا شب گشنه و تشنه رها میکنی و میروی، بنابراین مرا به آسایشگاه ببر.
خانم منفرد یادآور میشود: خدا عاقبت پسر مرا به خیر کند من دلم نمیآید چیزی بگم. پسرم سر راهی بود و من 25 سال او را بزرگ کردم و او مرا رها کرد.
خانم تسلیمی با بیان اینکه هنگامی مشکلات دیگران را میشنوم مشکلات خود را فراموش میکنم، تصریح کرد: هیچوقت فکر نمیکنم فرزندان من با من این کار را کنند البته بستگی به عاطفه دارد و سرنوشت دست خدا است اما فرزندانم احترام مرا به جا میآورند.
خانم بداغی با ابراز همدردی تصریح کرد: فرزندان من این کار را با من نمیکنند که به خانه سالمندان ببرند، آنان خیلی باعاطفه برخورد میکنند البته من آنقدر مستقل شدهام که میتوانم از خود مراقبت کنم.
در پایان برنامه، خانم منفرد لالایی میخواند و در نهایت احسان علیخانی میگوید حواسمان به نفسهای مادرها باشد که این نفس آه نشود، اگر بشود؛ بالا و پایین میشویم.
پایان پیام/
نظر شما