به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، روز نو نوشت: رضا امیرخانی، داستاننویس ایرانی در یک مصاحبه گفته است «شاید کسی نداند، در کشور ترکمنستان روستایی وجود دارد به نام «هاشمیرفسنجانی». حدود بیست سال پیش، صفرمراد نیازوف به ایران میآید و به آقای هاشمی که آن موقع رئیسجمهور ایران است، میگوید ما میخواهیم مستقل شویم، اما میترسیم، میدانیم که روسها ما را تحریم میکنند و ما از گرسنگی میمیریم. آقای هاشمی به او فقط یک حرف میزند، میگوید تو استقلالت را اعلام کن گندمت با من.
او اعلام استقلال میکند، روسیه هم تحریم میکند و قحطی که شروع میشود ایران مرز را برمیدارد و همه سیلوهای مشهد خالی میشود و میرود سمت ترکمنستان. کار که تمام میشود آقای نیازوف میگوید در این شرایط ما رسم داریم که خیابانی، میدانی و خلاصه یک جای عمومی را به اسم شما میکنیم، اما اینبار خیابان و میدان کم است، ما فقط یک روستای شیعهنشین داریم و این روستا را به نام شما نامگذاری میکنیم.
این روستا امروز هم با همان اسم وجود دارد. در زمان دولت قبل من به آنجا رفتم، رایزن فرهنگی ما در ترکمنستان از وجود این روستا اطلاع داشت، اما کارشناس رایزنی اطلاع نداشت. به او که گفتم؛ تعجب کرد و گفت عجب این آقایان تا اینجا هم آمدهاند! یعنی یک افتخار ملی را با یک دعوای سیاسی اشتباه گرفته بود.
پایان پیام/
نظر شما